محتشم کاشانی (غزلیات)/گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل | پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل | |||||
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم | درها گشاده بر حرم کبریای دل | |||||
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد | از آب و خاک مهر و محبت بنای دل | |||||
تا شد نگارخانهی چشمم تهی ز غیر | پیدا شد از برای تو جایی ورای دل | |||||
بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان | مخصوص توست خانه نزهت فزای دل | |||||
از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم | وصف تو را کتابه خلوت سرای دل |