محتشم کاشانی (غزلیات)/چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم
چون متاع دو جهان را به خرد سنجیدم | از همه حسن تو و عشق خود افزون دیدم | |||||
در قدح شد چو می عشق فلک حیران ماند | زان دلیری که من از رطل گران نوشیدم | |||||
پای در ملک محبت چو نهادم اول | از جنون راه سر کوی بلا پرسیدم | |||||
عقل در عشق تو انگشت ملامت بر من | آن قدر داشت که انگشت نما گردیدم | |||||
جراتم کرد چو در باغ تمتع گستاخ | اول از شاخ تمنا گل حرمان چیدم | |||||
نظر پاک چو در خلوت وصلم ره داد | هرچه آمد به نظر دیده از آن پوشیدم | |||||
محتشم نیست زیان در سخن مرشد عشق | من از آن سود نکردم که سخن نشنیدم |