| | | | | | |
|
که زد بر یاری ما چشم زخمی ای چنین یارا |
|
که روزی شد پس از وصل چنان هجر چنین ما را |
|
|
تو خود رفتی ولی باد جنون خواهد دواند از پی |
|
بسان شعلهی آتش من مجنون رسوا را |
|
|
تو خود رو در سفر کردی ولی صحرا سپر کردی |
|
به صد شیدایی مجنون من مجنون شیدا را |
|
|
فرس آهسته ران کاندر پیت از پویه فرسوده |
|
قدمها تا به زانو گمرهان دشت پیما را |
|
|
شب تاریک و گمراهان ز دنبال تو سر گردان |
|
برون ار از سحاب برقع آن روی مه آسا را |
|
|
خطر گاهیست گرد خرگهت از شیشهای دل |
|
خدا را بر زمین ای مست ناز آهسته نه پا را |
|
|
چو میرد محتشم دور از قدت باری چو باز آئی |
|
به خاکش گه گهی کن سایه گستر نخل بالا را |
|