محتشم کاشانی (غزلیات)/چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
چشمم چو روز واقعه در خواب میشود | کین من از دل تو عنان تاب میشود | |||||
گفتی که آتشت بنشانم به آب تیغ | تا تیغ میکشی دل من آب میشود | |||||
در مجلسی که باده باغیار میدهی | خون جگر حوالهی احباب میشود | |||||
از روی سیمگون چو سحر پرده میکشی | مه بر فلک ز شرم تو سیماب میشود | |||||
در طاعت از تواضعت اندیشهی جواب | جنبش فکن در ابروی محراب میشود | |||||
آن وعدهی دروغ تو هم گه گهی نکوست | کارام بخش عاشق بیتاب میشود | |||||
از بخت تیره هرچه طلب کرد محتشم | چون کیمیای وصل تو نایاب میشود |