محتشم کاشانی (غزلیات)/دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند
دل وجان و سرو تن گر به فدای تو شوند | به که نابود به شمشیر جفای تو شوند | |||||
همه جای تو چه رخسار تو واقع شدهاند | سیر واقع ز تماشای کجای تو شوند | |||||
خوش ادا میکنی ای شوخ اداهای مرا | خوش ادایان همه قربان ادای تو شوند | |||||
هم بر آن سادهدلان خنده سزد هم گریه | که اسیر تو به امید وفای تو شوند | |||||
داری آن حوصله کز جان روی گر به نیاز | پادشاهان جهان جمله گدای تو شوند | |||||
دیده نمناک نگردانی اگر تشنه لبان | همه در دشت هوش کشته برای تو شوند | |||||
محتشم وای بر آن قوم که بر بستر ناز | در دل شب هدف تیر دعای تو شوند |