محتشم کاشانی (قطعات)/باز طوفان اجل نابود ساخت
باز طوفان اجل نابود ساخت | گوهری از قلزم ز خار علم | |||||
باز دست مرگ بیهنگام کند | میوهای بایسته از اشجار علم | |||||
آن که در طفلی ز استعداد ذات | بود پیدا در رخش آثار علم | |||||
وانکه در مهد از جبینش مینمود | جوهر خالص گران مقدار علم | |||||
سعد اصغر آن که سعد اکبرش | میستود از پرتو انوار علم | |||||
بود آن گلدسته چون از نازکی | زیب گلزار طراوت بار علم | |||||
رفت و گفت از بهر تاریخش خرد | آه از آن گلدسته بازار علم |