| | | | | | |
|
زیب اتراک جهان فخر هنرمندان عصر |
|
آن که چرخ بیهنر با بخت او پرخاش کرد |
|
|
پیری آن غواص بحر حکمت و گنج و هنر |
|
شمهای از موشکافیهای پنهان فاش کرد |
|
|
مثقبی باریکتر از فکر خود ترتیب داد |
|
سی و یک سوراخ در یک دانه خشخاش کرد |
|
|
میرزا جانی به یک آن سرو سرا بستان لطف |
|
از جهان چون خیمه زد بر طرف انهار بهشت |
|
|
یک شبش در خواب دیدم با رخی کز عکس آن |
|
بر زمین و آسمان میتافت انوار بهشت |
|
|
گفتم ای گل چیست تاریخ تو و جایت کجاست |
|
غنچهی خندان گشود و گفت گلزار بهشت |
|
|
فوت امیر چندان آمد گران بر ایام |
|
کز بار آن مصیبت پشت فلک دو تا شد |
|
|
چون در ریاض هستی نخل مراد ما بود |
|
تاریخ رحلتش نیز نخل مراد ما شد |
|
|
نخل باغ دل امیر گلرخ نسرین عذار |
|
کز خط او داشت خجلت سنبل اندر بوستان |
|
|
از سموم مرگ چون گلبرگ پژمرده شده |
|
خط نو بود اندکی پیرامن رویش عنان |
|
|
از اجل مهلت اگر مییافت تا سال دگر |
|
آن زمان تاریخ او میشد امیر نوخطان |
|
|
ملا ابوالحسن که در محیط وجود او |
|
زین خاکدان رساند به افلاک موج فضل |
|
|
چون کرد رو به ملک عدم ز آسمان رسید |
|
تاریخ فوت گشتن او ماه اوج فضل |
|
|
سید عالی نسب قاضی عمادالدین که شد |
|
صد خلل در کار شرع از فوت آن عالیجناب |
|
|
چون ز دانش داشت ملک شرع در زیر نگین |
|
شاه ملک شرع شد تاریخش از روی حساب |
|
|
بر سر تربتی رسیدم دوش |
|
خرم و غم زدا و محنت کاه |
|
|
نور مهر علی و عترت او |
|
زان مکان رفته تا به ذروهی ماه |
|
|
با من آن روز از قضا بودند |
|
جمعی از اهل معرفت همراه |
|
|
گفتم این خاک کیست شخصی گفت |
|
خاک پاک حسین عینالله |
|
|
گفتم آگه نیم ز تاریخش |
|
از همان مصرعم نمود آگاه |
|