محتشم کاشانی (غزلیات)/گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم
گر شود ریش درون رخنه گر بیرونم | بنمایم به تو کز داغ نهانت چونم | |||||
هرچه دارم من مهجور ز عشقت بادا | روزی غیر به غیر از غم روز افزونم | |||||
وصلت ار خاصهی عاشق نبود روز جزا | لیلی از شوق زند نعره که من مجنونم | |||||
خونم آمیخته با مهر غیوری که اگر | بیند این واقعه در خواب بریزد خونم | |||||
دی به دشنام گذشت از من و امروز به خشم | از بدآموزی امروز بسی ممنونم | |||||
نامهای خواند و درید آن مه پرکار و برفت | دل به صد راز نهان ماندن آن مضمونم | |||||
محتشم در سخن این خسرویم بس که شده | خلعت آن قد موزون سخن موزونم |