| | | | | | |
|
یک دم ای سرو ز غمهای تو آزاد که بود |
|
یک شب ای ماه ز بیداد تو بیداد که بود |
|
|
مردم از ذوق چودی تیغ کشیدی بر من |
|
کامشب از درد درین کوی به فریاد که بود |
|
|
دور از بزم تو ماندم که ز میشستم دست |
|
ورنه آن کس که مرا توبه ز می داد که بود |
|
|
تا به خاک رهم از کینه برابر کردی |
|
آن که پا بر سرم از دست تو ننهاد که بود |
|
|
بخت دور از تو چه میکرد به خواب اجلم |
|
آن که ننمود درین واقعه ارشاد که بود |
|
|
چون به ناشادی مردم ز تو شادان بودم |
|
آن که ناشادی من دید و نشد شاد که بود |
|
|
چون تو ماهی که نترسید ز آه من و داد |
|
خرمن محتشم دلشده برباد که بود |
|