مذاکرات مجلس شورای اسلامی/دورهٔ ۱/جلسهٔ ۱۵

مجلس شورای اسلامی دوره ۱ جلسه ۱۵

رئیس جلسه: یدالله سحابی

تاریخ: ۱۳۵۹/۰۴/۱۸

شماره روزنامه رسمی: ۱۰۹۸۱

زمان: ۰۹:۲۰ تا ۱۳:۵۰

مذاکرات اولین دوره مجلس شورای اسلامی


اعلام رسمیت جلسه و تلاوت آیاتی از کلام الله مجید

ویرایش

رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم ، جلسه رسمی است نخست آیاتی از کلام الله مجید تلاوت خواهد شد .

اعوذبالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

قل لااقول لکم عندی خزائن الله و لا اعلم الغیب و لا اقول لکم انی ملک ان اتبع الا ما یوحی الی قل هی یستوی الاعمی و البصیر افلا تتفکرون . و انذربه الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع لعلهم یتقون . ››

( صدق الله العلی العظیم – نمایندگان صلوات فرستادند ) .

بیانات قبل از دستور آقایان : فخرالدین حجازی ، رنجبر ، صفری ، حججی ، مهندس معین فر

ویرایش

رئیس-‌در نطق قبل از دستور سه نفر از اقایان صحبت میکنند و بعد آقای وزیر نفت هم توضیحی دارند که خواهند داد .

منشی – بسم الله الرحمن الرحیم . نوبت آقای محمدتقی شاهرخی است که ظاهرا نوبتشان را به آقای فخرالدین حجازی واگذار کرده اند ، آقای حجازی تشریف دارند ؟ ( حجازی – بلی )‌و همچنین آقای عرفانی که نفر دوم بودند نوبتشان را به ایشان واگذار کرده اند بنابراین ده دقیقه برای مطالبی که خواهند فرمود فرصت دارند .

فخرالدین حجازی

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم ، نمایندگان محترم که مورد احترام شدید مردم مسلمان ایران هستند و امید همگانند و امام نیز مجلس شورای اسلامی را تایید فرموده اند . اینجانب بعنوان یکی از کم ارج ترین نمایندگان مجلس شورای اسلامی مطالبی ضروری را عرضه میدارم . مطلب اینست که بیگانگان و در راس آنها آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران توطئه هائی هم پنهان و هم آشکار دارد و این ما هستیم که از سوی مردم مسوولیم در برابر این توطئه ها مردانه بایستیم زیرا ما نیرومندیم و فوق العاده هم نیرومندیم ، چون امام امت فرموده اند ملتی که آماده شهادت است از چیزی نمی هراسد مساله موضوع بغرنج کردستان است که ضد انقلاب از سوی مرزهای دولت دست نشانده عراق به کشور ما حمله میبرد عراق حکومتش آلیاژی است که شناختش مشکل است این حکومت با پول آمریکا ، اسلحه روسیه و سیاست انگلیس اداره میشود و اکنون دستور دارد که به انقلاب اسلامی ما حمله برد . پاسداران انقلاب اسلامی که جوهره انقلاب هستند با شهادت های خودشان توانسته اند این حملات را در هم بشکنند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تاکنون هزار و سی و هفت شهید داده است و همچنین ارتش و ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران با نهایت قدرت نبرد می کند ولی ما شنیده ایم که تعداد هفت هزار مهاجم در اطراف کرمانشاه و در جنگلها متمرکز شده اند آنها چادرهای سیاه چوپانی نصب کرده اند و در پشت آن چادرها سنگرهای بتون آرمه بوجود آورده اند و کار جسارت را به جائی رسانده اند که حتی به شهر کرمانشاه آربی جی هفت منفجر می کنند و چند پاسدار را در داخل شهر ترور می کنند آنها می خواهند که قدرت ما را در غرب هم بشکنند و تا می توانند به تضعیف ارتش جمهوری اسلامی بپردازند در همین حالا که یورش آمریکا از ناحیه عراق شروع می شود و حتی اسلحه های یهود را در دست ضد انقلابیون می بینیم نمیدانیم از شوروی چه بگوئیم دشمن بزرگ ما آمریکاست . آمریکا نه تنها دشمن ایران ، نه تنها اسلام ، بلکه دشمن انسان است زیرا جو جبلت پلید او چنین ایجاب می کند که با انسانیت بجنگد او دجال اخرالزمان است اما ما از دولت اتحا جماهیر شوروی هم می پرسیم شما که سخارتخانه تان داد از روابط کامله الوداد میزند و از انقلاب اسلامی ایران خرسند است آقای اتحاد جماهیر شوروی شما به چه دلیل عظیمترین و خطرناکترین دشمن انقلاب اسلامی ایران را تا دندان مسلح می کنید ؟ چرا به او اجازه میدهید تا این حد به یک ملت محروم و مستضعفی که بعد از دو هزار و پانصد سال برخاسته تا در یک جو آزادی تنفس بکند او را حمایت می کنید . این اندازه مسلح کردن یک دولت برای چیست ؟ من می ترسم بگویم ولی بازهم می گویم شاید می خواهید فاجعه ۲۸ مرداد را بوجود بیاورید که شما آقای اتحاد جماهیر شوروی دست در دست جنایتکاران آمریکا گذاشتید و حکومت ملی این کشور را سرنگون کردید ولی ما می گوئیم که دیگران ۲۸ مرداد هرگز تکرار نخواهد شد زیرا هم ملت مسلمان ایران بیدار است هم اسلام قاطعا حاکم است و هم امام امت چنان هادی و قائد نیرومندی است که نه تنها کشور اسلامی ایران را آزاد خواهد کرد بلکه از همه مسلمانها که تشنه آزادی هستند حمایت خواهد کرد در همین موقع که کردستان در چنین وضعی بسر می برد و پاسداران ما و سربازان ما را به شهادت میرساند گروههای مسلحی هستند که دولت بعث عراق خانواده های آنها را پشت مرز برده و بهترین وسایل رفاهی را در اختیارشان گذاشته و مردان مسلح را با نیرومندترین سلاحهای روسی و آمریکائی و یهودی بسوی انقلاب اسلامی ایران بسیج کرده است . اقای رئیس مجلس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همین جلسه هست هزارها و هزارها شکایت در کیف اوست آقایان روحانیون مجلس شورای اسلامی علی رغم آنچه تهمت ارتجاعی به شما زدند شما نشان دادید که عناصر پاک و مبارز و روشنی هستید . جوانان مجلس شورای اسلامی که از شخصیت های مجرب و متعهد هستند نشان دادند که آماده هر گونه دفاع از انقلاب هستند گروههای مسلح نه تنها گوسفندها و ثروت مردم مسلمان کرد را به غارت بردند بلکه به نوامیس آنها نیز تجاوز کرده اند شما نمایندگان مجلس شورای اسلامی افتخار دارید که شیعه علی هستید وقتی که علی علیه السلام از اینکه خلخال از پای یک زن غیر مسلمان ربوده شد آنسان اظهار ناراحتی می کند آیا ما نباید احساس مسوولیت کنیم . ما گفتیم چند تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به کردستان بروند هم برای تقویت روحیه سپاه پاسداران و نیروهای انتظامی و هم اینکه ملت بداند که نمایندگانش نیز مانند خودش آماده شهادت هستند در همین بین که حملات یورشی شدید تبلیغاتی نیز علیه ایران انجام می گیرد آن چیست ؟‌آن رادیوها و رسانه های گروهی غرب است که به ما حمله می کنند و حتی روزنامه های فارسی به حد وفور در خارج از کشور منتشر میشود که نمونه ای از آن را به آقای خلخالی دادم و خواندند و من نمیدانم وزارت ارشاد ملی در برابر این همه حملاتی که به این کشور و به این انقلاب میشود چه پاسخی داده است سخن در این است که در همین حین که ما هم مورد حمله امواج تبلیغات رادیوئی هستیم به مرزهای ما هم حمله میشود کردستان ما آذربایجان غربی و بالاخره کرمانشاه مورد هجوم است در همین موقع در داخل کشور نیز حملات آغاز میشود خانمهائی هستند که از بودجه این ملت فقیر ، این همه حقوق دریافت میدارند ؟ ( خلخالی – بفرمائید حرکات مذبوحانه می شود )‌حرکات مذبوحانه خانمهائی که از ثروت این مردم فقیر حقوقهای هنگفتی دریافت میدارند به فرمان صدای آمریکا لباس سیاه می پوشند ما این سخن را قطعا قاطعا بیان میداریم این انقلاب اسلامی است و چون اسلامی است ایدئولوژی اسلامی و احکام اسلامی و فقه اسلامی نیز بر این کشور حاکم است . و نمیشود از آن بیرون رفت .

رئیس- آقای حجازی وقتتان تمام است .

حجازی – خوشوقتم که در این حرکتی که دانشجویان اسلامی پیروخط امام انجام دادند برای اینکه گروهها بالاخره نظر خودشان را بیان کنند ما نمیتوانیم ناظر نمایش خیابانی باشیم که علیه سیستم فکری اسلامی ما انجام میگیرد من می خواستم اینجا از خانم اعظم طالقانی تشکر کنم که از یک توطئه جلوگیری کردند و نگذاشتند که گروههای سیاسی از سالگرد ارتحال پدر مقدس ایشان سوء استفاده کنند باز هم اظهار میدارم نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی کشور ما هم از لحاظ نیروهای مسلح و هم از لحاظ امواج تبلیغاتی رادیوئی مورد هجوم است ما حتما باید جلساتمان را سریعا رسمی کنیم و به این خطرات رسیدگی کنیم که مردم در انتظار ما هستند و خدا با ماست ‹‹ ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم ›› .

لطیف صفری- ببخشید چون مربوط به حوزه انتخابیه من است لازم میدانم یک نکته ای را تذکر بدهم.

رئیس- خیر ثبت نام بفرمائید.

لطیف صفری- درموردی که فرمودند چادرهای سیاه سنگر است. چون منطقه عشایر است وهمه چادر سیاه دارند بنابراین این موضوع را اصلاح بفرمائید با توجه به اینکه عشایر آنجا همه مومن به انقلاب ودرخط امام هستند.

منشی- آقای محمد تقی رنجبر تشریف بیاورند.

رنجبر

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . نمایندگان محترم به تعبیری دیگر ملت مستضعف ومسلمان ایران که اینجا تشریف دارند چندی قبل شما نمایندگان محترم مطالبی مرقوم فرمودید واز کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق درخواست کردید که مواضعشان را درمقابل فرمایشات اخیر امام روشن کنند. ولی آنها نه اینکه امر را به سکوت موذیانه خود منتفی کردند بلکه تقاضای مجدد برگزاری متینگ از وزارت کشور نمودند واین خود دلیلی است برذهن کجی آنها درمقابل ملت مستضعف ومسلمان ایران برادر حجازی فرمودند که ضد انقلاب درکردستان ودر نواحی غرب به ما هجوم می کنند . اما بارها فرموده اند امپریالیزم شرق و غرب هیچ غلطی نمی تواند بکند ومرتب از دست گروهکها و افرادی که منافقانه حرکت می کنند وآنانی که با نام مقدس اسلام تیشه به ریشه انقلاب میزنند از آنها می نالند. ما بار دیگر از کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق هزاران دفاتر دیگر در گوشه وکنار خیابان باز کرده اند. درست است که روزنامه شان تعطیل شده ولی روزنامه های مشابه جای آنها را پر می کند وکرده است و می کند.ما بار دیگر از کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق می خواهیم ومصرانه می خواهیم که مواضعشان را ردمقابل فرمایشات اخیر امام وآیه الله منتظری وهمه علمای اسلام که اخیرا رد روزنامه ها مصاحبه هائی براین منوال شده است روشن کنند. دوم مربوط میشود به حوزه انتخابیه اینجانب شهرستان صومعه سرا اصلا جو استان گیلان جوی است آماده برای برای پیوستن البته این جو که عرض می کنم نه همه آنها که متعهد و مسوولند بلکه آنهائیکه دست اندر کارند تا رابطه شان را با ضد انقلاب کردستان محکم کنند .ومتاسفانه تا حال هیچکونه اقدام ارشادی عمیق و ایدئولوژیک اسلامی درمنطقه کیلان با توجه به فعالبتهای مستمر حجه الاسلام لاهوتی وامثالهم مثمر ثمر واقع نشده است ودر منطقه صومعه سرا مخصوصا دربعضی از مناطق گوهستانی ضد انقلاب در تدارک است ودر چند ده که جناب آقای شجونی هم مستحضر هستند گروهکها اعلام استقلال داده اند وکشاورزان را اذیت می کنند وبعضی از اراضی آنها را خودسرانه تقسیم می کنند منجمله مطالبی که باید عرض کنم نارضائی های عمده ای منطقه گیلان به علت ضعف ارگانهای اجرائی ویا احیانا اختلافاتی که در بعضی از این ارگانها بوضوح دیده میشود که در میان آنها مثلا ژاندارمری منطقه اصلا کار نمی کند وگزارشاتی میرسد که حتی با آنها همکاری هم می کنند بنابراین وقتی دراین منطقه امنیت نباشد ژاندارمری نباشد شهربانی کار نکند پس چه کسی باید به شکایات مستضعفین و کشاورزان دراین زمینه پاسخ دهد وضد انقلاب هم از همین موضع استفاده می کنند.

رئیس- وقتتان تمام شد.

رنجبر- دودقیقه دیگر اجازه بدهید. والان که موقع برداشت محصول است توتون کاران منطقه صومعه سرا بیش از دوسوم توتون ایران را تامین می کنند وقیمت توتونشان کیلوئی ۳۰۰ ریال در مجموع نمرات هست درحالیکه دخانیات جمهوری اسلامی ایران همین توتون را پس از تبدیلب آن به سیگار کیلویی ۸هزار ریال میفروشد ۳۰۰ رایل را با ۸هزار ریال قیاس کنید. آیا میشود کشاورزان را با این زمینه هائی که ضد انقلاب برمبنای نارضائیهائی که در رژیم گذشته بوجود آمده بود درانجا کرده است وهنوز هم دست اندکاراست که از این مواضع استفاده بکند رها کرد. ازدولت ودست اندکاران تقاضا دارم که در تثبیت قیمت محصولات کشاورزان که با یک باران سیل آسا همه د ررودخانه ها ریخته میشود چون اکثر رودخانه ها لایروبی نشده است وکشاورز نمیداند محصولی که الان درکشتزارهست به خانه اش میاورد یا اینکه دررودخانه ها ریخته میشود مخصوصا در تثبیت قیمت توتون وبرنج اقدام به عمل آورند والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته.

رئیس- سه نفر از آقایان تذکراتی درحدود یکی دودقیقه میخواهند بگویند آقای صفری می خواستند تذکری بدهند بفرمایند.

صفری- در رابطه با صحبت های آقای حجازی که اشاره کردند سیاه چادرها سنگر ضد انقلاب شده با توجه به اینکه مردم منطقه همه عشایری هستند والان دراین فصل هم بیشتر درسیاه چادر زندگی می کنند وخوشبختانه چون همه مردم عشایر آنجا کاملا مومن به انقلاب اسلامی وگوش به فرمان امام برای هرگون جانبازی آماده اند لازم دانستم که تذکر بدهم که این سیاه چادرها مشخص بشود که برای مردم تصوری پیش نیاید که خدای نکرده بعنوان ضد انقلاب محسوب شوند.

محمودی- بنده هم درهمین مورد توضیحی دارم اجازه میفرمائید.

رئیس- خیر آقای حججی بفرمائید.

بسم الله الرحمن الرحیم . روز یکشنبه وقتی که آقای جوانمردی ( یکی ازنمایندگان – آن موضوع تمام شد) اجازه بدهید آقا رفع اتهام است . چرا توجه نمی فرمائید که شخصیت یک انسان متعهد مبارز را درمجلس شورای اسلامی علنا مورد اتهام قرار داده اند اجازه بدهید تامن مطلبی عرض کنم که ببینید به نفع همگان هست یا نه نفع شخص بنده هست. وقتی که بنده رامورد اتهام قرار دادند، بلافاصله بنده بلند شدم واجازه خواستم که جواب رد واعتراض ایشان را بدهم واز ایشان توضیح بخواهم اجازه ندادید. لهذا وقتی که سخنرانی ایشان را تلویزیون پخش می کنند با آن گفتار زننده خودش دوست ودشمن نمی فهمد که آیا این حقیقت دارد وسندی براین هست یا نه وروی همین حساب روزنامه انقلاب اسلامی همان جریان روز یکشنبه را نقل کرد وقتی که در سطح کشور منتشر میشود که فلانی هم با کثیفترین انسان وبا آلوده ترین فرد عکسی دارد جناب آقای رئیس اگر یکی از نمایندگان مشهور به این اتهام برخورد میکرد همان دقیقه اجازه میداد ولی من تاکنون موفق نشده ام برای رفع اتهام خود عرض حالی بکنم بنده از سال ۱۳۴۰ تا پیروزی اتقلاب در محیطی در جوی که از نظر مرجعیت مطلق مرجعیت داشت. در دو جبهه مبارزه میکردم هم با طاغوت هم با کسی که گفتن رهبر انقلاب درآن منطقه بسیار برای مثل بنده گران بود. پرونده بنده از سال ۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب موجود است تقاضا میکنم به پرونده بنده که یا در تبعید بودم ویا درزندان بودم یا درمحرومیت و ممنوعیت از منبر بودم اگر کسی مثل چوانمردی که با ساواک و طاغوتیان آشنائی شان روشن شده است بمن اتهامی وارد کرده چرا اجازه نمیدهید برای رفع اتهام خودم چند دقیقه مزاحم آقایان باشم من به توفیق الهی درآن خفقان درآذربایجان به نوبه خود انقلاب را بازگو نمودم وبه ثمر رساندم بناء علیهذا طبق مدارکی که موجود است و ارتباط داشته ام چرا اجازه میدهید این افراد، افراد متعهد و مبارز را درمجلس متهم نمایند تقاضای ما اینست به امثال ما فرصت بدهید واجازه بدهید برای دفاع خودمان اقلا یک چند دقیقه ای صحبت کنیم البته عذرحواهی می کنم که وقت عزیز نمایندگان را گرفته ام (غفاری- نگیرید) اجازه بدهید جناب آقای غفاری اگر خودتان بودید همان روز داد وفریادتان براسمان بلند بود مثل بنده تحمل نمی کردید بناء علیهذا برای این مطلب خواهش دارم کمیسیون تحقیق ایشان را بخواهند سند ارائه بدهد من از سال ۴۰ تا سال ۵۷ دراین راه مبارزه داشتم وخواهشم از کمیسیون تحقیق این است که به پروندهها نگاه کنند ورفع اتهام بکنند وهمچنین جناب آقای رئیس خواستم یادآوری کنم که جنابعالی در سخنرانی وتذکرات خودتان جمهوری مطلق فرمودید البته اشتباهی بودو ما توجه داریم ولی خبرنگاران ممکن است سوءاستفاده کنند.مسلم منظور از جمهوری ، جمهوری اسلامی بود.

