محتشم کاشانی (غزلیات)/عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز
عشق کهن به کوی تو میآردم هنوز | واندر صف سگان تو میداردم هنوز | |||||
با آن که برده ترک توام حدت از سرشک | الماس ریزه از مژه میباردم هنوز | |||||
زو دست قطع اشگ که دهقان روزگار | درسینه تخم مهر تو میکاردم هنوز | |||||
آزرد جانم از تو ز آزارهای پیش | جان سازمش نثار گر آزار دم هنوز | |||||
غم که دور از من دیوانه نگردد هرگز | آشناییست که بیگانه نگردد هرگز |