| | | | | | |
|
تا رخش طبعم از پی معنی تکاور است |
|
میدان نورد مدحت مقصود قشر است |
|
|
آن بینماز کعب که جسم پلید او |
|
از خاکروب دیر کشیشان مخمر است |
|
|
وان حیله ساز شوم که تا زاده مادرش |
|
در مکر و زرق و شید به شیطان برابر است |
|
|
دستار سرخ اوست عروسانه معجری |
|
وان عقدهها نمونه چینهای معجر است |
|
|
آن گنبدی که بر سرش از چار خانگیست |
|
چون مینهد به خانه قوچی برابر است |
|
|
از استر چموش فزونست بد رگیش |
|
وزخر به زیر قنتر دوران زبونتر است |
|
|
قنتر کشیده گر سوی بازارش آورند |
|
گویند از امتحان که خریدار این خر است |
|
|
چون خان و مان سیه شدهای از زر حرام |
|
بیعش کند به یک دو سه پولی که در خور است |
|
|
گر قنترش کنند به حیلت ز سر برون |
|
عذر آورند کاین ز الاغان دیگر است |
|
|
فیالحال فسخ بیع کند مشتری ز خشم |
|
گوید کزین معامله مقصود قنتر است |
|