رئیس- آقای معین فر بفرمائید.

معین فر

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . چون روز دوشنبه اعلام شد که جلسه بعد روز سه شنبه ساعت ۱۰ خواهد بود بنده بلافاصله از جلسه خارج شدم ومطلع نبودم که بعدا بدائی حاصل شده وجلسه به ساعت ۹یا ۹/۳۰ موکول شه است باین علت دیروز دیررسیدم وقتیکه خدمت رسیدم یکی از برادران گفتند که بحث مربوط به ذخایر نفت سفید مطرح بود ونبودید واجمالا بمن گفتند که ارقامی گفته شده است که نگرانی برای عده ای ازنمایندگان محترم ممکن است ایجاد کند بلافاصله یادداشتی خدمت جناب آقای رئیس دادم که اگرفرصتی هست. حتی به عنوان بعد ازدستور هم توضیحی خدمت دوسان محترم ارائه بدهم البته بع علت اینکه صورت جلسه توزیع نشده بود بنده متن صحبت برادر عزیزمان را در مورد موجودی نفت سفید درحال حاضر نداشتم ولی آن چیزی که در روزنامه ها دیدم این بود که گفته شده بود که موجودی باید درحدود سی وشش میلیون لیتر باشد درحالیکه یک دهم این هم نیست ( نمایندگان – ۳۶۰) پس معلوم میشود که روزنامه اشتباه نوشته است . خواستم که خدمت خواهران وبرادران عزیزم عرض کنم که ما روز به روز آمار موجودی را میگیریم ولی متاسفانه بعضی از اعداد وارقامی که ازطرف افراد غیر مسوول در اختیار برادران عزیزمان گذاشته میشود احتمالا امکان دارد که این اعداد وارقام داده شده غلط باشد، حق این است که اگر موردی هست که نیازی به توضیح دارد بنده دراختیارتان هستم وتوضیح هم خواهم داد که شاید کمتر وقت مجلس گرفته شود. اما اگر نیازی باشد حتما این توضیح را خواهم داد. اگر هم به جهات دیگری نیاز است که به عنوان کمبود ذخیره مطالبی گفته بشود دراین مورد هم دوستان مختار هستند ولی بهرحال بنده درخدمت شما هستم تا هر توضیحی راکه دراین مورد بخواهید ارائه بدهم. کما اینکه درچلسه غیر رسمی مجلس هم مطالبی عرض کردم وسوالاتی را گرفتم وچون فرصتی نبودکه مجلس جواب همه این سوالات را بدهم . در یک جزوه ای همه آن سوالات پخش شد وفکر می کنم که تمام آن سوالات دوستان را بین همکاران محترم توزیع کرده باشند، وآن مقدار سوالات مطرح شده به یک یک دوستان رسیده است ، بنابراین همه ما وظیفه داریم که به تمام سوالاتی که مطرح میشود پاسخگو باشیم واگر مطلبی بنظرمان میرسد که اتفاقا ممکن است تالی فاسدی در اجتماع داشته باشد آن را ذکر کنیم. عرض شود درموردمشکل نفت شاید خواهران وبرادران من ندانندکه مازمستان را با چه مشکلی کذراندیم بخصوص که ما با کمبود نفت سفید مواجه بودیم، وپالایشگاهها کافی نبود که مصرف نفت سفید داحلی را بدهد ویک مقدار هم ما ازخارج می اوردیم. مساله ای که سال گذشته مزید برعلت شد خرابکارها وانفجارات زیادی بود که توسط افرادی صورت می گرفت که مسلما ا زصنعت اطلاع داشتند. وبه احتمال قوی درداخل صنعت بودند. یکدفعه هفت لوله را یکجا منفجر میکردند گازرسانی پالایشگاه آبادان را مختل میکردند. وهزاران مصیبت ومشکلؤ ولی به حول وقوه الهی مشکلات حل شد بطوری که طبق ارقامی که من اینجا دارم و به حضورتان تقدیم خواهم کرد زیرا اگر بخواهیم ارقام را قرائت کنم موچب اتلاف وقت شما خواهم شد بنابراین هرکدام از برادران عزیز ویا خواهران که توضیحی خواستند اینجا ارقام پیش من هست وبعد ازجلسه خدمتتان ارائه خواهم داد. به موجب این ارقام درفروردین ماه ، ما هفتاد وچهار میلیون لیتر نفت سفید داشته ایم. البته من نفت سفید ار بخصوص قید میکنم زیرا بنزین و نفت وگاز وغیره ... برای ما هیچ مشکلی نیست ولی درمورد نفت کوره باید عرض کنم که اساسا ما دلمان میخواهد تا میتوانیم آن را صادر بکنیم وکمتر ذخبره داشته باشیم. برنامه ای هم برای ذخیره سازی را از زمستان برای تابستان نمی کنند ، معمولا ذخیره سازی را تابستان باید کرد برای زمستان وامرز هم روز هجدهم تیراست واگر خدای نکرده که ان شاءالله چنین پیش هم نخواهد آمد، کمبودی هم موجود باشد ولازم به خرید باشد خریدار در فصل کرما نمی کنند درماه ها اردیبهشت و خرداد و تیرومرداد خرید نمی کنند بلکه در مهر وآبان است که باید اگر مخاذن احیانا کسر بود برای زمستان پربکنند. بنابراین الان این مساله زیاد مطرح نیست. اما درمورد ارقامی که خدمتتان عرض کردم اشتباها خدمت برادر عزیزمان اینحا گفته شده بوده والبته اوراق ارقام اینجا هست که همه دقیق وکنترل شده است واز چند جهت کنترل شده است. دراول تیرماه چهارصد وبیست میلیون لیتر بوده است که ملاحظه میفرمائید. البته می بخشید که به علت فاصله زیاد نمیتوانید که با ظرفیت پالایشگاهها هرروز چقدر باید مرتبا به ذخائر اضافه بشود. پریروز رقمی درحدود پانصد میلیون لیتر بود. واین گزارش دیروز است که همین الان لیتر را حساب کنیم وبگوئیم ۳۶ میلیون یک اشتباهی ممکن است درنقل ارقام صورت گرفته باشد.

یکی از نمایندگان- آقای معین فر بین ذخیره و موجود ی تفاوت هست؟

معین فر- پانصدو پانزده میلییون لیتر ذخیره نفت هست وآمار وارقام اینجا هست که هرماهه چه مقدار اضافه خواهدشد وچگون این کار را انجام خواهیم داد. امسال ما این امید را داریم وخیلی خیلی هم امیدواریم که با توجه به اینکه پالایشگاه اصفهان را با تمام تحریکاتی که میشد توانستیم قسمت اولش را به راه بیندازیم ، بنابراین باندازه کافی از آنجا نفت سفید بگیریم واین امید را داریم که ازخارج نفت سفید به هیچ وجه وارد نشود. پالایشگاهها را خوشبختانه با آن قاطعیتی که بنده نشان دادم واین قاطعیت را به قیمت بعضی از چیزهای دیگر که به موقع خودش مطرح خواهم کرد از عوامل مخرب که زیرنقاب اسلامی فعالیت می کردند. پاکسازی کردم ( رشیدیان- شما دروغ میگوئید ) پالایشگاههای ما به خوبی مشغول کار است. پالایشگاه آبادان درحال حاضر با ششصد وپانزده هزار بشکه در روز کارمیکند یعنی...

درحقیقت الان پالایشگاه های داخلی مملکت بیش ازیک میلیون بشکه درروز را پالایش می کند بنابراین نگران نباشید. من خواستم که دوستان عزیز متوجه باشند وازسم پاشی هائی که ازخارج میشود واین سم پاشی ها به اشکال مختلف صورت می گیرد. به هیچگونه نگران نباشید با قاطعیت کار ادامه دارد. (همهمه نمایندگان)

( زنگ رئیس- همهمه نمایندگان)

یکی از منشی ها- آقا بگذارید اعتراضشان را بگویند.

یکی از نمایندگان- آقای معین فر هیچگونه قاطعیتی نبوده است.

نصراللهی – من اعتراض دارم. ایشان خودشان را زیر نقاب اسلام پنهان کرده است.

رشیدیان- کسانی را که ایشان ضداسلامی گفتند افرادی هستند که در خط اسلام بوده اند واعتصابات صنعت نفت را بتدریج کنترل کرده اند. رئیس- آقای رشیدیان لطفا ساکت باشید.

فواد کریمی- به موکلین ما توهین شده است. موکلین ما انسانهای مسلمان ومتدینی وانقلابی بوده اند وجلو تحصن ها واعتصابات شرکت نفت را گرفته اند و باچپی ها مبارزه کرده اند، آقای معین فر از اعضای فدائیان خلق را در راس شرکت نفت آبادان قرار داده است باید جواب بدهد.

یکی از نمایندگان- آقای معین فر تمام عناصر ساواک را سرکارآورده است.

رئیس- این مطالب چه ارتباطی به صحبت ایشان دارد.

یکی ازنمایندگان- آقای معین فر تمام عناصر ساواک را سرکار آورده است.

رئیس- این مطالب چه ارتباطی به صحبت ایشان دارد.

یکی ازنمایندگان- آقا چطور یک وزیر حق صحبت دارد ولیکن یک نماینده حق ندارد ازافتضاحاتی که در شرکت نفت شده است صحبت کند؟

رئیس- آقا این چه ارتباطی به حرف ایشان دارد.؟

یکی ازنمایندگان- ما حاضریم که به تمام نمایندگان مجلس مدرک را بدهیم که درشرکت نفت چه میگذرد.

(همهمه نمایندگان)

(زنگ رئیس- همهمه نمایندگان)

رشیدیان- من یک پیشنهاد دارم.

یکی ازمنشیها- آقا بگدارید حرفشان رابزنند.

رئیس- آقای رشیدیان اگر مطلبی دارید بنویسید تامن اینجا.

ببینم اگر تذکری راجع به موضوع هست به موقع خودش دعوت می کنم که بیائید وتوضیح بدهید، اینطور که شما مجلس را متشنج می کنید به نتیجه نمی رسید.

رشیدیان- یک تذکر ویک پیشنهاد دارم.

رئیس- چه تذکری دارید؟ مربوط به این توضیح نیست مسائل دیگری است وبه موقع خودش مطرح خواهد شد.

رشیدیان- مربوط است بهمین حالا.

رئیس- آقای رشیدیان بفرمائید بنشینید جای صحبت شما حالا نیست،(رشیدیان – پیشنهاد می کنم) عرض کردم پیشنهادتان را به صورت کتبی بنویسید، شما آقا عقده ای دارید درموقع خودش مطرح کنید، ایشان که چیزی نگفته اند.

آقا محمدی- اعتراض برادرمان بجا است ما خواهش میکنیم اعتراض خود را به موقع خودش مطرح بکنند. شما به ایشان فرمودید که الان باید تصحیح بکنند. برادرمان آٌقا ی معین فر فعلا حق نبود درمواردی که بع اعتبارنامه شان مربوط می شود صحبت کنند. (همهمه نمایندگان)

شجونی- آقا، فقط یک لغت نقاب اسلامی گفتند واین نقاب هم همه جا هست واین کاملا درست است.

رئیس- آقای دیالمه خواهش میکنم اسامی غائبین جلسه قبل را قرائت بفرمائید.

دیالمه - اسامی غائبین غیرموجه روز ۱۳۵۹/۴/۱۷ آقایان : عباس عباسی- خسرو قشقائی – محمد امین سازگار نژاد- محمد علی منتظری نجف آبادی- میرنویس عرفانی- فتح الله امید نجف آبادی- محمد تقی بشارت- جعفر توکلی- سید احمد مدنی- عباس ابوسعیدی منوچهری- سین حسین پور میر غفاری – صلاح الدین بیانی- ارسلان فلاح- حجت انصاری- افرادی که تاخیر داشته اند عبارتند از آقایان : مصطفی چمران ، عزت الله سحابی ، علی اکبر معین فر ومحمد خزاعی ترشیزی.

طرح و تصویب گزارش کمیسیون تحقیق دربارة اعتبارنامه آقای اسدالله کیان ارثی

ویرایش

رئیس- از مخبر شعبه هفتم آقای محلاتی خواهش میکنم اینجانب تشریف بیاورند وگزارشی را که از شعبه رسیده است قرائت کند.

محلاتی ( مخبر شعبه هفت ) – بسم الله الرحمن الرحیم . پرونده انتخاباتی آقای اسدالله کیانی ارثی ازشهرستان فریدن در ساعت هشت ونیم روز چهارشنبه ۱۳۵۹/۴/۱۸ درشعبه هفت مورد بررسی وبه اتفاق آراء مورد تایید قرار گرفت.

( زنگ رئیس- سکوت نمایندگان )

رئیس- اعتبارنامه آقای اسدالله کیان ارثی از شهرستان فریدن تصویب شد .(تکبیر نمایندگان)

رئیس- از طرف کمیسیون تدوین آئین نامه اطلاع داده اند که فردا درحدود ساعت ۱۰ آئین نامه تقریبا تمام خواهد شد وآماده تکثیر میشود ودر اختیار آقایان قرار خواهد گرفت تا اینکه فرصتی هم بشود تا دراین دو روز تعطیل مطالعه بفرمایند.

منشی- تذکرا عرض کنم که آقای حجت انصاری که جند روزی است اسم ایشان جزو اسامی غائبین قرائت میشود متاسفانه دراثز تصادف در بیمارستان بستری هستند. بنابراین غیبت ایشان موجه است.

ادامه بحث پیرامون اعتبارنامه آقای اسماعیل معزی و تصویب آن

ویرایش

رئیس- حالا به دنباله بحث پیرامون پرونده آقای معزی میپردازیم آقایانی که به عنوان مخالف تقاضای صحبت کرده اند به ترتیب صحبت خواهند کرد اول آقای معادیخواه بفرمائید.

معادیخواه

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . وقل اعملو افسیری الله عملکم و رسوله والمومنون. در مورد جریان فدائیان اسلام و نقش آ قای معزی درآن جریان مطالب بطور نسبتا مبسوط مطرح شد. برادرانی هم که بعد ازمن نوبت دارند دراین زمینه حتما نگات دیگری را دارند که مطرح خواهند کرد آنچه که من از فرصت خودم میخواهم استفاده کنم مطالبی است که درروشن شد ذهن جامعه نسبت به مطالبی که مطرح خواهد شد موثر است والبته ذهن نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مطمئنا دراین زمینه روشن است . وقتی صحبت از فدائیان اسلام میسشود در تچلیل ودر تکریم این ها مطلب زیاد شنیده ایم وبدون شک فدائیان اسلام یک حماسه انکار ناپذیر را ردتاریخ اسلام و تشیع آفریده اند. ولی اگر به یک نکته در این زمینه توجه نشود ممکن است سوء استفاده بشود و بعضی از عمل های نادرست دراین زمینه توجیه بشود. مطمئنا این حماسه بزرگ در عین کوچکی اش درآن مقطع خاص از زمان دارای نارسائی ها ئی بوده است ولی این نارسائی ها از دید دوستان واز دید کسانی که به انقلاب اسلامی عشق میورزیدند کی جور جلوه میکرده است واز دید کسانی که میخواستند هرحرکتی خفه بشود وحرکتی بوجود نیاید جور دیگر دیده میشده است . احیانا ممکن است دریک حرکت پرشور در یک مورد یک جمله حادی گفته بشود. ویا در حال داشتن شور انقلابی. واحساسات یک توهینی هم نسان یکند. ممکن است بنده ی شما دریک شرایطی که به حق عصبانی هستیم نسبت به بزرگتر از خودمان هم یک جمله تندی بگوئیم این میتواند یک نارسائی باشد ولی این نارسائی را دولت سعی میکند اصلاح بکند ودشمن سعی میکندچماق بکند. کما اینکه این مساله الان هم در مورد انقلاب اسلامی در مورد نهادهای انقلاب ؤ ودر مورد همین مجلس شورای اسلامی هست وخواهد بود. که اگر احیانا نمایندگانی که لبریز از شور و احساسات هستند وکلافه و دستپاچه و عصبانی از تاخیر در پیشرفت کارها،‌این بار جلسه متشنج شد یا برخوردی پیش آمد بلافاصله آن را درچهت تضعیف مجلس ویا ردجهت دلسرد کردن مردم مورد استفاده قرار بدهند ممکن است کسی عمل نادرست وغیر اسلامی خودش را به عنوان دفاع از مقام مرجعیت وامثال اینه بخواهد توجیه بکند کما اینکه می بینید الان هم همة کسانی که علیه جمهوری اسلامی چماق کشی می کنند کی نارسائی هائی را درمی آورند وبعد به عنوان ضدیت با امپریالیسم یا بعنوان مسائل دیگری از این چیزها استفاده می کنند.

رئیس- آقای معادیخواه درمورد مخلافت نگفته اند.

