| | | | | | |
|
در شکار امروز صید آهوان او که بود |
|
وانکه تیر غمزه میخورد از کمان او که بود |
|
|
مردمی با مردم آهو شکار او که کرد |
|
جان فشان پیش خدنگ جانستان او که بود |
|
|
از هواداران نگهبان سپاه او که گشت |
|
وز وفاداران نگهدار سگان او که بود |
|
|
تیر مژگان در کمان ابروان چون مینهاد |
|
در میان جان هدف ساز نشان او که بود |
|
|
کشتکان چو بستهی فتراک خوبان میشدند |
|
زان میان دلبسته موی میان او که بود |
|
|
شب که از جولان عنان برتافت همچون آفتاب |
|
در رکاب او که رفت و همعنان او که بود |
|
|
محتشم چون از سگان افتاد امشب جدا |
|
آن که در افغان نیامد از فغان او که بود |
|