| | | | | | |
|
فضای کلبهی فقر آن قدر صفا دارد |
|
که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد |
|
|
بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور |
|
کسی که ساخت سر سروری کجا دارد |
|
|
دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا |
|
به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد |
|
|
ندای ترک تکبر صفیر آن مرغ است |
|
که جا بگوشهی ایوان کبریا دارد |
|
|
وجود ما به امید نوازش تو بس است |
|
که احتیاج به یک ذره کیمیا دارد |
|
|
شکفته قاصدی از ره رسید ای محرم |
|
برو ببین چه خبر از نگار ما دارد |
|
|
اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق |
|
اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد |
|
|
چو کشتیم بدو عالم ز من مجو بحلی |
|
که کشتهی تو ازین بیش خونبها دارد |
|
|
بسوز محتشم از آفتاب نقد و بساز |
|
که روز هجر شب وصل در قفا دارد |
|