معادیخواه- من بنظرم میرسد که این نکته برا یروشن شدن ذهن جلسه د رمورد یک مساله بسیار حادی ضرورت ارد و مطرح کردن آن در کیفیت را ید دادن وقضاوت کردن موثر است کسی میگوید که من به عنوان دفاع ار مرجع تند ی گفته دفاع ا زمرجع و مقام مرجعینت این کار کرده ام. مثلا رد یک جاهائی توهینی شده است وجمله بنظر من خوب میواند تشخیص بدهد برای خاطر اینکه این آقایانی که یک بنظر من خوب سیه چاکان مقام مرجعیت آن حرکت زشت را بوجود آور ده اند برای خاطر اینکه این آقثایانی که یک وقتی بع عنوان سیه چاکان مرجعیت آن حرکت زشت را بوجود آوردند و فرزندان اسلام وفرزندان اسلام و فرزندان فاطمه رامهد اسلام و در دامان روحانین اسلام و د ردامان روحانیت اسلام کتک ردند، بعد ازآن توضیح هم مواردی پیش آمد که به مقام مرجعیت توهین شدما ندیدیم که این آقایان درآن موارد جو ش وخروشی ازخودشان شان بدهند. من لازم میدانم این مساله مطرح بشود. دیدیم که هرکسی که دراینجا پرونده اش مورد مخالفت قرار گرفت خواست بهر طریفی که شده از یک سنگری استفاده کند. یکی خودش را هم رزم دکتر شریعتی معرفی میکرد ، دیگری هم رزم فلان جناح معرفی میکرد منتها میتوان با یک مقیاس ها ومعیارهائی این مساله را روشن کرد واگر کسی میخواهد کار نادرست خودش را باسنگر گرفتن پشت یک مقدماتی توجیه کند ، اینکارش بدتر از کار قبلش خواهد بود.آن آدمی که دیروز بخاطر مثلا در شور و احساس و هیجان یک جمله تندی درجائی گفته است وچماق دست میگیرد واطاق چماق درست میکند ونیروهائی را بسیج می کند، قاعده اش این بود که وقتی در چندین سال قبل درهمین مجلس شورای سابق که خدا را شکر می کنیم که آن ناپاکی ها امروز از بین رفته و به محیط سالمی تبدیل شده اسن که امیدوارم قدرش را بشناسیم. در آن جا توهین صریح نسبت به مقام مرجعیت و ومقام رهبر انقلاب شد ما شاهد بودیم درحوزه این آقایان هیچ حرکتی انحام ندادند . نه تنها حرکتی انحام ندادند بلکه مجموع موضع گیری های این آقایان در دورة انقلاب علیه کسانی بود که حرکتی انجام میدادند منتها د رشرایط اخیر آن کارها را نمیشود تکرار کرد. آقای شیخ علی طاهری معروف به شیخ علی لرکه البته احتیاج ندارد به اینکه استدراک بکند انسان دراینجا ومعلوم است اهالی آنحا وسایر نقاط کشور نیست منتها این عنوانی است که درآنجا ومعروف است وقتی که ایشان خواست همین حرکت روحانیون جوان را درحوزه علمیه قم سرکوب کند برخورد کرد با قاطعیت و یکروز که د رفیضیه بود همان روزهای اولی که میخواستند یک حرکتی را شروع کنند طلبه های جوان اورا از پشت انداختند درحوض مدرسه فیضیه و چند تا شیرجه زد وآمد بیرون ودست برداشت وبعد از این جریان متوجه شد که دیگر نمیتوان آن چماق کشی ها را تکرار کرد ( رئیس- آ قای معادیخواه وقت شما تمام شد) بنابراین ، این مساله اگر احیانا بخواهد به عنوان دفاع از مقام مرجعیت توجیه شود ما شاهد بسیار زنده ای داریم که این دروغ است. واینها مدافع مقام مرجعیت نبودند ودر و دیوار حوزه علمیه قم شاهد است. این توهین بصورت بسیار زشت وزننده است زیرا اگر آن از ناحیه یک دوست پرشور بود این از ناحیه یک دشمن صریح بود هیچ حرکتی انحام ندادند ومن میخواستم مسائل دیگری را هم در این زمینه بیان کنم که گفتند وقت نیست وفققط ازآخرین فرصت استفاده می کنم واین اقدام را به روحانیت وبه مجلس شورای اسلامی تبریک می گویم وامیدوارم که مقدمه ای باشد برای یک جرکت ضروری ولازم درجهت تصفیه روحانیت که اگر این حرکت ان شاءالله بصورت صحیح و درست انجام بشود بهترین تضمین برای تداوم انقلاب ما می باشد واین اداء دین روحانیت است نسبت به امام، امامی که خود را درراه دفاع از روحانیت فدیه کرده است، صحیح نیست که ما موارد نادرستی را دربین روحانیت ببینیم ودرجهت تصفیه اش اقدام نکنیم.

رئیس- آقای دکتر یزدی نظامنامه ای دارند آقای دکتر یزدی بفرمائید.

دکتریزدی- بسم الله الرحمن الرحیم ، از طرف کمیسیون تحقیق لازم بود که این تذکر را بدهم برادر عزیزمان آقای خامنه ای درموردکار کمیسیون تحقیق توصیه فرمودند که باید کارمان را سریع تر انجام بدهیم والبته این لازم است وماهم ان شاءالله امیدواریم که زودتر کارهایمان را انجام بدهیم اما مطلبی را عنوانفرمودند که شروع کا رمجلس موکول به کار کمیسیون تحقیق است باید به عرض مجلس محترم برسانیم که چنین نیست درمجلس اکثریت لازم را برای رسمیت یافتن دارد وشروع تاخیر در رسمیت...

یکی از نمایندگان- وقت مجلس را گفتند ( همهمه نمایندگان )

رئیس- این را برای آینده گفتند. صحبتتان را ادامه بدهید.

دکتر یزدی- بنابراین آنطور که ما استنباط کردیم وبین دوستان بحث شد کار کمیسیون تحقیق با رسمیت یافتن مجلس هم چنان ادامه خواهد یافت چرا که هنوز اعتبارنامه هائی هستند که در مجلس مطرح نشده اند وبنابراین بازهم ادامه خواهد یافت.

رئیس- خیر جز اعتبارنامه آقای قشقائی هیچ گزارشی از کمیسیون تحقیق نیست که در دستور هیات رئیسه قرار گرفته باشد ما از کمیسیون تحقیق انتقاد داریم که بیشتر از این ها همت بفرمایند وپرونده ها را زودتر راه بیندازند ( خنده نمایندگان )

دکتر یزدی- اجازه بفرمائید آقای دکتر من تکرار بکنم، تاخیردر رسمیت یافتن کارمجلس که بیش از دویست اعتبارنامه تصویب شد، موکول به کار کمیسیون تحقیق نیست. بلکه مربوط است به حضور شورای نگهبان ، مطلب اصلی این است.

رئیس- آ قای کروبی بفرمائید.

کروبی

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . درطول مبارزات ، روحانیت ما تقریبا سه دسته بودند. یکدسته آنهائیکه مبارزه میکردند وفداکاری داشتند وخطرها را با جان ودل پذیرفته بودند. دسته دیگر به تعبیر خودشان آنقدر گذشت نداشتند که وارد میدان نبرد ومعرکه بشوند. اما علاقمند بودند وحداقل از نظر فکری پشتبانی میکردند وافرادی راکه مبارزه میکردند تقویت میکردند. حداقل یک مروج لفظی برای آنهابودند وزبانشان علیه دشمن بود وبرلة دوستان ومظلومان ، این مسائل روشن است وتاحدی ارزش دارد ، وارزش هم داشتند، ولی دسته سومی داشتیم که با اینکه وارد میدان نبودند وگذشت رنج ومشقت وزندان رانداشتند، حداقل حمایت وپشتیبانی راهم نمیکردند، بلکه بشدت سمپاشی میکردند، میکوبیدند، موضع گیری میکردند، خراب میکردند، تقبیح میکردند تضعیف روحیه میکردند، اگر هم میتوانستند رسما افراد رابطرق مختلف با موضع گیریهای غلطشان از ادامه مبارزه منصرف می نمودند وپرواضح است که درطول سالیان مبارزه ، افرادی که دراین موقعیت باشند یعنی موضع گیری درمقابل مبارزه ومبارزین داشته باشند نمیتوانند بعد ازپیروزی انقلاب وارد مسولیتهاوکارهایی بشوند که ادامه دهنده همان راه است این جزفرصت طلبی چیز دیگری نیست، گذشته ازاین درمسائل و موضع گیریها و مصیبت های آینده بتواند یاوری برای انقلاب باشند. بلکه آن طرز تفکر یا آن ضعف ها یا آن بغضها و عنادها حالا هرچه بوده بهمین صورت مجددا جلوه خواهد کرد وبه انقلاب ضربه خواهد زد وبرا ی ما درس عبرت شد که درطول همین یکسال و خرده ای افرادی که وارد مبارزه نبودند وارد مراکزی ، موسساتی ، نهادهایی، ارگانهائی شدند. ودیدیم جز خرابکار ی چیز دیگری برایمان به ارث نمانده است بنابراین اگر بنا باشد افرادی که درمقابل نهضت وحرکت، موضع گیری داشتند درمجلس شورای اسلامی که حساسترین مرکز است وارد بشوند معلوم و روشن است که چه فاجعه وضایعاتی برای این نهضت خواهد داشت این مقدمه عرایضم هست که عرض میکنم.خودتان میدانید، آزادی تان ورای تان وشناخت تان نسبت بمبارزه و انقلاب. اما تثبیت این مطلب برای آقای معزی ، که آیا اقای معزی چنین چیزی بوده یا نبوده است؟ من عرض میکنم که آقای معزی از افراد وعناصری بوده که موضع ضد انقلابی داشته است. ودر طول سالیان دراز علیه نهضت مرتب سمپاشی میکرد ولو از روی نادانی وعدم شناخت و بینش وفعالیتی درجهت نهضت ومبارزه نداشت:

۱- داستان فدائیان که میدانید و بوسیله برادران آقای شجونی ،‌آقای لاهوتی ، آقای معادیخواه و دیگران گفتنه شد و اشاره فرمودند که چه فاجعه ای بود و اصلا نهضت را در حوزه سرکوب کردند . اواخر عمر مرحوم نواب رحمه الله علیه و یارانش ما وارد قم شدیم و داستان آنچنان اثر سوء‌گذاشته بود که بعدش ما وارد قم شده بودیم ، بعنوان یک تازه طلبه ، اصلا طلاب از مبارزه و سیاست وحشت داشتند . زیرا این حرکت عوارض بسیار نامطلوبی در افکار بوجود آورده بود و وحشتی داشتند که ورود در مبارزه جزء زدن و کشتن و آبرو رفتن و ضایع شدن ایزوله و به انزوا کشیدن چیز دیگری نبود . یک چنین فکری بوجود آمده بود بخاطر آن حرکت ضد انقلابی که بوسیله آقایان انجام شده بود . این مساله فدائیان اسلام و داستانش بود که میدانیم و بازگو کردن من دیگر لزومی نیست آقایانی که شاهد عینی بودند بازگو کردن من دیگر لزومی نیست آقایانی که میدانستند و عده زیادی از آقایان اساتید که اینجا تشریف دارند در آنموقع بودند بعد از انقلاب امام در سال ۴۱ آقای معزی کاملا موضع ضد انقلاب داشت نمیگویم موضع ضد امام بعنوانی که به امام ایمان نداشت ، بحث حرکت است ، بحث جریان است ، بحث تفکر است ، بحث شخصی مطرح نیست . ایشان به شدت مبارزه را سرکوب میکرد و سمپاشی میکرد حتی روزی در مدرسه فیضیه یک مرتبه صدائی برخاست . داد و بیدادی که ما متوجه شدیم آقای معزی و آقای دیگری با داد و فریاد با هم درگیر شدند . ولی در محوطه مدرسه فیضیه که محوطه نسبه وسیعی است تا ما آمدیم خودمان را از این طرف مدرسه به آن طرف مدرسه برسانیم که ببینیم قضیه چچه خبر است ؟ طلاب هم آماده بودند که ببینند این سروصدا چه است ؟ خصوصا وقتی دیدند سروصدا بین آقای معزی و آن شخص است ، با توجه به موافق فورا تداعی کرد که قضایا چیست ؟ وقتیکه نزدیک شدند ، آقای معزی

...

آیت الله العظمی رفتند و در رابطه با استعفای آقای معزی که ما تقاضا کرده بودیم ایشان فرموده اند ‹‹ نه من به آقای معزی دستور دادم که برود نماینده بشود . و نه الان دستور میدهم که ایشان استعفا کنند ›› پس آن حرفی که در شعبه ۹جناب آقای معزی گفتند که ‹‹ من به دستور آقای گلپایگانی رفتم از زبان خود حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی ››‌تکذیب شد در زمینه فعالیت های ایشان بعد از سال چهل و دو صحبت های زیادی شد . نظر برادران عزیز را به یک مساله دیگری جلب میکنم میدانید که جامع الاحادیث مرحوم آیت الله العظمی بروجردی شاید نفیس ترین کتب شعبه در نیم قرن اخیر باشد . چند نفری از افراد شناخته شده محترم مسوولیت تصحیح و رسیدگی مجدد به این کتاب را پیدا میکنند که چنانچه لازم باشد اسامی این آقایان را میگویم ولی چون این مخطوطات در اختیار جناب آقای معزی بوده است بحدی آقای معزی کارشکنی میکند و کارهای خلاف اخلاق میکند که اینها هم مجبور میشوند از صحنه بیرون بروند مساله اعتصاب غذای ایشان که مطرح شد من یادداشت کرده بودم که اینها را هم مطرح کنم که چطور ایشان با اعتصاب غذا در آنروز مخالف بوده است امروز موافق شد .

جمع بندی که در اینجا از همه قضایا میتوانیم بکنیم قبل از اینکه ایشان بیاید و بگوید ‹‹ که من حجت بالغه شرعیه داشتم برای کوبیدن فدائیان اسلام ›› از جریان صدوق ، از جریان جامع الاحادیث ، از جریان فعالیتهای ایشان در زمان دوره انتخابات فکر میکنم که برای همه دوستان این مطلب ثابت شده باشد که اگر چماق بدست میگرفتند بنام دفاع از مرجعیت ، دفاع از موقعیت خودشان بوده است نه دفاع از مرجعیت گرچه زیر این پوشش بوده ولی این دفاع از موقعیت اینجا تشریف دارند تمنا میکنم اولا مبارزه با این جریان فکری ارتجاعی را از مجلس بیرون کشند و این آغازی باشد برای این کار مهم ، و مطلب دیگر از همه برادران و خواهران نماینده تمنا میشود که در این مطالبی که عرض شد دقت کنند که معلوم بشود واقعا خواسته های ایشان اسلام بوده ؟ و مرجعیت با خودشان . عرضی ندارم ( رئیس- متشکرم .)

رئیس- آقای معزی ، در دفاع از خودتان یکساعت و ربع وقت دارید که مطالب تان را بیان کنید برای اینکه پنج نفر از آقایان پنج ربع صحبت کردند (همهمه نمایندگان)

شیخ محمد یزدی – آقایان اجازه بدهید بین موافق و مخالف چند دقیقه ای ایشان وقت خودشان را بمن بدهند یک توضیح که فکر میکنم لازم باشد عرض کنم

رئیس-‌تقاضای شما خلاف مقررات است .

عبدخدائی – آقای دکتر سحابی مثل اینکه اسم من را یادداشت نفرمودید .

رئیس- بنده اسم شما را یادداشت نکردم ولی اسامی پنج نفر را که یادداشت کرده بودند و بمن دادند مثل اینکه شما بطور محرز تقاضا نکردید ،‌آقای عبدخدائی غیر از مطالبی که آقایان عنوان فرمودند مطالب دیگری دارید ؟

عبدخدائی – هر کس مسوول صحبت های خودش است .

رئیس- بلی ، هر کس مسوول صحبت خودش است مطالبی را که شما میخواهید بیان کنید آقایان گفته اند و من یادداشت مشخصی درباره نام آن ندارم آقایان دیگر میگویند که شما هم تقاضا کرده اید اگر لازم میدانید بشما فرصت صحبت کردن میدهم .

عبد خدائی – منظور بیان من روند مبارزاتی ۱۱ساله مرحوم نواب صفوی است (همهمه نمایندگان) که شخصیتش به تعبیر کمیسیون تحقیق ترور شد و هم از دوست کتک خورد و هم از آشنا بنابراین برای بیان حقایق وقت خودم را به جناب آقای لاهوتی میدهم .

منشی – پیشنهاد کفایت مذاکرات در مخالفت هم رسیده است .

رئیس-‌آقای معزی بفرمائید .

معزی – اعوذبالله من الشیطان الرجیم . بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد آقای یزدی اگر تذکری دارید بفرمائید .

رئیس- آقای یزدی اگر تذکری دارید بفرمائید ( یزدی اگر اجازه بدهید بنده توضیح مختصری دارم ) ( رئیس- آقای یزدی از همانجا بفرمائید )

شیخ محمد یزدی

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم عرض شود که اولا ما اینجا قبل از اینکه در حضور ملت ایران باشیم در حضور خدا هستیم و باید خدا را شاهد بدانیم ثانیا اینجا در محضر نمایندگان محترم استدلال و منطق است ، با توجه باین دو مقدمه آنطور که گزارشی از طرف کمیسیون تحقیق شده بود و تسقیم کرده بودند به کبرای قضیه و صغرای قضیه بنظر من بین کبری و صغرای اختلاطی بوجود آمده و اکثر صحبت کنندگان و آقایان مخالفین از این اختلاط استفاده کردند و من میخواهم رفع این شبهه را بکنم خیلی روشن است که وقتی یک واقعه ای شکل میگیرد علل زیادی دارد که ما ، هیچوقت نمیتوانیم این واقعه را منتسب به یکی از این علل بدانیم در آن موقع که آقایان در حوزه تشریف داشتند و جریانات را نقل کردند بنده هم بودم و شاید نسبت به بعضی از رفقای محترم سبقت داشتم و در متن حوادث هم بودم . حادثه مقابله با فدائیان اسلام را گرچه در کبرای قضیه بحثی نیست که حرکت فدائیان اسلام چه حرکت مجللی بوده و چه خصوصیاتی داشته است . صحبت هم شده است ، در اینجا بحثی نیست . اما فکر مقابله با این حادثه در آن شرایط یعنی قضیه را به آن زمان برگردانیم و همه عوامل آن زمان را نگاه بکنیم اختصاص به این آقایان نداشته است بلکه جمعی بودند که الان بعضی از محترمین آنها دارای مقامات رسمی هستند ، از روحانیون . بعضی از اساتید محترم که الان هم در حوزه هستند از نظر فکری در این طرح یعنی مقابله با قدائیان بودند . عوامل و علل کلی مساله که باید چنین فکری را آقایان پیدا بکنند و متکی به چه مقامی بوده است و مجریان هم جمعی بوده اند ، اینها را باید از هم جدا کرد نمیشود همه جرم را بعهده یک فرد گذاشت یعنی حتی اعدام وحشیانه دستگاه آنروز نسبت به رهبران فدائیان را نمی شود به حساب کسی گذاشت که در آن صحنه برای متفرق کردن اقدامی کرده است بنابراین این یک مساله است که طرح و اصل فکر اختصاص به این آقایان نداشته بلکه جمعی بودند که فعلا هم از محترمین هستند این حقیقت را هم باید بگویم در نحوه اجراء آن موقعی که صحبت شد و مرحوم آیت الله بروجردی آنطور که شایع بود و خود ما از زبان نزدیکان ایشان شنیدیم چون مطالب را طوری به ایشان رسانده بودند که غالبا حقایق آنطور که باید و شاید به ایشان نمیرسید حتی همه دوستان میدانند از شهادت مرحوم نواب سه روز گذشته بود که مرحوم آیت الله بروجردید ، تازه اطلاع از شهادت پیدا کرده بودند در چنان جوی و چنان شرایطی به این صورت گفته شد که در ذهن ایشان مطلب را چنان منعکس کرده بودند که هدف اصلی آقایان فدائیان اسلام متلاشی کردن حوزه مرکزی است به این دلیل ایشان دستور داده بودند که جلوگیری بشود برای اینکه حوزه حفظ بشود اما ، همان آقایانیکه برای اجرای این مساله آمادگی داشتند و عرض کردم بزرگان هم بوده اند در طرز اجراء به این حد موافق نبودند در انشبی که حادثه در مدرسه فیضیه رخ داد بنده خودم از نزدیک حاضر بودم در یکی از حجرات نزدیکی که مسلط بر محیط آنجا بود بعضی از آقایان که مجری بودند و داشتند کار میکردند من آنها را با چشم خودم دیدم ولی ایشان را من ندیدم . یعنی در ضغرای قضیه نمیتوانم بگویم که ایشان دخالتی داشته اند ، بنابراین مطلبی که میخواستم بگویم همین است که یک واقعه . . یعنی مبارزه با فدائیان اسلام را تا حد متلاشی کردن که علل . . . آقای خلخالی اجازه بدهید مطلبم دارد تمام میشود احترام مجلس را . .

