محتشم کاشانی (غزلیات)/دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد
دل مایل تو شد که سیه رو چو دیده باد | خون گشته قطره قطره ز مژگان چکیده باد | |||||
جان نیز گشت پیرو دل کز ره اجل | خاری به پای بیهوده گردش خلیده باد | |||||
تن هم نمیکشد ز رهت پا بگفت من | کز سر کشی به دار سیاست کشیده باد | |||||
تو قبلهی رقیبی و من در سجود تو | کز بار مرگ پشت امیدم خمیده باد | |||||
با آن که میبری همه دم نام مدعی | نام تو میبرم که زبانم بریده باد | |||||
با آن که غیر دامن وصلت گرفته است | من زندهام که جیب حیاتم دریده باد | |||||
گر مرغ روحم محتشم از باغ روی تو | دل برندارد از چمن تن پریده باد |