| | | | | | |
|
روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن |
|
حال من زان خال میدانم تبه خواهد شدن |
|
|
قد اگر این است پر تنها ز پا خواهدفتاد |
|
جلوهگر این است پر دلها زره خواهد شدن |
|
|
ماه نو صد ناز خواهد کرد بر مهر آن زمان |
|
کان چنان نازان به آنطرف کله خواهد شدن |
|
|
گر خرام این است بس جانها ز پا خواهد فتاد |
|
گر روش این است بس دلها زره خواهد شدن |
|
|
گر به صید انداختن پردازد آن رعنا سوار |
|
صید پردازنده صد صید گه خواهد شدن |
|
|
بر نگاهش دوز چشم ای دل که مرهم کاری |
|
در میان تیرباران نگه خواهد شدن |
|
|
راحتی کز تیغ او دیدم من آن خون خوار را |
|
قتل من کفارهی چندین گنه خواهد شدن |
|
|
محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنین |
|
سیل اشگ من ز ماهی تا به مه خواهد شدن |
|