محتشم کاشانی (غزلیات)/ما که میسازیم خود را در فراق او هلاک
ما که میسازیم خود را در فراق او هلاک | از وفای او به جانیم از برای او هلاک | |||||
لطف او در رنگ استغنا و بر من عکس غیر | از برای لطف استغنا نمای او هلاک | |||||
من که تنگ آوردنش در بر تصور کردهام | میشوم از رشگ تنگی قبای او هلاک | |||||
گر بجنبد باد میمیرم که از بیتابیم | بهر جنبشهای زلف مشگسای او هلاک | |||||
ای فلک یک روز کامم از وفای او بده | پیش از آن روزی که گردم از جفای او هلاک | |||||
مینهد تا غمزه ناوک در کمان میسازدم | اضطراب نرگس ناوک گشای او هلاک | |||||
زخم دلخواهی که خورد از دست جانان محتشم | مدعی از رشک خواهد شد به جای او هلاک |