محتشم کاشانی (قطعات)/ای نمایان سهیل اوج وجود
ای نمایان سهیل اوج وجود | کافتاب سپهر ایجادی | |||||
وی همایون نگین خاتم جود | که چو حاتم به بذل معتادی | |||||
دل ویران هرکه بود نهاد | ز التفات تو رو به آبادی | |||||
در ترازوی جود سنگ سبک | بهر هیچ آفریده ننهادی | |||||
لیک نوبت به دوستان چو رسید | تو به راه تغافل افتادی | |||||
وه چه گفتم تو حاتم ید جود | از کرام داد حاتمی دادی | |||||
آشکارا اگر چه بر رخ ما | در احسان خویش بگشادی | |||||
خدمت چند روزهی ما را | دستمزد نکو فرستادی |