محتشم کاشانی (غزلیات)/کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم
کو اجل تا من نقاب تن ز جان خود کشم | بیحجاب این تحفه پیش دلستان خود کشم | |||||
بار دیگر خاکپایش گر به دست افتد مرا | توتیا سازم به چشم خونفشان خود کشم | |||||
میدهم خط غلامی نو خطان شهر را | تا به تقریب این سخن از دلستان خود کشم | |||||
راز خود گفتم چو بلبل خوار کرد آن گل مرا | آه تا کی خواری از دست زبان خود کشم | |||||
از اجل خواهم امانی محتشم کاین نظم را | تحفه سازم پیش یار نکتهدان خود کشم |