| | | | | | |
|
ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم |
|
ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم |
|
|
قدم به زمین ریخت از دو شیشهی دیده |
|
گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم |
|
|
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان |
|
علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم |
|
|
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من |
|
چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم |
|
|
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل |
|
ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم |
|
|
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها |
|
سیه در آینهی بخت خویش دیدم و رفتم |
|
|
به پند دیدهی صحبت پسند کار نکردم |
|
نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم |
|
|
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو |
|
کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم |
|
|
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی |
|
به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم |
|