خلخالی – اینطور که شما میگوئید نیست من خودم آنشب حاضر بودم که آشیخ اسماعیل بر سر فدائیان چوب میزد این چیزها را نگوئید ( زنگ رئیس )

محمد یزدی – احترام مجلس را حفظ بکنید رعایت احترام مجلس را بکنید ضوابط را حفظ کنید .

رئیس- آقای خلخالی خواهش میکنم رعایت بفرمائید .

محمد یزدی – بهرحال عرض من این است که اختلاف بین کبری و صغری باید رفع بشود کبرای قضیه را هم قبول داریم ولی صغرای قضیه را نمیتوان متوجه یکنفر بخصوصی کرد بلکه باید به آن زمان برگشت و صحنه را در آن شرایط دید و باید تشخیص داد که چقدر جرم بحساب آقایان میآید و همه اش را بحساب آقایان نباید گذاشت و اما حوادث بعدی را مثل حوادث فیضیه و آقای صدوق و امثال اینها مشابه همین است که علل دیگری هم دخالت داشته است .

شجونی – آقای یزدی شب بود طبقه دوم بود عینک شما دودی بود شما از کجا میتوانستید ببینید ؟

محمد یزدی – شب که بود من هم در آنجا بودم .

لاهوتی – آقای عبد خدائی چند دقیقه از وقتشان را به بنده دادند بنده میخواستم با توجه به مسائلی که آقای یزدی بیان کردند توضیحاتی بدهم چون برای تصمیم گیری آقایان لازم است باید جریان را بگویم من خودم آنجا بوده ام . . . رئیس- آقای لاهوتی بگذارید آقای معزی مطالبشان را بگویند آقای معزی بفرمائید ادامه بدهید .

بسم الله الرحمن الرحیم ، الحمدالله رب العالمین و الصلوه و السلام علی رسوله و علی ائمه معصومین و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته .

بسم الله الرحمن الرحیم ، الم – احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لایفتنون و لقد قتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و الیعلمن الکاذبین

خیلی متاسفم که بنده در اینجا وقت آقایان را میگیرم ، اما از یک طرف خوشوقتم که با توجه به آزادی انتخابات و با توجه به روشنی ملت عزیز ایران و با توجه بفرمان آیات عظام مخصوصا امام که فرمودند : ( اشخاص صالح را انتخاب کنید ) بحمدالله و المنه نمایندگانی که شرف حضور دارند میتوان گفت اصلح افراد بلاد و نایحه خودشان میباشند و همه دانا و بینا و آگاهند تقاضا میکنم مدت یکساعت و ربعی که بنده اجازه دادند عرایضی بنمایم کاملا توجه داشته باشید ( یکی از نمایندگان – یکربع کم شد ) و با دقت همانطور که فرمایشات برادران عزیز بنده را شنیدید عرایض بنده را هم بشنوید بینکم و بین الله امروز روز امتحان شماست که در اینجا شرف حضور دارید اگر واقعا تشخیص دادند که فرمایشات آنها صحیح است بفرمائید که اگر بنده افتخار همکاری شما را نباید داشته باشم بکار دیگری مشغول میشوم اگر عرایض بنده صحیح بود بینکم و بین الله از حق نگذارید خدا را گواه میگیرم عرایضی که میکنم برای این نیست که بمن رای بدهید امام فرمودند رئیس جمهوری هیچ چیزی نیست خوب ، وکالتش دیگر چه میتواند باشد ؟ من عصفورودم مگر اینکه بتواند آدم خدمتی بکند یا دفع ظلمی از مظلومی بنماید لذا تقاضای بنده این است که در این فاصله کسی اعتراضی نکند حرفی نزند عرایض من ولو دروغ و باطل باشد .

رئیس- آقای معزی در همین ردیف بیانتان را بفرمائید .

معزی – بلی ، اما عرض کنم خدمت شما راجع به فدائیان اسلام یک جمله ای عرض میکنم بعد فرمایشات آقایان را یک یک رد میکنم همه آنها را یادداشت کرده ام چنان رد کنم به حول و قوت الهی که همه شما تصدیق کنید ( خنده نمایندگان ) ( یکی از نمایندگان – احسنت ) خودتان تصدیق کنید من خدا را شاهد و ناظر گرفتم عرایضم را عرض میکنم . . . آنوقتی که قضیه فدائیان اسلام بود بیست و پنج سالم بود ، ۳۲سال پیش بوده الان ۵۷ سال دارم نه کسی بودم که عنوانی داشته باشم فقط از ملایر یکنفر طلبه بودم بنابراین نه آنقدر مهم بودم که بتوانم به مقام مقدس فدائیان اسلام آنهم مثل مرحوم شهید نواب صفوی یا مرحوم شهید واحدی جسارتی بکنم . کسی نبودم ، یادم نیست اصلا یادم نیست که به لباس روحانیت ملبس شده بودم یا نه ؟ ۳۲ سال قبل است بنده ۲۵ ساله بودم و الان ۵۷ سال دارم . عرض کنم نمیخواستم بنده اسم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سره را ببرم و نمیخواستم اسم مبارک امام خمینی مرجع عالیقدر ( نمایندگان – سه بار صلوات فرستادند ) و بنیانگذار این مجلس را ببرم . اما متاسفانه رفقا آنرا بمیان آوردند و قبل از واعظ بمنبر رفتند . چون خیلی از رفقا بمن سفارش کرده بودند که اسم آقای بروجردی را نبرید ، اسم امام را نبرید چون واقعا مقام آنها مقدس تر از این است که برای وکیل شدن بنده یا نشدن بنده صحبت ها در اطراف آن مقامات عالیه دور بزند ، متاسفانه نگذاشتند . مرحوم آیت الله بروجردی خدا شاهد است خدایا من تو را گواه میگیرم که آنچه را که میگویم صدق واقع است و طبق اعتقادی که دارم میگویم اگر خلاف میگویم تو شاهدی و حاضری ، هیچکس بیشتر از مرحوم آیت الله بروجردی برای فدائیان اسلام متاثر و متاسف نبود ابدا با این ها دشمنی و مخالفت نداشت مطلب وارونه میشود همانطور که علی ابن ابیطالب را میگفتند مگر نماز میخواند که در محراب عبادت او را بکشند . اصلا حقایق قلب میشود . بحث فدائیان اسلام نبود گروههای سیاسی کمونیستی ، غیر کمونیستی نمیخواهم اسم ببرم آنوقت دست بدست هم داده بودند و میخواستند جو حوزه را بهم بزنند مثل حالا که دانشگاه را میدان مبارزه گروهی کرده اند که اگر امام بفرمایند دانشگاه جای این بحث و فحص گروهها نیست با رئیس جمهور بفرمایند نه واقعا با دانشجو مخالف هستند نه واقعا با محصل مخالفند ، میدانند یک چیزی از این گفتگوها و خیمه شب بازیها در میآید به ضرر جمهوری اسلامی است . آخر مگه فدائیان اسلام کافر بودند مگر چه میگفتند جمهوری اسلامی است . آخر مگر فدائیان اسلام کافر بودند مگر چه میگفتند غیر از تکذیب از شاه موذی منافق حرف دیگری نداشتند که کسی با آنها مخالف باشد ( خلخالی – پس چرا آنها را زدی ؟ ) ( خنده نمایندگان ) سبحان الله وحده لاشریک له ، رفقا مرتب بمن مینویسند که شما خونسردی خودتان را حفظ کنید . . .

رئیس- آقای معزی شما کار نداشته باشید صحبتتان را بکنید .

معزی ـ من دارم حرفم را میزنم نمیگذارند . آقای بروجردی رضوان الله علیه مرحوم آیت الله خوانساری رضوان الله علیه ، مرحوم آیت الله صدر رضوان الله علیه و سایر آیات عظامی که الان شرف حضور دارند و همه در حوزه بودند . مخصوصا آقای نوری رفته بود و از آقایان خوانساری و صدر سوال کرده بود فرموده بودند که اینها دانسته یا ندانسته خژحوزه را ممکن است بهم بزنند نه اینها ، اینها را که عرض کردم . بنده اشاره کردم نمیخواهم بگویم گروه چه گروه چه ، چند گروه دست بدست بهم داده بودند که حوزه را بهم بزنند خدا گواه است و حرف از آنها بود والا مرحوم شهید نواب صفوی یا مرحوم شهید واحدی نه با اسلام مخالف بودند نه با مرجع مخالف بودند و نه با من مخالف بودند و نه با من آنها آنها مخالف بودم ، آقای بروجردی رضوان الله علیه یکروز به همین آقای امام که خداوند تبارک و تعالی طول عمرش بدهد و وجودش را از بلیات برای ما مسلمانان حفظ بکند که بنده مطالبی که درباره امام در مکه و در غیر مکه گفتم و آقای طبا هم شاهدند خدمتتان عرض میکنم ایشان را فرستاده بود اینها را نصیحت بکند . یکروز آیت الله العظمی آقای گلپایگانی فرموده بودند که صلاح نیست که دیگران از این آب گل آلود ماهی بگیرند جالا کاری نداریم تا اینکه یکروز بالای منبر ایشان اظهار نارضایتی کردند . بنده عرایضم را با مدرک و اسناد صحبت میکنم هیچ حرفی را بدون مدرک و دلیل جایز نمیدانم اینجا بزنم ولو راست باشد چون اگر بدون دلیل بگویم آقایان میگوئید این بدون دلیل و دروغ است مثل برادرانی که خیلی نسبت ها به بنده بدون دلیل دادند و حالا آنها را بمحاکمه میکشانم بنده بدون دلیل عرض نمیکنم ایشان در بالای منبر اعتراض شدیدی کردند به رفتار اینها که آقای آذری که همه تان ایشان را میشناسید در اینجا نوشته است که اگر اجازه بدهید برایتان قرائت میکنم و همینطور آیت الله آذری و آیت الله نوری که در حوزه علمیه قم مدرس هستند که یک شکوه ای هم کرده اند که به آقای دکتر سحابی بگوئید دیگران چه کار دارند که راجع به قوم و خویش ها صحبت می کنند اینکه مربوط به مجلس نیست که چه کسی با قوم و خویشش رفیق هست و یا نیست این حرفها چیه ؟‌گفتم گذشته دیگر شما چیزی نمیخواهید بنویسید این ها نوشته اند اینجا که آقای بروجردی در بالای منبر از اینها اظهار ناراحتی و نارضایتی کردند از خودشان ، بلکه از اینکه منجر میشد به هم خوردن حوزه ، وی حسابهائی که همانطوریکه برادر عزیز آقای یزدی فرمودند اگر برگردیم و جو را نگاه کنیم حقایق روشن میشود ، این عبارتی است که آقای آذری مرقوم فرموده اند بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب حرف مرحوم آیت الله بروجردی را بیاد دارم که معظم له سخت از این دسته اظهار ناراحتی فرمودند ( یکی از نمایندگان – کدام دسته ؟ ) ( رئیس- نامه را میخوانند ) و عبارت بسیار تندی فرمودند ( رئیس- اجازه بدهید نامه را میخوانند و بعد توضیح میدهند ) آیت الله العظمی گلپایگانی مدظلله نیز برای اینجانب نقل کردند که من در جلسه ایکه مرحوم آیت الله بروجردی به آقای آشیخ اسماعیل ملایری امر به تفرق آقایان نمودند حاضر بودم و شنیدم کسانی که در زمان واقعه بودند تردید ندارند که بدستور و امر معظم له تفرق آقایان بوده است آنچه که لازم به توضیح و یادآوریست خود اینجانب سمپات فدائیان اسلام رحمه الله علیهم و شدیدا به آنها علاقمند بودم و در مدرسه فیضیه حاضر بودم و اصولا صدور ضرب و جرح را از آقای ملایری ندیده ام و نشنیده ام ›› البته تذکر این نکته را هم لازم میدانم که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی همانطور که در متن استشهاد ذکر شده است علاقه شدید به تحصیل طلاب علوم دینیه داشتند و چون آنان چو تحصیلی حوزه را بهم زده بودند در عین علاقه و اعتقاد به روش امر بمعروف و نهی از منکر آنها مخالف برهم خوردن جو تحصیلی حوزه علمیه از جانب هر کس که باشد بودند رحمه اله علیهم جمیعا این چند سطر را بعنوان رفع شبهه و احقاق حق مرقوم داشتم فرمود که فلانکس شنیدم شما مطلومانه و دیگران ظالمانه به شما حمله کردند من میترسم که روز قیامت مسوول باشم این ها را باید بنویسم این آقای عرفانی که الان شرف حضور دارند نوشته اند اینجانب هم نظر به آقایان در جهت و علت تفرق فدائیان اسلام را از طرف مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تایید مینمایم ،‌با آقای فقیهی نوشته اند نمیدانم صدایم به آنجا میرسد ( رئیس بله میرسد ) ‹‹ همانطور که حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای آذری مرقوم داشته اند صحیح است پنج روز شش روز هفت ، هشت روز شاید هفت هشت روز قبل حضرت آیت الله العظمی حائری بنده را خواستند فرمودند فلانکس از زبان من به شما گفته اند که من به شما عنیت و مرحمت ندارم و با وکیل شدن مخالفم گفتم بنده نشنیدم از زبان شما کسی چیزی گفته باشد فرمود چرا بعضی از وکلای آن حدود ما آمده اند یک چنین حرفی را زده اند شما شرحی بنویس تا من جواب بدهم تا مسوول نباشم بنده برداشتم شرحی نوشتم – از محضر مبارک حضرات آیات عظام و علمای اعلام استدعا مینمایم اینجانب اسماعیل معزی ملایری چنانچه صلاحیت حقیر را برای وکالت مجلس شورای اسلامی تصدیق مینمائید دو کلمه شهادت خود را مرقوم دارید . اقای حائری مرقوم فرموده اند : بسمه تعالی شانه اینجانب جنابعالی را سالهاست بخوبی و جدیت در تحصیل و اخلاق مذهبی و شجاعت دینی و درستی و صحت و نیل بمقامات علیه علمی میشناسم و ما شهدناالابما علمنا شهادت نمیدهیم ما مگر آنچه را علم داریم این را خود حضرت آیت الله حائری فرمودند بنویسم چون این چنین نسبتی از زبان من در مجلس داده اند و گفته اند و اما آقای نوری نوشته اند ‹‹ موضوع ممانعت از سخنرانی و تبلیغات فدائیان اسلام رضوان الله علیهم در مدرسه فیضیه که بوسیله جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای آشیخ اسماعیل معزی و دیگران در آنزمان صورت گرفت با موافقت مرحوم مغفور حضرت آیت الله العظمی بروجردی رحمه الله علیه بوده است . حتی موضوع از نظر آن مرحوم . . . دیگر باقیش را نمیخوانم ( یکی از نمایندگان – بخوانید ) بخوانم ؟ بعد اما راجع به فعالیتهائی که بنده از سنه ۴۱ تا سنه . . .

خلخالی – آقای حسینی نوری خودش از چماقداران بود که آقای حسینعلی قزوینی را زد . شاهد باید غیر باشد . این شخص خودش از چماقداران بود چرا حقیقت را می پوشانید ؟

معزی – بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد و علیهم الصلوه و السلام . . .

رئیس- ایشان دارند دفاع می کنند حق دارند مطالبشان را بگویند .

منشی – آقای خلخالی شعار ندهید ما که آنروز در حوزه نبودیم حرف شما را شنیدیم اجازه بدهید حرف ایشان را هم بشنویم و قضاوت کنیم .

