محتشم کاشانی (غزلیات)/خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است
خط ز رخت سر کشید سرکشی ای گل بس است | وقت نوازش رسید ناز و تغافل بس است | |||||
نخل تو شد میوهی ریز از تو ندیدم بری | جامه چو گل میدرم صبر و تحمل بس است | |||||
در ره مرغ دلم حلقه مکن زلف را | بر سر سرو قدت حلقهی کاکل بس است | |||||
سایه ز خود گو ببر غیر تو گر خود هماست | چتر همایون گل بر سربلبل بس است | |||||
تا ز نشاط افکنم غلغله در بزم انس | از می نابم به گوش یک دو سه غلغل بس است | |||||
چند کشی محتشم بار تکبر ز خلق | پشت تحمل خمید عجز تنزل بس است |