| | | | | | |
|
یارب امشب از علامتها چه میبیند به خواب |
|
آن که فردا خواهمش کردن علامت در جهان |
|
|
با کدامین قسمت رسوایی شود یارب قرین |
|
آن که از طبع جهان آشوب من دارد قزان |
|
|
یافت حرفی زور برایی بالماس خیال |
|
کز عبورش صد خطر دارد لب و کام و زبان |
|
|
دست و تیغی شد علم کاندر ته هفتم زمین |
|
گاو و ماهی در خیال پس خمند از تاب آن |
|
|
ای شکار کم هراس غافل خرگوش خواب |
|
شیر خشمآلودی از زنجیر خواهد جست هان |
|
|
بیش از آن کن فکر کار خود کز اسباب صلاح |
|
از فساد مفسدان چیزی نماند در میان |
|
|
نیست پر آسان شکستن تو به همچون منی |
|
چون شکستی وای قدر وای عرض و وای جان |
|
|
خوش نشستی زان زیان ایمن کزو خواهد فکند |
|
کمترین جنبش تزلزل در زمین و آسمان |
|
|
تا عیارت پرسبک بیرون نیامد از هجا |
|
در ترازو مینهم بهر تو سنگی بس گران |
|
|
میکنم صد فکر ناخوش باز میگویم که خوش |
|
آن چه امشب خواهی انشا کرد فردا میتوان |
|
|
میجهد از شست قهر اما به اعراض دگر |
|
تیر پر کش کردهای کز صبر دارم در میان |
|
|
من که بر وی کردهام صد صحبت از وقت درست |
|
گو صد و یک باش امروزش دگر دادم امان |
|