معزی – هرچه شما میفرمائید اطاعت میکنم – هرچه شما میفرمائید راست است . هرچه شما میگوئید واقع امر است اجازه بدهید من حرفم را بزنم ( رئیس- آقای معزی شما حرفتان را ادامه بدهید ) محضر مبارک حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای گلپایگانی مد الله تعالی ظلله الدلیل تقدیم گردد . پس از سلام و تقدیم عرض ارادت دوام تایید و توفیق حضرت مستطاب عالی را در تشدید و تحکیم مبانی دین مبین اسلام و ترویج و تبلیغ آن از خداوند منان خواهانم ضمنا حضرت مستطاب آیت الله العظمی آقای خمینی فرموده اند بایستی شبانه به شهرستان ورامین بروید و مردم را وادار کنید که علیه رفراندوم قیام کنند و شما هم شرحی مرقوم فرمائید چون اهالی آنجا مقلد حضرتعالی میباشند حضرتعالی هم شرحی مرقوم فرمودید و مقداری اعلامیه هم مرحمت فرمودید و بنده شبانه به ورامین رفتم و پس از تعطیل بازار بنده و عده ای را بزندان بردند و مدتی هم در زندان ماندیم و نیز در ۱۵ خرداد که تمام علمای اعلام آیات عظام در منزل آقای زنجانی اجتماع فرموده بودند و اعلامیه ای علیه شاه و له آیت الله العظمی امام خمینی صادر فرمودید و هیچکس از طلاب و غیره جرات خواندن آنرا ننمود . اعلامیه سه دقیقه میان دو انگشت آقای گلپایگانی بود چون علیه شاه و نفرین بر او بود گفتند یک کسی این اعلامیه را برود بخواند هیچیک از آقایان طلایی که در آنجا بودند از فضلاء و غیر جرات بردن و خواندن اعلامیه را نکردند چون بشخص شاه معترض شده بودند بنده گفتم بمن حکم بفرمائید که بر من واجب بشود بروم اعلامیه را بخوانم آقای گلپایگانی حکم فرمئد ، آقای شریعتمداری حکم فرمود ،‌آقای نجفی حکم فرمود ، آقای حائری حکم فرمود ، مفسر آقای علامه طباطبائی حکم فرمئد مرحوم آیت الله زنجانی حکم فرمود هرچه از علماء بودند گفتند ما حکم میکنیم که تو بروی این اعلامیه را بخوانی حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی فرمود ترا می کشند ۱۵ خرداد بود جمعیت هم زیاد بود و مامورین هم در صحن و اطراف آمده بودند و چند نفر را هم کشته بودند بنده عرض کردم همانطور که علی علیه السلام به آن شخص فرمود اگر بروی این نامهرا بخوانی میکشندت گفت میروم میخوانم اگر شما حکم میکنی و واقعا شهادت است اگر این سعادت است چه بهتر مرا بکشند من میروم و میخوانم نامه را رفتم خواندم و یک مقداری آقای شریعتمداری و آقای زنجانی فرمودند که شما خودت مردم را داغ کن من این خطبه نهج البلاغه را ایها المومنون اله رای عدوانا و یعمل به و منکرا یدعی الیه فانکره بقلیه فقد سلم و بری و من انکره بلسانه فقد اجر و هو افضل من صاحبه و من الکره بالسیف لتکون کلمه الله هی العلیا و کلمه الظالمین هی السفلی فذلک الذی اصاب سبیل الهدی و وقام علی الطریق و نور قلبه الیقین این خطبه را قرائت کردم یادم هست آقای اشرافی که داماد امام هست آنجا نشسته بودند و مرحوم آیت الله آقای حاج مصطفی رضوان الله علیه بالای منبر در صحن مطهر نشسته بود . آخر خطبه اینرا گفتم : ایها الناس جنگ بین آیت الله العظمی ( آنوقت ها هنوز معروف نبود که به آقا ، امام بگویند )‌آقای خمینی و محمد رضای منافق موذی ( آنروز ) نیست ،‌جنگ بین کفر است و اسلام ، بین شرک است و توحید همه جمعیت قم در صحن مطهر بود . و اینکه نامه ای را که اهالی قم نوشته اند اگر جنبه مبالغه نداشته باشد چند سطری از آنرا برایتان میخوانم ‹‹ پس از اسلام معروض میداریم همانطور که جنابعالی اطلاع دارید حضرت آیت الله آقای آشیخ اسماعیل معزی ملایری که از افاضل شاگردان مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سره میباشند . . . و در این شهر مقدس عمر خود را در تحصیل و تدریس و تالیف و تصنیف و خدمات دینی و انقلابی و دفاع از حریم تشیع در داخل و خارج کشور گذارنده و دارای سوابق حسنه میباشد و اکنون که از طرف اهالی محترم شهرستان ملایر برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب شده اند مسموع گردید که اعتبارنامه ایشان مورد اعتراضات بیمورد و مغرضانه بعضی افراد قرار گرفته و این بهیچوجه صحیح نیست و موجب سلب اعتماد ملت از مجلس هم میشود زیرا همه میدانند که ایشان شایستگی کامل بل اکمل را برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی را دارند لذا تقاضا میشود بعرض اقدس امام امت مدظلله العالی و باطلاع نمایندگان محترم مجلس ایدهم الله تعالی بشود ادام الله عزکم ›› . اسم هایشان را هم نوشته اند ، نمایندگان اصناف و بعضی از طبقات مختلف مردم هستند که این نامه را داده ام جزو پرونده ضمیمه کنند و این در اثر همان حرفی بود که آنروز در میان جمعیت زدم ( نصراللهی – اسامی امضاء کنندگان نامه را بخوانید ) ( زنگ رئیس ) جنگ بین آیت الله العظمی آقای خمینی و محمد رضای منافق موذی نیست جنگ بین کفر است و اسلام و شرک است و توحید ( عده ای از نمایندگان – اسم ها را بخوانید ) اسامی را بعد خدمتتان میخوانم ( نصراللهی – همین الان بخوانید ) ( زنگ رئیس ) چشم اسامی را میخوانم (رئیس- آقا بخوانید ) نامه آقای گلپایگانی را تمام کنم بعد اسامی را هم میخوانم ( بعضی از نمایندگان – شما نامه را خواندید اسامی هم را بخوانید )‌اینجانب ابوالحسن شکری دارند شناسنامه ۳۸۰ صادره از . . (‌وقتتان را میگیرد ) با توجه به شناخت کامل که از جهت تقوا و مجاهدتهای دینی از آقای آشیخ اسماعیل معزی دارم مصرا از جناب آقای آیت الله زاده محترم میخواهم نامه را خدمت حضرت آیت الله بفرستند دستور فرمایند اعتبارنامه ایشان تصویب شود و موجبات ناراحتی ملت را فراهم نکنید ( یکی از نمایندگان – همین کافی بود ) دیگر عرض کنم خدمت شما . . . اینجانب یدالله اسدزاده ، اینجانب علی شوندی ، اینجانب حسنعلی معقول ، اینجانب مشهدی حسین فدائی ، اینجانب علی اصغر اخوان (رئیس-‌کافی است ادامه دهید ) ( زنگ رئیس ) ( غفاری قره باغ – آقای رئیس شما جلسه را نمیتوانید اداره بکنید ) نامه آقای گلپایگانی تمام نشد فرمودند و هیچکس از طلاب و غیره جرات خواندن آنرا ننمود چون حکم فرمودید بنده بردم و قرائت کردم و همچنین اعلامیه مدرسه فیضیه را بامضای مستعار منتشر کردم و همچنین بامر مبارک به سنندج رفتم و آن درگیری با سرهنگ کشاورز پیش آمد و سایر خدمات دینی وانقلابی حقیر را که بیش از هر کس اطلاع دارید مستدعی است چون مورد احتیاج است تصدیق فرمائید مزید امتنان و تشکر است . ایشان فرموده اند در پرونده هم هست . بسمه تعالی شانه . خدمات دینی وانقلابی جنابعالی و مطالبی که مرقوم داشته اید مورد تقدیر و تصدیق است ادام الله تاییداتکم ۹شعبان المعظم محمدرضا الموسوی گلپایگانی اما راجع به سرهنگ کشاورز در سنندج ، وقتی بنده آنجا رفتم سالی بود که منصور را ترور کردند بعد از دو روز بنده را خواست و گفت چرا وقتی آمدی اینجا بما خبر ندادی ؟ بنده عرض کردم میخواستید بفرستید بنده بشما خبر بدهم آنساعتی که من آمدم شما اطلاع پیدا کردید میخواستید بنده را بخواهید . بالاخره حدود پنج دقیقه و شش دقیقه اجازه نداد ما بنشینیم و بعد که نشستیم توهین به مقامات عالیه کرد بنده ناراحت شدم گفتم شما خدمت ایشان رسیده اید ؟ با ایشان صحبت کرده اید آقایان میگویند کجا است آن خدماتی که تو از سنه ۴۱ به آنطرف کرده ای خدمت ایشان رسیده ای با ایشان صحبت کرده اید ؟ گفت نه ، گفتم این مثل این میماند که کسی از من حال جناب سرهنگ کشاورز را بپرسد و هیچ خدمت شما نرسیده ام ، بگویم این فلان ، فلان شده یا دیوانه است ، یا مغرض آنوقت به من نمی خندند و بگویند که تو خدمت سرهنگ کشاورز نرسیده ای چه جور درباره ایشان اینطور قضاوت می کنی ؟ خدا میداند چنان سیلی ای بصورت من زد که من همینطور رفتم و ایستادم پهلوی دیوار ، نتوانستم بایستم نشستم ، گردن کلفت بود ، بی خبر هم زد نشستم ، ( خنده نمایندگان ) وقتی که نشستم یک سرهنگی که معاونش بود بنام شیخ الاسلامی ملایری بود ، البته بعدا فهمیدم ملایری است ، گفت جناب سرهنگ اینجور سیلی میزنند بصورت یک مرد روحانی . چرا اینجور زدید ؟ گفت نمیدانی آخوندها چقدر بی توبره جو خورده اند . من همینطور که نشسته بودم و دستم هم روی چشمم بود ، گفتم که جناب سرهنگ تو که به توبره جو خورده ای ، چرا بمقامات عالیه جسارت می کنی ؟ تو که با توبره جو خورده ای ، بلند شد با چکمه اش روی سینه ام بزند آن سرهنگی که آنجا بود بلند شد جلوگیری از او کرد و نگذاشت . بعد نگاه کرد دید چشم من پر از خون شده است و تلفن کرد یک دکتر آمد . خودش رفت ،‌دکتر نگاه کرد و انگشتهایش را نشان داد و گفت اینها چندتا است ؟ من دروغ نگفتم ، و گفتم دو تا است ، گفت خوب ، تلفن کرد و گفت چشمش می بیند و اما رگهای ریزش پاره شده است . تا بیست و چهار ساعت باید سربالا بخوابد تا خون به چشمش برگردد والا کورش می کند . خودش آمد و مرا بوسید ، معذرت خواست ، گفت مرا عصبانی کردی ، بنده هیچ حرفی نزدم ، شما حالا بیست و چهار ساعت اینجا بخواب و اگر هم میخواهی یک کشیده بمن بزن ، گفتم تو دروغ می گوئی از خدا نمیترسی ، چون حالا یکقدری می دانی که جو یک جوری است که نباید با روحانیت مخالفت کنید ، این حرفها را میزنی از ترس مردم میگوئی من هم به مردم نمیگویم که تو مرا زدی . اما از خدا نمیترسی که قلبا از تو بگذرم والا میگذشتم . خلاصه گفتم که اگر مرا رها نکنید بروم اسباب زحمتتان را فراهم می کنم بالاخره از من خواهش کرد که بمردم نگویم تا آخر ماه هم بمانم و آنجا منبر بروم و آنها هم معترض من نشوند . شبی که منصور را تیر زدند . یک کسی از وسط مجلس ( سازمانی بود ) بلند شد و گفت آقای ملایری منصور را تیر زدند ، منصور را دعا کن . خدا گواه است سنندجی بود ، گفتم که خفه شو ، شما برای این میخواهید بگوئید که پس فردا در روزنامه بنویسند فلان کس گفت و فلان کس هم دعا کرد و تظاهری بکنید مگر من هر شب دعا نمیکنم اللهم اشف مرضی المسلمین اگر جزو مسلمین است ، خوب دعای من هم شامل حالش بطور عموم میشود و اگر نمیشود ،‌وقت ما اینقدر بی ارزش نیست که یک یک مریض ها را توی خانه ها بگردیم و دعا کنیم . بعد معلوم شد که معاون رئیس سازمان امنیت است این هم راجع به سنندج ، یکروز در منزل حاج نقی ملایری ، مجلس روضه بود . یک جوان آمد و آنجا ایستاد . گفت آقای خمینی ، البته کلمه آقا را هم نگفت ،‌مردم را در ۱۵ خرداد به کشتن داد . با اینکه بنده برای منبر دعوت نداشتم ، و منبر هم نمیخواستم بروم ، بلند شدم رفتم منبر و گفتم در جنگ صفین وقتی که عمار یاسر کشته شد ، لشکر معاویه عقب نشینی کرد ، معاویه پرسید برای چه ؟ گفتند که عمار کشته شد . گفت کشته شد که بهتر ، گفتند مگر نه اینکه پیغمبر فرموده است که فئه باغیه عمار را میکشد ، آنهائیکه ظالم هستند معلوم شد که ما ظالم هستیم معاویه و عمروعاص با هم مشورت کردند و گفتند که خیر ، علی او را کشته است چون او عمار را زیر شمشیرهای ما انداخت . درباره یزید هم می نویسند موقعی که مقداری از رسوائیش معلوم شد ، گفت حسین را چه کسی کشته ؟ یکی گفت شمر کشته ، یکی گفت شبث و گفت اجازه بدهید من بگویم کی کشته ، یزید گفت کی کشته ، گفت یزید آن کسیکه در خزانه را باز کرد و پول اسلحه را بمردم داد آن حسین را کشته . گفت آن چه کسی هست ؟ گفت آن تو هستی . مردم اینکه میگویند آقای خمینی ۱۵خرداد مردم را به کشتن داد . همان جوابی است که حضرت علی به معاویه داد . گفت معاویه پس معلوم میشود که قاتل حضرت حمزه سیدالشهدا هم پیغمبر بوده است چون حضرت پیغمبر حمزه را برای جنگ آورده بود . عمار یاسر را هم شما کشتید آنوقت میگوئید علی او را آورده است به جنگ همانطوریکه آن شخص به یزید گفت ، آی جوان ، قاتل مردم در پانزده خرداد محمدرضا پهلوی بود که در خزانه را باز کرد و پول و اسلحه بمردم داد که مردم را کشتند اصلا آقا در تبعید بودند . مرا به شهربانی ملایر بردند . یک افسری که مرا نمیشناخت یا ملایری نبود یا اینکه افسری بود که تازه آمده بود و مرا نمی شناخت موهای سبیلم را گرفت و کشید و فحش داد ، فلان فلان شد ، این چه غلط هائی بود که کردی ، بالاخره اینقدر بی احترامی کرد که من عصبانی شدم همانجا زدم تو گوشش ، مردم بلند شدند و دور و بر ما را گرفتند عرض کنم علمای ملایر هم همه شان پای منبر بودند . بالاخره ما را جدا کردند اما راجع به قضایای ورامین که بنده رفتم و استشهاد از اهالی ورامین گرفتم یک سرهنگی بود بنام سرهنگ زند . استشهاد او هم در پرونده هست وقتی که آمد و ما را محاکمه کرد ، گفت که برای چه دستور دادی مردم بر علیه رفراندم تعطیل کنند رفقا گفتند که نگوئید ما بر علیه رفراندم بگوئید که ما برای دیدن فلانی آمده ایم . گفتند که این اثرش کم است همینقدر که ما تعطیل کردیم بس است . من گفتم که مگر تعطیل کردند ؟ گفت بله ، گفتم خوب ، برای احترام من و برای دیدن من تعطیل کرده اند گفت هر وقت که شما به ورامین می آمدی تعطیل میکردند ، یا این دفعه تعطیل کردند ؟ گفتم که پارسال ماه مبارک رمضان که به ورامین آمدم برای من تعطیل کردند ، امسال هم شما میگوئید که برای من تعطیل کرده اند ،‌گفت معلوم میشود که تو خیلی مهم هستی . گفتم که اگر اعلیحضرت بیاید شما برایش تعطیل نمی کنید و استقبال نمی کنید ؟ گفت مگر تو اعلیحضرت همایونی هستی ؟ گفتم من مختصری از اعلیحضرت همایونی مهمتر و بالاتر هستم نه خیلی . پایش را از روی عصبانیت محکم به زمین زد و گفت اهه ، گفتم آقای سرهنگ اهه نگو . عرایض من مستدل است . گفت آفرین ، دلیلت را بگو گفتم دلیل من این است که بقول شما که میگوئید مردم برای من تعطیل کرده اند تو نماینده اعلیحضرت همایونی هستی باین ملت بگو که دکانهای شان را باز کنند و تعطیل نکنند اگر از تو شنیدند و باز کردند که نزاعی نداریم ، و اگر نشنیدند از تو و از حرف من که نماینده امام و آیت الله العظمی گلپایگانی و نماینده ولی عصر هستم ( مهدیزاده – امام هیچوقت چنین نماینده ای نداشت ) ، به حرف من گوش میدهند و به حرف تو گوش نمیدهند خوب من مهمتر هستم . مگر هر کس که مهم است یک چاپ رایجی به پیشانیش زده اند خوب بحرف تو گوش نمیکنند و بحرف من گوش می کنند . بنده و آقای احمدی و پنج نفر دیگر از ورامین که اسم هایشان اینجا هست برداشت و انداخت توی ماشین و اول برد زندان قصر . بعد از مدتی که در زندان قصر بودیم تقریبا هفت هشت ساعت ، یک افسر و یا چند تا پاسبان آمدند یک دست از بنده و یک دست از آقای احمدی را که اهل ورامین ولی الان در قم هستند ، به دستبند گذاشت و ما را به زندان قزل قلعه برد حالا یکشب چه بلائی به سرما آوردند ، خدا میداند و بعد بردند پیش آقایانیکه در زندان قزل قلعه بودند که جناب آقای شجونی هم آنجا بودند و در آنجا خدمتشان رسیدیدم از آقایان علما هم عده زیادی بودند .

آقایان : زیاوری ، بحرالعلومی ، غروی کاشانی و عده زیادی بودند . در زندان قزل قلعه غیر از آن شب اول فشار زیادی نیاوردند و اما یک دفعه دیگر هم که محاسن مرا کندند و سیلی به صورتم زدند سر آن اعلامیه ای بود که بر علیه دولت راجع به مدرسه فیضیه منتشر کردم . آن وقتی که ریختند به مدرسه فیضیه بنده هم بودم با باتوم و شلاق کتک میزدند و میگفتند بگوئید جاوید شاه وقتی که آمدیم بیرون من به آقایان مراجع عرض کردم اعلامیه ای راجع به مدرسه فیضیه بدهید . آقایان صلاح ندیدند . بنده خودم جریان را شرح دادم و نوشتم . آقای حاج آقا محبتی اراکی و آقای صادقی واعظ که آنجا منبر میروند خواندند ، من گفتم این را نوشته اند و انداخته اند به منزل ما ، خیلی خوششان آمد . یکی چند نسخه از رویش فتوکپی کردیم و نوشتیم و منتشر کردیم فردا من رفتم منزل آقای گلپایگانی ببینم چه خبر است . دیدم آیت الله منتظری ، آیت الله ربانی شیرازی ، اینها منزل آیت الله العظمی گلپایگانی هستند گفتند فلانی این اعلامیه را که بنام سرهنگ بازنشسته نوشته شده خوانده اید ؟‌گفتد خیلی خوب نوشته شده اگر این اعلامیه در ایران منتشر بشود مردم را بر علیه حکومت می شوراند . گفتم خیلی خوب است منتشر کنید . گفتند ما وسیله نداریم و مطبعه ها هم چاپ نمی کنند . آمدیم خدمت آقا یعنی جناب آقای گلپایگانی و گفتیم که این اعلامیه ها را منتشر کنیم آقا صلاح نمیداند ، شما خواهش کنید بلکه از شما بشنود . بنده رفتم خدمت حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی ، عرضکردم از حضرتعالی آقایان تقاضاشان این است که این اعلامیه ها را شما منتشر کنید جریانی را نوشته اند چیز بدی نیست . فرمودند میترسم دولت این را نوشته باشد که ما منتشر کنیم ،‌بعد دوباره حمله به حوزه بشود و این را مقدمه حمله به حوزه قرار بدهد . بنده گفتم که اگر خدمتتان عرض کنم که چه کسی نوشته است و این مربوط به دولت نیست ، منتشر می فرمائید ؟ این مطلب را فقط به آقای گلپایگانی عرض کردم ، عرض کردم بنده نوشته ام ایشان خندیدند فرمودند چرا پس امضاء مستعار کرده اید ؟ عرض کردم مگر جرات میکنم امضاء خودم را بنویسم ؟

یکی از نمایندگان – در مورد موارد اتهام صحبت کنید .

معزی – چشم ، اطاعت میشود ، عرض کردم بنده نوشته ام ، خیلی خندید و خوشحال شد . حدود چهل هزار نسخه از آن اعلامیه منتشر شد . اما موارد اتهام ، مخبر کمیسیون تحقیق فرمودند که شاهد عینی . اگر کسی آمد قسم و گفت والله العلی العظیم ، من با دو چشم خودم دیدم شما به واحدی یا به دیگری از فدائیان اسلام چوب ، یا سنگ یا سیلی زده اید ، بنده در حضور شما میدهم دستهایم را قطع بکنند . شاهد عینی چه کسی بوده است که شهادت داده ( خلخالی – من شهادت میدهم ) شما جناب آقای خلخالی شهادتتان معلوم است ( خلخالی – آقای معزی من که با شما عرضی ندارم اما آقای لاهوتی راجع به عظمت و خدمت فدائیان اسلام فرمودند . هیچکس منکر نیست خدمات خالصانه و مخلصانه و اهداف عالیه فدائیان اسلام را هر کس بخواهد منکر باشد یا جاهل است و یا خدای نخواسته مغرض ، ما به هیچوجه انکار این را نداریم . اما عرض کردم جریان فدائیان اسلام نبود . جنبه های سیاسی دیگری بود که نشد توضیح بدهم وقت کم بود او ل عرض کردم و اما آنکه عرض کردم هر کس شهادت داد ، بنده ضربی و یا جرحی به یکی از اینها شخصا وارد کرده ام ، خدا گواه است که حاضرم دستم را قطع کنند . و اما اینکه آقای لاهوتی فرمودند که امام هم با اینها موافق بود ، اما نمیتوانست حرف بزند . گاهی از اوقات خداوند کلمه حقی را بزبان مخالف آدم جاری میکند . باید از این آقای لاهوتی پرسید . پس چرا توضیح ندادید که اما با اینکه موافق بود چرا نمیتوانست دفاع کند ؟ الان هم اجازه دارید جواب بدهید ( یکی از نمایندگان – آقای دکتر سحابی ایشان اجازه دارند که جواب بدهند ؟)

رئیس- خیر آقا .

معزی – از آقایان خواهش میکنم هرچه میتوانید بگوئید اما وقت بنده را نگیرید .

رئیس- شما خودتان هم باعث میشوید که وقتتان گرفته بشود .

معزی – اما آقای شجونی راجع به خانواده من حرف زدند که جواب ندارد اصلا او نباید این حرف را بزند . که من با فامیل و خانواده ام خوب هستم و یا بد هستم این حرف جوابی ندارد وقت آقایان را برای حرفهای پوچ نمی گیرم . اما آن شخصی را که گفت ، آقای شما یعنی امام فلان کرده است . و اجتماع را به لجن کشیده ، شما را بخدا ، آقایان نمایندگان محترم برای کوبیدن من بایستی ایشان به امام توهین کنند ؟ امام جان ما است هر کس باور ندارد منافق و کافر است . امام عزت ما است ، افتخار ما است ، در این قرون متمادی . . .

شجونی – آقا الان تلفن کنید به این شما ۷۹۷۶۹۰ به آقای یاسینی که شهریه ایشان را همین آقا قطع کرده است .

رئیس- آقای شجونی آرام باشید این حرفها چه تاثیری دارد .

معزی – آقای طبای اردستانی شاهدند بنده پارسال که در مکه منبر رفتم یعنی سرپا صحبت کردم حدود چند هزار دانشجوی مصری ، و آفریقائی و سعودی حاضر بودند ، گفتند شما میگوئید که خمینی یعنی خدائی ! آنها دیده و شنیده بودند که ما میگوئیم خدا . و شما او را از محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بالاتر می دانید ؟ ( نمایندگان با شنیدن نام حضرت محمد (ص) صلوات فرستادند ) و چه و چه و چه . . . گفتم اولا خمین اسم محلی است مثل رسول الله که میگویند مدنی ، ما بنام محلش او را می نامیم و میگوئیم خمینی ، اما چرا وقتی اسم او را میبرند سه تا صلوات میفرستند و اما برای پیغمبر یک صلوات و او را بالاتر می دانید . در جواب گفتم من از شما تعجب میکنم . که دانشجو استاد هستید و این جور حرف میزنید . ما وقتی که اسم امام را می بریم می گوئیم . اللهم صل علی محمد و آل محمد ، نمیگوئیم که اللهم صل علی خمینی در بردن اسم او هم برای پیغمبر صلوات می فرستیم . سر اینکه سه تا صلوات می فرستیم »، این است که چون امام را دوست داریم هر کس که صلوات بر پیغمبر بفرستد . پیغمبر رحمت و خدا آن اندازه برای سلامتی و برای حفظ او رحمت میفرستد . ما سه تا صلوات می فرستیم تا رحمت بیشتری شامل حال رهبر مسلمانان جهان و مستضعفان جهان شود شما بیخود بغض خمینی را می خورید . خمینی مثل سایر علمای شیعه و سایر علمای اهل تسنن که افتخار اهل شیعه و یا اهل تسنن باشند نیست . خمینی افتخار جمیع مسلمان ها است شما افتخار بکنید به خمینی . خمینی افتخار جمیع مستضعفین جهان است سه نسب از رسول الله دارد . یکی رحمه للعالمین است مثل خاتم انبیاء ، برای غیر کفار رحمت است . یکی دیگر اینکه همانطوری که اسم حضرت رسول الله برده میشد رعبش در دلها می افتاد . اسم خمینی لرزه بر اندام شرق و غرب و عالم می اندازد . گفتم خمینی این است که . . . خدا را گواه میگیرم اینها که دشمن ترین افراد امام بودند یک مرتبه صداهایشان بلند شد ، تعیش خمینی یعنی زنده باد خمینی ، خوب این خدماتی بود که ما کرده ایم . چون بعضی آقایان تقاضا کرده اند که به بقیه وقت بدهید که مطالبشان را بگویند یک جمله دیگر میخواهم بیاد شما بیاورم شما را بخدا قسم ، امروز روز امتحان است الا و ان الیوم المضمار و قد ان الصباح و الئوره الجنه و الغایه النار . هرچه نظرتان بود بدون ترس و ملاحظه از کسی ، بینکم و بین الله که بیش وجدان خودتان خجالت نکشید بدهید عرض کنم خدمت شما من میخواستم جواب آن اعتراضات دیگر را بدهم . ایشان می فرمایند از مساله . . .

شجونی – از مساله تلفن تان راجع به قاچاقچی ها به آقای خلخالی بگوئید . . .

معزی – در مورد قاچاقچیان چشم ، اما راجع به آقای خلخالی ایشان فرمودند . من میخواستم از آقای خلخالی خیلی معذرت بخواهم و تشکر کنم که حرفی نزدند و به وعده خودشان وفا کردند اما خوب بعضی ها نمیگذارند . آن عرضی که بنده آقای خلخالی کرده بودم . این بوده است و بس . بله ، این حکم دادگاهی است که در ملایر تشکیل شد این رای دادگاه است : ‹‹ آقای شاپور ابراهیم ، از قاچاقچی فروش های حومه ملایر ( آقایان ملاحظه بفرمایند . این رای دادگاه ملایر است ) ساکن جوزان در اثر تبلیغات علماء که قبلا به شغل خرید و فروش مواد مخدر مشغول بوده اند . تائب و پشیمان و حتی به قم در خدمت علمای اعلام و مراجع عالیقدر رفته است و اموالش را تخمیس نموده است و توبه نامه ای نیز در خدمت جناب آقای معزی نماینده محترم مجلس شورای ملی اسلامی ایران تنظیم و به دادگاه اسلامی ملایر تقدیم داشته است . لذا این دادگاه با قبول توبه نامبرده اخذ مبلغ یکصد و نود هزار تومان که جهت کمک به مستضعفان و مصارف شهری ملایر داده است حکم به منع پیگرد نامبرده را صادر و اعلام می نماید . بنده شب به آقای خلخالی تلفن کردم که آقای خلخالی این آقا آمده است و توبه کرده است ، دادگاه هم توبه اش را قبول کرده است .

خلخالی – به منزل آقای مشکینی تلفن کردند .

معزی – یکصد و نود تومان هم به مستصعفین داده است . این را من خواهش میکنم اعدام نکنید . اگر این گناهی است : استغفرالله ربی و اتوب الیه . این که گناهی نیست این را من گفتم .

خلخالی – بگوئید در جواب شما من چه عرض کردم .

معزی – موقعی که من بایشان گفتم البته کار از کار گذشته بود ( خنده نمایندگان )‌شما را بخدا قسم اگر این گناه است که من گفتم که رای دادگاه را نقض نکن ، مرا ببخشید اگر این گناهی بوده است که خواهش کرده ام و گفته ام حکم دادگاه را نقض نکن و اگر هم من حرف حقی زده ام آقای خلخالی را ببخشید . ( خنده نمایندگان )

رئیس- آقای معزی وقتتان دارد میگذرد .

فردوسی – آقای دکتر اجازه میدهید من آن شهادتم را بگویم .

انصاری – دفاعیه آقای معزی تمام نشده ، آقای دیالمه صحبت می کنند سوالات بعد از اتمام دفاعیه مطرح میشود .

رئیس- آقای فردوسی حالا وقتش نیست بگذارید بعدا شهادتتان را بگوئید . آقای دیالمه بفرمائید .

دیالمه – بسم الله الرحمن الرحیم . البته این صحبت من در مقابل صحبت آقایانیکه مدتها مبارزه کرده اند و زجر کشیده اند و مسائل مختلف را در حوزه دیده اند شاید یک ریسک بزرگی باشد . ولی چه کنم که صحبتهای مخالفین هیچیک مستدل نبود و بدبختانه مجبورم که این صحبتها را در اینجا ذکر کنم .

لاهوتی – مستدل نبود ؟ چوبشان را ما دیدیم دیگر چه استدلالی ؟ میگفتند که مازن نواب را به اینجا می آوریم فلان میکنیم آقای دیالمه ما تو را می شناسیم .

شجونی – آنها زن نواب به خانه بروجردی راه ندادند . (همهمه نمایندگان)

منشی – آقای کروبی سوال کنید یا بنویسید و بعدا بر اساس اساسنامه آن را مطرح کنید .

کروبی – آقای معزی تشریف بیاورند قضیه صدوق را جواب بدهند ، قضیه نوربخش که یک جنایتکار است جواب بدهند قضیه اعتصاب غذای آقای منتظری را با آن توهینی که کردند جواب بدهند . قضیه آن روزیکه در فیضیه درگیری شد و توهین میکردند جواب بدهند . یکی از استدلالهائی را که بنده کردم جواب نداد .

معزی – جواب میدهم آقای دکتر اجازه بدهید بیایم جواب بدهم . . .

منشی ( انصاری ) – جلسه بعنوان تنفس تعطیل میشود ( جلسه در ساعت یازده و پنجاه دقیقه بعنوان تنفس تعطیل شد و در ساعت دوازده و سی و پنج دقیقه مجددا جلسه بریاست آقای دکتر بدالله سحابی تشکیل شد )‌

رئیس- بسم الله الرحمن الرحیم . جلسه رسمی است ، متذکر میشوم که در ثبت صورت اسامی پنج نفر آقایانیکه آمدند صحبت کردند ، یکنفر از قلم افتاده بود یعنی من یادداشت نکرده بودم بعدا تذکر دادند که آقای عبدخدائی هم تقاضای صحبت کرده اند . یعنی چون قبلا این تقاضا را کرده بودند ایشان هم حق دارند که صحبتشان را بکنند یا احیانا اگر میخواهند وقتشان را به کسی دیگر بدهند . چون شنیدم که یکی دیگر از آقایان میخواهند به جای ایشان صحبت کنند . این حق برای ایشان محفوظ است از طرف دیگر بیست دقیقه از دفاع آقای معزی باقی مانده است اگر آقای معزی موافقت داشته باشند در آن وقتی که برای آقای عبد خدائی معین شده است ایشان هم صحبتشان را بکنند بعد آقای معزی و یا احیانا هر کس دیگری که میخواهند از طرف ایشان به دفاع بپردازد قریب چهل دقیقه باز بدفاع خواهند پرداخت و بلافاصله ما به رای گیری خواهیم پرداخت بنابراین از آقای عبدخدائی خواهش میکنم که تشریف بیاورند .

عبدخدائی

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . گزارش کمیسیون تحقیق مبنی بر این بود که شخصیت مرحوم نواب صفوی و فدائیان اسلام ترور شد . میخواستم یک مقداری درباره مبارزات یازده ساله مرحوم نواب صفوی و تحولی که آنها در حوزه علمیه قم ایجاد کردند که متاسفانه در نطفه خفه شد ، بیان کنم . خودم شاهد جریان رقت بار فیضیه نبودم و لذا نوبت خودم را و وقت خودم را واگذار میکنم به جناب آقای محلاتی که شاهد جریان بودند . امیدواریم مجلس بر مبنای عدالت اسلامی تصمیم بگیرد .

رئیس- آقای محلاتی بفرمائید . دوسه دقیقه ای ایشان صحبت کردند و بقیه اش را یعنی دوازده دقیقه فرصت دارید صحبت کنید .

محلاتی

ویرایش

بسم الله الرحمن الرحیم . قبل از آنکه بعنوان مخالف مطالبی عرض بکنم باید اذعان کنیم که همه ما فرمان امام را و توقع ملت ایران را در مورد مجلس شورای اسلامی اطاعت نکردیم . ( عده ای از نمایندگان – چرا می گوئید همه ) عرض کردم که همه نکردیم . عنایت بفرمائید ما باید شرعا متعهد بشویم که آئین نامه مجلس را چه هیات رئیسه و چه نمایندگان همگی مراعات کنیم مراعات بکنیم ، اینجا محیط بحث آزاد است هر فردی آزادانه حق دارد مطلبش را مستدل بیان کند و مخالف هم این حق را دارد بهمان اندازه که قانون برایش تعیین کرده است آزادانه بیاید جواب بدهد و انتظار نرود که محیط اختناق است و چند نفری نمیگذارند صحبت بشود . بنابراین در این جلسه متاسفانه حتی بعضی از دوستان ما مراعات نکردند و آقای معزی با اینکه مخالف صددرصد ایشان هستم و دلایلم را ذکر میکنم حق داشتند و حق دارند به اندازه ای که مخالف صحبت کرد بیایند صحبتشان را بکنند یا طبق آئین نامه بهرکسی که میلش هست واگذار بکند آقایان هم مطالب موافق و مخالف را بشنوند و بعد رای بدهند ( احسنت ) زیرا جریانات مجلس در خارج از مجلس انعکاس بسیار بدی داشته است .

رئیس- آقای محلاتی لطفا راجع به اصل موضوع صحبت بفرمائید .

محلاتی – در هر صورت من وظیفه داشتم که این نکته را تذکر بدهم امیدوارم شرعا هم همینطور باشد زیرا ممکن است خود من هم گاهی یک جمله ای را گفته باشم که برخلاف آئین نامه و برخلاف انضباط داخلی باشد من هم باید متعهد بشوم و همینطور برادران دیگر عموما باید رعایت کنند تا ان شاء الله یک جو آرامی بوجود بیاید که ما بتوانیم وقت مجلس را بیهوده به هدر ندهیم و به وظایف شرعی خودمان عمل بکنیم ، ان شاء الله امیدوارم ان تذکر مفید واقع شود .

هراتی – در این مجلس نه اصول قانون مراعات میشود و نه اصول شرع و از این لحاظ بسیار بسیار وضع اسفناکی دارد و ما شرعا و قانونا در برابر مسلمانها مسوول هستیم .

رئیس- بفرمائید . بنشینید آقا . آقای محلاتی به صحبتتان ادامه بدهید .

هراتی – آقا حق با من است ما شرعا مسوولیم .

محلاتی – بله صحیح است بنده هم فرمایش شما را تایید کردم و اما اصل مطلب ، بنده چون موقع طرح اعتبارنامه آقای معزی اینجا نبودم به عنوان مخالف نتوانستم اظهار مخالفت کنم ، یادداشتی هم برای هیات رئیسه دادم ، موافقت نشد و حالا موقعیت اقتضا میکند که مطالبی را عرض بکنم . شاید که هیچکدام از آقایان به اندازه من در متن قصه نبودند چون من خودم در آن جریان با فدائیان اسلام همکاری داشتم و آن شبی که این حادثه اتفاق افتاد من هم مورد هجوم بودم و بسیاری از دوستان زود مرا فرار دادند و بردند در یک حجره ای و در را از بیرون قفل کردند و این آقایان هم نتوانستند مرا پیدا کنند والا معلوم نبوده من آن شب زنده از مدرسه فیضیه بیرون می رفتم اصل قصه این بود با اینکه برنامه ای نبود که اسم مراجع بده بشود ولی مساله این بود . این گروه اسلامی جان برکف که هیچ هدفی جز تشکیل حکومت اسلامی نداشتند و نوعا هم متهجد بودند و با سخت ترین شرایط زندگی می کردند در آن روزگار تصمیم گرفتند با رژیم شاهنشاهی مبارزه کنند و ابتدایش هم از ورود جنازه پلید آن رضا پالانی بقول آقای دکتر یزدی بود ، از آنجا شروع شد و جو را چنان عوض کردند که حتی آنها زیر سر نیزه جنازه آن پلید را وارد این کشور کردند از آنجا مبارزه شروع شد اینها شهادتنامه خود را نوشته بودند ، وصیتنامه خود را نوشته بودند و به عشق شهادت تصمیم گرفته بودند ریشه این رژیم را بر کنند ولو با دادن هزاران قربانی و فدا شدن فجایع شاه سابق را بیان کردند و هر روز در مدرسه فیضیه سخنرانی بود نوبت هم گذاشته بودند اگر نفر اول دستگیر شد بوسیله نفر دوم بعد نفر سوم و چهارم که یادم نیست نوبت من هم نفر چهارم بود یا پنجم . اینکار ادامه پیدا کند . اینها روزه میگرفتند غسل میکردند با این کیفیت برنامه را شروع کردند دستگاه رژیم آن روز تصمیم گرفت این حرکت را بکوبد خود مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که پاک و منزه بود لیکن عواملی را وادار کردند که ذهن ایشان را برگردانند که اینها مخالف حوزه و مخالف مرجعیت هستند . بر این اساس مرحوم آیت الله بروجردی فرمودند بر اینکه ، ولی نفرمودند بروید بزنید یک مرجع هیچوقت امر به کتک زدن نمیکند ، امر به چماق نمیکند فرمودند به اینها بگوئید متفرق بشوند اینها قصد دارند حوزه را برهم بزنند ولی اگر یک فرد یا دسته ای جنایتی کردند حق ندارند آن عمل را به مرجع تقلید منتسب کنند . همانطوری که الان بسیاری از افراد به اسم کمیته امام بعضی عملیاتی را انجام میدهند یا به اسم نماینده امام ، که خود امام از انها اظهار تنفر کردند و این دلیل بر این نیست که عملیات اینها را آن مرجع تصدیق میکند یک عده ای که یک اطاق چماق آورده بودند توی مدرسه آنهم چماقهای تراشیده و آمدند به مدرسه ( ایشان گفتند شهادت بدهید که من زده ام ) من بودم در مدرسه البته نمیتوانم شرعا شهادت بدهم که ایشان زدند ، چوب را بلند کردند اما سردسته بودند .فرمانده بودند شاه هم ممکن است یکی را خودش نسوزانده باشد و لی عمالش این کار را کردند بنابراین ین دلیل نمیشود اگر کسی ندید که شخصی کاری کرده ، مگر کسی جرات میکرد از دست این چماق بدستها که در راسش ایشان قرار داشت آنجا بایستد بنابراین مساله این بود و حتس جلسه دادگاه داشتند فردا صبحش که شد من آمدم مدرسه خیال کردم اوضاع تمام شده مرا بردند در یک اطاق محاکمه کردند میخواستند همانجا من را بکشند یا بزنند دو نفراز شاگردان من آنجا بودند که من را میشناختند و پیش من درس خوانده بودند که یکی از آنها اهل خرم اباد بود گفتند اگر دست به طرف ایشان دراز کنید ما هم شما را خواهیم زد بین خودشان اختلاف افتاد و من آن وسط سالم ماندم و بعد منجر به این شد که من از مدرسه رفتم و شهریه من را هم قطع کردند ولی بعد در حوزه ماندم تا خود مرحوم آیت الله العظمی بروجردی متوجه شدند که من تقصیر نداشتم و من را خواستند مورد محبت قرار دادند و تا آخر حتی ماموریتهای مختلفی هم به من واگذار میکردند بنابراین ایشان جزو سر دسته گروه ضربت بود این مال آن موقع و اما در مورد جناب آقای امامی . خود ایشان هم ضمن یادداشتی که فرستاده اند شهادتی دارند که میخوانم ‹‹ موقع نماز مغرب و عشاء بود مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد تقی خوانساری امامت داشتند فدائیان اسلام در باغچه مدرسه جمع بودند که فریاد بلند شد بزنید که یکی از آن فدائیان به آیت الله خوانساری پناه برد و ایشان برا نماز ایستاده بودند و نتوانستند حمایت کنند بعد از نماز گروه مهاجم را دیدم ولی چون تازه بخود آمده بودم افراد نمیشناختم پرسیدم کیستی ؟ طلاب گفتند حاج شیخ اسماعیل ملایری است . ›› این هم شهادتی است که آقای امامی دادند . و بعد هم همین آقای آذری که به اصطلاح ایشان شهادتنامه اش را خواندند در مورد همین آقای آذری ، اقای امامی نقل میکند که خود من در آنجا بودم و مشاهده کردم که ایسژشان دستهایش را بالا زده بودند و در آن جریان بودند بهر صورت این جریان مدرسه فیضیه بود ، نمیخواهم زیاد معطلتان بکنم ، در این شبهه ای نیست که ایشان جزو سردسته این گروهها بودند و اما بعدش این دو جریان در حوزه وجود داشته است آقایان ، دو گروه بودند ، یک گروه همیشه در جریان مخالفت با مبارزین و فداکاران منتها در لباس اسلام و در لباس حمایت از مراجع این برنامه را انجام میدادند و بعدش هم در قم یک عده طلاب روشنفکر مبارز بودند و یک گروه هم این گروه بودند که در مقابل آنها که حالا من تکرار نمیکنم و من عقیده ام اینست که این آقایان بزرگترین گناهشان این است که خودشان را به مراجع منتسب میکنند یعنی عمل زشتی انجام میدهند و خودشان را آیت الله بروجردی با آیت الله دیگری منتسب میکنند . ما چنین حقی نداریم بر اینکه آنها را به اعمال زشت خودمان آلوده کنیم و این گروه بودند که بعد هم در تمام مبارزات شرکت داشتند ، حالا به عنوانی دور یک آقایی را میگرفتند و بهر عنوانی که میتوانستند این گروه را می کوبیدند تا آنجائی که آن برادر اشاره فرمودند که در مسجد اعظم قم اینها را انداختند حالا ایشان بودند یا نه من شرعا نمیتوانم بگویم اما گروه همین گروه بودند و عده ای را زدند که من در قزل قلعه که بودم یکی از این بازجوهای خبیث آمد ، رقص میکرد و میگفت خودشان را به جان خودشان انداختیم اینها من غیر مستقیم یا مستقیم یا جهلا یا عمدا به اصطلاح وضعی بوجود آورده بودند که عملا طرفدار دستگاه بودند واما مساله ای که جناب آقای دکتر یزدی فرمودند با تمام احترامی که برای ایشان قائلم فرمودند که نمیشود همه تقصیرها را به گردن ایشان انداخت .

رئیس- آقای محلاتی یک دقیقه بیشتر به وقت شما باقی نمانده است .

محلاتی – اجازه بدهید چند جمله دیگر برای روشن شدن مطلب عرض کنم . بله ، ایشان تمام العله نبودند ولی شریک بودند ، همه جنایتها را هم که یک نفر انجام نداده است ، در زمان رژیم سابق ایشانهم یکی از اجزاء و عاملین بودند نخواستیم بگوئیم تمام العله بوده اند ولی جزء العله و شریک در کار بودند . ایشان دلیلی آوردند راجع به اینکه دارای اخلاق و تقوی هستند من برای شناخت ایشان فقط یک داستان میگویم که بسیاری از نمایندگان بودند ، ایشان روزی که اعتصاب فذا کرده بودند من رفتم جلوی ایشان مودبانه به عنوان تذکر و وظیفه شرعی عرض کردم که آقا برای روحانیت خوب نیست و از نظر شرعی اعتصاب غذا حرام است این جرم من بود برگشت جلوی نمایندگان ( معذرت میخواهم ) بلند گفت برو بیشرف این را عده ای از نمایندگان حاضر در جلسه آنجا بودند و شنیدند من همین اندازه برای شناخت این فرد که متاسفانه در لباس روحانی است فکر میکنم کافی باشد و ما بتوانیم وضع ایشان را روشن کنیم .

رئیس- آقای محلاتی وقتتان تمام شد .

محلاتی – اجازه بدهید . یکی دو دقیقه دیگر صحبت کنم .

یکی از نمایندگان – شما خودتان فرمودید باید آئین نامه رعایت شود .

محلاتی – بسیار خوب ، با وجودیکه من چند مساله دیگر هم داشتم ولی باز برای رعایت آئین نامه به عرایضم خاتمه میدهم .

رئیس- متشکرم ، آقای معزی بفرمائید .

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته . الله علی ما نقول وکیل . قبل از اینکه جواب اعتراضات و اشکالات آقایان قبلی را بدهم از اینکه مبادا یادم برود جواب اعتراضات آقای محلاتی را عر میکنم .

بسم الله الرحمن الرحیم . وله الحمد و علی النبی والائمه علیه الصلوه والسلا. آقای محلاتی درباره اینکه میگوید بمن گفتی برو بیشرف ، اقای انواری شرف حضور داشتند هر دو آمدند پیش بنده آقای محلاتی گفت که ریش سفید پیرمرد خلاف شرع میکنی چرا اعتصاب غذا کرده ای تو داری خلاف شرع میکنی ادعای علم و فضل میکنی بنده هیچ حرفی نزدم ولی دو سه بار تکرار کرد جناب آقای انواری فرمودند آقای محلاتی ما آمده ایم با آقای ملایری دو کلمه برادرانه صحبت کنیم نیامده ایم با ایشان دعوا کنیم خواهش میکنم دعوا نکنید راست میگوید بعد از شش بار که به بنده فلان و بهمان گفت که بنده خجالت میکشم بگویم چه گفت ، من هم به او گفتم ، آقای انواری شما شاهدید بینک و بین الله . آقایان شما الحمدالله همه عالمید ، همه دانشمندید گمان نمیکنیم احتیاج داشته باشد که من خیلی از مطلب را بشکافم الحمدالله خودتان همه بصیر وبینا هستید ایشان میگویند آمدند در مسجد ولی نمیتوانم بگویم ایشان جزوشان بود . مومن مقدس حالا که نمیتوانی بگوئی پس عنوان میکنی که ذهن چه کسی را مشوب کنی ؟ آخر من آنجا بودم هر کدام که میخواهید حرفی را بزنید مستدل و با دلیل یک مطلبی را بگوئید نه اینکه کسی احتمال بدهد که من هم در مسجد بودم و آمدند و میخواستند بزنند و اما آن شبی که ایشان را زندانی کرده بودند بنده رفتم در یک اطاقی دیدم چند نفر دارند به ایشان اعتراض میکنند که آقای محلاتی به مقامات عالیه جسارت کرده اید ؟ گفت نه ، گفتم پس شما چه غلطی می کنید که یقه ایشان را میگیرید کسی که میگوید من به کسی حرفی نزده ام به کسی کاری نکرده ام چرا دورش را گرفتید خود من دست آقای محلاتی را گرفتم و از اطاق بردم بیرون . این هم راجع به آن قسمت بود . دیگر اینکه میگویند بنده سردسته و فرمانده بودم . خدمتتان عرض کنم که آقا دسته ای نبود سردسته ای در کار نبود خدا گواه است اکثر حوزه علمیه با رفتار اینها مخالف بودند بنده اول مطلب عرض کردم هدف اینها عالی غرضشان الله ، الله ، بالله بود ، من خودم برای دفاع از قتل شهید نواب صفوی ، این آقای عظیمی هست که شماره تلفنش را هم دارم ایشان محضر دارد ، مسجد دارد ، از فدائیان اسلام بود من شماره تلفن ایشان را به شما میدهم از ایشان بپرسید با خانم آقای نواب آمده بودند که خود آن آقای عظیمی آمد پیش من گفت که شما به خدمت آقا بروید و بگوئید که یک حمایتی از ایشان بکنند و این قبیل چیزها گفتم چشم میروم و من رفتم ، به محض اینکه خدمت آقا رسیدم من نمیخواستم این حرفها را بزنم اما خوب مرا وادار میکنند آقا فرمودند من دیروز پریروز تماس گرفتم بنا شده است که ایشان بگویند اگر من از زندان بیرون آمدم دیگر دنبال آن مطالب را نگیرد ‹‹ الله علی ما نقول وکیل ›› شما به خانم نواب و به این آقای عظیمی بگوئید بروند او را ملاقات کنند حق با باطل را بیابند بمن بگویند ما با او تماس گرفتیم ایشان گفته است من از زندان که آمدم بیرون دیگر دنبال نمیکنم آنوقت من ، بعدا ولو دنبال هم بکند کاری نمیتوانم بکنم میگویم خوب ، دنبال کرده است کرده و اگر دنبال نکرده ، نکرده من بتوانم بگویم که سفارش کرده ام ، آمدم به آقای عظیمی گفتم که به خانمش بگوئید آقای بروجردی برایت وقت بگیرد برو آنجا با شوهرت صحبت کن آنها از وقتی که رفتند دیگر برای من جواب نیاوردند تا آنجا من دفاع کردم وقتی که ایشان مرحوم شد ، کسی جرات نکرد برای ایشان مجلس ترحیم بگیرد و نگرفتند در مدرسه دارالشفاء من در شبهای پنجشنبه جلسه ای داشتم که تفسیر و نهج البلاغه میگفتم ، رفقا میآمدند آن شب بنده گفتم امشب را به مناسبت فوت شهید مرحوم نواب به ایشان اختصاص میدهیم یعنی جلسه عمومی هر هفته مان بود ولی آن شب را قرار گذاشتیم مجلس ترحیم باشد البته با این حساب که برایمان هم گران تمام میشود بنده سه جمله گفتم آقای عبدالله مجد فقیهی الان شاهدند آقای مختاری الان شاهدند آقای غفوری شاهدند این سه نفر را من یادم هست که بودند و هستند مابقی که در جلسه بودند نمیدانم . درست نیست که همینطور بدون منطق حرف بزنم . این سه نفر شاهدند هر کدام را که خواستید من شما را میبرم پیش آنها یا آنها را میآورم که شهادت خودشان را بدهند بنده بالای منبر رفتم گفتم در جنگ احد عده ای از مسلمین کشته شدند اما چون حضرت حمزه از همه اخلص بود ، نیتش خالص تر بود او به نام سیدالشهداء خوانده شد . در جنگ کربلا هفتادودونفر کشته شدند اما چون امام حسین علیه السلام از همه اخلص بود ، زحماتش بیشتر بود ، مصیباتش بیشتر بود او به نام سیدالشهداء خوانده شد . در این عصر ما مرحوم سید مجتبی نواب صفوی در میان این شهدائی که کشته شدند از همه نیتش خالص تر بود ، والله من برای خشنودی شما اینها را نمیگویم معتقد بودم که مرد خالصی بود و هنوز هم هست و ابدا نه دعوا و نزاعی در مدرسه بود و نه ما جسارتی کردیم . با مرحوم شهید مطهری با آن عظیمی که عرض میکنم که شماره تلفنش را هم دارم هر وقت میآمد حجره من از من هم اظهار تشکر میکرد : الله علی ما نقول وکیل ، این عظیمی الان هست ، آنها دو نفر مرده اند ، من گفتم ( این نواب ) سیدالشهدای زمان ما بود فردا ما را به شهربانی بردند گفتند آقا این چه حرفی بود که زدی ؟ آنچه را که گفتم آنجا باز دروغ نمیگویم آنجا گفتم من اینجور گفته ام ، گفتم اگر به ناحق او را کشتند که سیدالشهداء است و اگر هم به حق او را کشتند که کشتند من چنین حرفی در شهربانی زدم ، محمدی که الان در زندان است و برایش ده سال زندان بریده اند کارآگاه ملایر بود این محمدی هست از من مواخذه کرد که تو چرا نین حرفی زده ای ؟ و بعد هم ما را نگه نداشتند و به ما سفارش کردند که دیگر از این حرفها نزنید از این کارها نکنید زیرا فلان میشود ، بهمان میشود . من گفتم همین را گفته ام اینجور گفتیم و رفتیم این راجع به فرمایشات آقای محلاتی بود و اما آقایان دیگر من جمله آقای کروبی خواهش کردند که اعتراضات ما را جواب بدهید برادر عزیزمان بقول آیایان ایشان راجع به صدوق یک اعتراضی کردند من دوست دارم همه حرفها را مستدل جواب بدهم تا برای هیچیک از آقایان شبهه باقی نماند آنوقت ، لیهلک من هلک عن بینه و یحی من حی عن بینه ، اما صدوق ، خدا صدوق را رحمت کند مرد محصلی بود درس هم میخواند پای درس آقای بروجردی هم میآمد گاهش هم اشکال میکرد بنده هم از کسانی بودم که پای درس مرحوم آیت الله العظمی آقای بروردی قدس سره اشکال میکردم و همه میدانند که ایشان به اشکالات من هم توجه داشتند ایشان هم آنجا میآمد و اشکال میکرد یک روز بنده به آقای بروجردی اعتراض کردم ایشان ( آقای صدوق ) فرمودند وارد نیست من گفتم خیلی خوب ، وارد نیست که نیست خدا گواه است غیر از این مانه ، با صدوق برخوردی و نه ، اختلافی داشتیم اینها باید دلیل بیاورند که من با کی اختلاف داشته ام ، اما اختلاف و ناراحتی با آقای بروجردی ، مسجد اعظم قم دوشبستان داشت ( حقایق را باید گفت ،‌خودش هم روشن است ) مسجد اعظم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه دوشبستان داشت آقای بروجردی فرموده بود یکی را آقای آیت الله سید مصطفی خوانساری نماز بخواند یکی دیگرش را هم آقای حایری کرمانی رحمه الله علیه نماز بخوانند آقای صدوق درخواست کرده بود که یکی از این شبستانها را آقای بروجردی بدهند او نماز بخواند آقای بروجردی هم فرموده بودند من به اینها گفته ام دیگر بتو نمیدهم سر این قضیه با آقای بروجردی قهر کرد و اعتراض کرد من خودم ندیدم ولی گفتند یک چاقوی خونی توی پاکت گذاشته و فرستاده برای آقای بروجردی و بعد هم آقای بروجردی به رحمت خدا رفتند و ایشان هم در نمازهای آقامحمد حسن پسر آقای بروجردی حاضر میشدند یک روز عصر کارد میکشد که بزند به پهلوی آقای سید حسن پسر آقای بروجردی مشهدی حسنی هست که الان در دارالتبلیغ آقای شریعتمداری پیش خدمت است آن زمان او پیش خدمت آقای سیدحسن بود آقا را بغل کرد و نگذاشت کارد را به پهلوی سیدحسن فرو بکند از آنجا هم پاسبانها او را گرفتند و به شهربانی بردند شما را به خدا قسم هیچ به من ارتباطی دارد ؟ این راجع به صدوق . و اما راجع به یک نفر از طلبه ها که گفت آورده و در حجره خودش جا داده است راست هم میگوید این یک طلبه ای بود که بعدش بد از آب درآمد اما آن وقتی که در مدرسه بود پدرش میآمد منزل ما روضه میخواند خواهش و تمنا کرد که این بچه ما میآمد آنجا یک حجره ای به او بدهید من هرچه جستجو کردم حجره نبود یک حجره ای که در دارالشفاء خودم داشتم و با رفقا کتاب مینوشتم کتاب جامع الحدیثی که آن آقای موسوی اشکال کرد و حالا میخواهم جوابش را بدهم . مدتی توی آن حجره بود از وقتی هم که من فهمیدم که گاهگاهی میرود این طرف و آن طرف و برای دستگاه روضه میخواند بیرونش کردم و دیگر هم با او سلام علیکی ندارم . الله علی ما نقول وکیل این هم راجع به او . آمدیم سراغ جامع الاحادیت که آقا میگوید این رفقا را طرد کرده است که خودش بنویسد ، مرحوم آیت الله العظمی بروجردی رضوان الله علیه یک روز بالای منبر فرمودند من در بروجرد که بودم میخواستم کتابی بنویسم که این اشکالاتی که به این کتب حدیث ما وارد است به آن کتاب وارد نباشد و چون احتمال نمیدادم که عمرم این اندازه طولانی باشد که بتوانم این کتاب را بنویسم شروع نکردم ، به کارهائی شروع کردم که بتوانم تمام بکنم حالا دیدم زنده مانده ام و اگر آن موقع شروع کرده بودم حالا تمام میکردم اما حالا هم پیرمردم و نمیتوانم تمام بکنم تقاضا دارم عده ای از فضلای حوزه وقتشان را در اختیار من بگذارند و این کتاب را بنویسند من دستورش را میدهم اول کسی که این تقاضا را استقبال کرد ، حالا اول و آخر چه کسی بود نمیدانم جزو آن هیاتی که این را ستقبال کردند بنده هم بودم این آقای آیت الله منتظری هم که همه شما ایشان را میشناسید ، بودند آیت الله میرزا حسین نوری که در حوزه مدرس هستند ایشان هم بودند آقای آیت الله ابطحی اصفهانی هم بودند آقای ایت الله ستوده که ایشان هم در حوزه مدرس عستند آنجا بودند آیت الله شیخ علی پناه حالا یا آیت الله یا حجه الاسلام یا شیخ الاسلام هر چه که هستند ، یک وقتی یکی از بزرگان گفت حجه الاسلام مقامش خیلی مهمتر از آیت الله است بجهت اینکه او باید سند اسلام باشد یک موقع در مکه با یکنفر از دانشجویان مصری که من بحثم شد گفتم ایشان حجه الاسلام است ( امام خمینی را گفتم ) سندی است برای حقانیت اسلام در این زمان . چه یکنفر پیرمرد هشتاد ساله با تکیه اش بخدا و ایمانش به قدرت لایتناهی این به خارجی ها تودهنی زد شما مسلمانها باید افتخار کنید از آقا تکذیب نکنید رئیس جمهورتان خلاف میگوید حالا یا حجه الاسلام و یا آیت الله اینها حدود هفده هجده بیست نفر بودند به محضر آیت الله العظمی بروجردی رفتیم ایشان فرمودند که من باید امتحان کنم شما میتوانید این کار را انجام بدهید یا نه ؟ عرض کردیم امتحان کنید ایشان یک باب از ابواب فقه را که راجع به این است که آیا مراه میتواند با مرء ( زن با مرد ) میتواند در نماز مساوی بایستد ، در نماز جماعت یا فرادا . یا اینکه زن نمیتواند مساوی بایستد و باید عقب تر بایستد فرمودند بر طبق این دستور من بروید این روایات را جمع آوری کنید ببینیم میتوانید یا نه ؟ البته ایشان فهده اشکال به این کتب حدیث داشت که میخواستند هفده اشکال برطرف بشود ما هر کدام رفتیم و نوشتیم و آوردیم ، ایشان هم مال من را با وجود آن که قابل نبود به علل بزرگواری و آقائی خودشان پسندیدند و گفتند بروید مشغول بشوید ، گذشت و رفت ، مشغول شدیم گاهی هم بحث کردیم ، فحص میکردیم ، آیت الله ربانی شیرازی و آیت الله منتظری هم بودند و عده ای دیگر هم بودند ، یک روز آیت الله منتظری فرمودند فلانکس ، راجع به این مساله نظرتان چیست ؟ بنده عرض کردم ذی نظر نیستم الحمدلله حی و حاضر است . ایشان فرمودند من شما را ذی نظر و مجتهد میدانم نظرتان را دراین باره بگوئید ، گفتم و اتفاقا یک شوخی هم کردیم و نذری هم بستیم ، مجلس انسی بود . مجلس رفاقتی بود ، مجلس برادری بود خود ایشان که یک جلد کتای از این کتابها را متصدی بود خود ایشان آمد و به آقا عرض کرد که ‹‹ من وقتش را ندارم مطالب دیگری هم هست که گفتنی نیست ›› همین آقای نوری را میگویم گفت ‹‹ کتابی را بدهید برم در خانه بنویسم نمی توانم اینجا بیایم ›› بالاخره نوشتند و آوردند آقا هم اجازه نداد تا وقتیکه گفت بیاورید ببینم چه نوشتی ؟ وقتیکه بردیم ونوشتیم . آیت الله صافی گلپایگانی در جلسه حضور داشت . شاید همه آقایان او را بشناسید . در مجلس خبرگان بود . وقتیکه نوشتیم و بردیم خدمت ایشان دادیم آقا آن کتاب را که من نوشتم از همه بهتر پسندید فرمود که ‹‹ آن کتابی را که من میخواستم شما نوشتید یعنی آن مهندس اصلی که نقشه ای میکشد . استاد کارخانه که وجود خارجی میدهد بمن گفت تو وجود خارجی به خواسته من دادی . گفتم متشکرم . فرمودند :‌من این کتابها را از اینها میگیرم هر یک از این ها را که میخواهی در اختیارت میگذارم این کتاب ها را به اینصورت که نوشتید جلد اول را هم به همین نحو بنویس گفتم اطاعت میکنم ایشان کتابها را از آقایان گرفتند و در اختیار من گذاشتند سه و چهار نفر از آقایان که کیک آقای آشیخ علی پناه بود . یکی هم آقای خوشنویس بود اینها را هم در اختیار ما گذاشت که ببریم و بنویسیم . متاسفانه عمر ایشان دوامی نکرد همین اندازه آقای کوشانپور جلد اولش را چاپ کرد مقداری هم از مقدمه که خودش میخواست بنویسد نوشته بود و فوت کرد ، و بقیه کتاب ناتمام ماند . بعد از فوت ایشان آقازاده ایشان که به رحمت خدا رفت مرحوم حجت الاسلام والمسلمین آقای آقا سید محمد حسن فرمود ، فلانی شما این مقدمه کتاب آقا را تکمیل کنید . گفتم تکمیل میکنم بشرطی که بنویسم من تکمیل کردم مبادا نقصی پیدا شود و بحساب آقا بگذارید ایشان هم بزرگواری فرمودند و گفتند خیلی خوب است فقط یک جایش که گفتی فاطمه زهرا هم جزء این عترتی که پیفمبر فرموده انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی . گفتی فقط عترت دوازده امام است که جانشین پیغمبرند در اینجا ، جای دیگر عترت فاطمه هم هست اما اینجا فاطمه علیها سلام داخل نیست این را ننویس که ‹‹ فاطمه ›› داخل نیست . بنویس این دوازده امام است تصریح به اخراج فاطمه اطهر نکن . گفتم چشم مقدمه را نوشتم و جلد اول چاپ شد و ایشان هم مرحوم شد . در نتیجه کتاب ماند . تا وقتیکه جلد اول کتاب چاپ شد ،‌به دست حضرت آیت الله العظمی آقای خوئی رسید . ایشان وقتیکه کتاب را مطالعه فرمودند تعبیرش این بوده است که ‹‹ در اسلام کتابی به این خوبی و نافعی راجع به علم حدیث نوشته نشده است این را ببرید و بقیه اش را تکمیل کنید ›› فضلا که اکثرشان در آنجا بودند اطلاع دارند اینها آمدند و رفتند . کتابها را وقتیکه آقا فوت کرد به آقا محمدحسن پسر آقا تحویل دادیم رفتند خدمت ایشان ، ایشان گفته بود که پدرم سفارش کرده است که فلانی بنویسد اگر فلانی حاضر است بنویسد ، من در اختیارش میگذارم در غیر اینصورت به دیگری ندهد آقا جلال فقیهی ایمانی بسراغ من آمد که داماد حضرت آیت الله العظمی آقای خوئی است گفت فلانی ، آقا فرموده است ، شما هستید ؟ گفتم من دیگر پیرمرد شده ام وقتش را ندارم ، نمی توانم هر چه اصرار کرد بنده جواب رد دادم . میرود پیش حضرت آیت الله العظمی آقای حائری و ضرت آیت الله آقای صافی و حضرت آیت الله آقای سید مصطفی خوانساری . این آقایان هم به ایشان میگویند مگر فلانی این کتاب را بنویسد والا خراب میشود باز امر حضرت آیت الله العظمی آقای خوئی را کتبا برای بنده آوردند که ‹‹ من از بر شما امر میکنم البته داشت تقاضا میکرد اگر دروغ نگفته باشم که این کار را انجام بدهید و هرچه هم که وسیله بخواهید در اختیارتان میگذاریم ›› بنده دوباره پس از ۷-۸سال که تعطیل شده بود شروع کردم ایشان هم انصافا تا سال گذشته اندک شد من به آقای حاج آقا جلال دامادش گفتم اگر بخواهی از نظر مطبعه اختیار بمن ندهی و اختیار با تو باشد اینها گوش بمن نمیدهند و نمیشود باید اختیار مطبعه با خودم باشد . پولش را هم من بدهم و اگر کار نکردند من ندهم ایشان یک مقدار اهمال کرد و حاضر نشد . بنده به آقای آیت الله منتظری تلفن کردم که این آقای حاج آقا جلال الدین حاضر نیست اختیار چاپ این کتاب را بمن بدهد من هم او را قبول ندارم شما خدمت امام عرض کنید اگر ایشان موافق است خرج این کتاب را بعهده بگیرد ، من چاپ میکنم و بنویسم و درست کنم ایشان هم در جواب بمن تلفن کرد که من خدمت امام عرض کردم ایشان فرمود که : ‹‹ هر چقدر ایشان مخارج این کتاب هست و لازم دارد شما از طرف من در اختیارشان بگذار و من قبول دارم ›› ما خیلی خوشحال شدیم . این آقای حاج آقا جلال فقیه وقتیکه فهمید که ما این صحبت را با آقای منتظری کردیم ، آمد به ما التماس و التجاء کرد . بعد با آقای منتظری در میان گذاشتم و گفتم چون اول آقای خوئی بوده است و حالا هم دو نفر آمده اند میترسم ، خدای نخواسته نقاری پیش بیاید . چنانچه نمیکرد و تعطیل میشد چاره نداشتیم . اما حالا که آمد و قبول دارد چه بهتر ، باز رفتند و از آقای آقا محمد حسن پسر آقای بروجردی کتابها را گرفتند و به بنده تحویل دادند ، و بنده مشغول شدم و این کتاب حدود بیست و دو سه جلد میشود که دوازده جلدش را بنده نوشتم و جلد دوازدهم آن هم نزدیک است تمام بشود و حتی یک روز حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی فرمود که یک حرف محرمانه با شما دارم . ‹‹ میخواهم این حرف محرمانه را لفظی بشما بگویم نمیشود بنویسی مبادا بگردند و از تو بیرون بیاورند شما این حرف محرمانه را باید به نجف بروی و به آقا از قول من عرض کنید ›› عرض کردم بتوانم گذرنامه تهیه کنم ، میروم تهیه کردم و رفتم . قبل از حرکت امام بفرانسه بود . رفتم و آقای رضوانی که جزء شورای نگهبان است . آنجا بود . به ایشان عرض کردم از طرف آیت الله العظمی آقای گلپایگانی پیغامی به امام دارم . هیچکس نباید نزد او باشد . گفت باشد رفت خدمت آقا ،‌آقا هم فرمودند بیایند . رفتم پیغام را به ایشان رساندیم ایشان هم جواب پیغام آقا را دادند بعد ایشان فرمودند فلانی ، مردم را بیش از بیش بیدار کنید .

بنده به ایشان عرض کردم . بنده مشغول کتابم ، اگر بخواهیم بیش از پیش این کار را بکنیم بایستی این کتاب را کنار بگذارم ، و تعطیل بکنیم تا برای این خدمت مجهز بشویم ایشان فرمودند که ‹‹ فلانی من صلاه که تدریس میکنم این کتاب را می بینم این کتاب مفیدی است نه ، تعطیلش نکن در خلال هر چه میتوانید مردم را بیدار کنید ›› گفتم : اطاعت میکنم . آمدیم ، انقلاباتی که در شهر خودمان و حومه خودمان که میشد و میآمدند و بما میگفتند ما در جواب میگفتیم امر امام است و باید همچه بشود و فلان بشود و چه بشود در جای دیگر ، در جای دیگر یا هر چه . این قضیه کتاب که بمن نه کسی را کنار زدم نه کسی را بیرون کردم و نه به کسی گفتم تو نباش . حالا یک کسی میخواهد برود تدریس کند یک کسی کار مهمتری دارد ، یک کسی از عهده اش ساخته نیست ، و نمیخواهد بیاید این یک کار پر زحمتی است . نه پنجشنبه دارم ، نه جمعه دارم . نه شنبه دارم ، نه تابستان دارم نه زمستان . بعداز ظهرها که از مجلس بیرون میرفتم مستقیما به محل کارم میرفتم . کتابخانه که میخواهد چاپ کند ، تصحیحش کنم ، درستش بکنم ، نروم کتابخانه تعطیل میشود . کسی را بیرون نکردم ، طرد نکردم . حالا اگر کسی آمده است و به آقایان گفته است که ما را طرد کرده است و یا آقایان خودشان استنباط کرده اند باید دلیل ارائه بدهند چنانچه اقامه را دلیل نکنند حرف زیاد است . این هم راجع به کتاب بود که عرض کردم . مطلب دیگر راجع به اعتصاب غذا است . والله العلی العظیم قسم اگر هیچوقت گفته باشم که اعتصاب غذای آقای منتظری حرام است بمن چه مربوط است که بگویم حرام است اگر پیش کسی گفته ام که اعتصاب غذای آقای منتظری حرام است من زبانم را قطع میکنم و آن شخص بگوید که پیش من این مطلب را گفتی . من چه وقت گفتم اعتصاب غذا ؟ آقای منتظری یک مجتهد است اگر صلاح دید که اعتصاب غذا بکند ، میکند ، اگر صلاح دید که اعتصاب غذا نکند ، نمیکند . بمن چه مربوط است که به ایشان بگویم اعتصاب غذا بکن یا نکن آن کسی که مدعی است من این حرف را درباره آقای منتظری گفته ام ، ثابت کند من مقام آقای منتظری را میشناسم و میدانم ،‌چونکه زحمت کشیدم و درس خواندم ، میدانم درس خواندن چقدر سخت است اگر پیش کسی گفته ام که آقای منتظری ، واقعا تاسف آور است که بعضی از بزرگان اسمشان را ببرند ، لکه دار بکنند ، برای اینکه من کوبیده بشوم ، اگر پیش کسی گفته ام که آقای منتظری اعتصاب غذا کرده است ، یکی از رفقا گفته است ‹‹ میتوانید قسم بخورید که به فدائیان اسلام این حرف را نزدید ›› گفتم بلی . والله العلی العظیم قسم یاد می کنم من نه سیلی ، نه سنگ نه چوب به احدی از فدائیان اسلام نزده ام . والله العلی العظیم اگر گفته ام که آقای منتظری خلاف شرع کرده که اعتصاب غذا کرده است . این هم راجع به اعتصاب غذای آقای منتظری . حمایت قاچاقچیان هم که عرض کردم . نکته دیگر که میگویند اینها آمده اند خود را به مرجع بچسبانند که روپوشی روی این کار خودشان بگذارند که از مرجع دفاع کردیم بنده از اول عرض کردم ، خدا گواه است نه با اینها سوابقی داشتم نه لواحقی ، نهایت ارادت را هم داشتم . آقای بروجردی باعث ناراحتی آقایان طلاب بشود چه صرفه ای برای من دارد که خودم را به او بچسبانم من شاهد اقامه کردم ، بینه اقامه کردم که از ناحیه من اصلا نبوده است . آقای خوانساری ، آقای صدر ، آقای بروجردی و سایر آقایان دیگر هم با اینها طرف نبوده اند . خدا گواه است مطلب را قلب کرده اند . آنها میترسیدند که کمونیست ها ، غیر ، ذلک ، دستهای دیگر حوزه را بهم بزنند و این هم شهادت و شهودی بود که دادیم . تمام این مسایل غرضی است که در آن زمان آقایان را از مدرسه بیرون کرده اند . بمن چه مربوط است که شما را از مدرسه بیرون کرده اند یا شهریه شما را قطع کرده اند . م چکاره بوده ام . چه شخصیتی داشتم که شهریه شما را قطع کنم . در اثر رفتار نامطلوبتان که در حوزه می گفتند بروید بیرون ، که در نتیجه شهریه تان را قطع میکردند . بمن بدبخت مظلوم چه مربوط است ؟ آیا مرجع تقلیر بودم ؟ آیا همه کاره حوزه بودم ؟ من هم مثل شما یک طلبه بودم . حالا اگر امام به آقای آیت الله خلخالی که با من هم خیلی مخالف است که نمی خواهم به او ( آیت الله بگویم )( خنده نمایندگان ) میگوید بروید و اینها را با گلوله بکشید شما را بخدا قسم آیا باید به خلخالی اعتراض بکنید ؟ خوب ، رئیس جمهور به او میگوید یا خودش میگوید ‹‹ هر وقت بخواهم کسی را اعدام کنم ›› خودش گفت : ‹‹ هم با دفتر امام تماس می گیرم و هم با رئیس حمهور ›› در ملایر این مطلب را گفتم (همهمه نمایندگان) ( خلخالی – این مطلب را نگفتم دروغ میگوئی ) خنده نمایندگان خودت که اینجا نشسته بودی و گفتی که ‹‹ چرا بمن اعتراض کردی ، چرا به رئیس جمهور اعتراض کردی ؟ مگر من بدون اجازه کار میکنم . ›› تو نگفتی ؟ ، کذاب !! ( زنگ رئیس- خنده نمایندگان ) . عرض کنم خدمت شما ایشان تقصیری ندارد امر مرجع است ، امر رئیس جمهور است . چنانچه در ملایر از ایشان تنقید کردم ، خدا را گواه می گیرم عرض کردم آقایان ملایری ها ! به آقای خلخالی مربوط نیست ، قانونی است که مملکت گذرانده است ، ایشان را مجری این قانون کرده اند ، شما بی جهت بغض او را در دل گرفتید . به او چه مربوط است ، او ماموری است از طرف رئیس جمهور ، یا از طرف امام دستوری به او میدهند و اجرا میکند . چرا آقای خلخالی تا بحال این کار را نمیکرد والله العلی العظیم ، قسم . پیش وراث مقتول مکرر این حرف را گفتم . علی ای حال آقایان فرمودند ‹‹ جواب اعتراضات ما را بدهید ›› جواب اعتراضات آنها را دادم . آقای دیالمه مجددا گفت که چند دقیقه ای صحبت بکنم ؟

رئیس- خیر دیگر فرصت نیست .

دکتر دیالمه – آقای معزی عذر میخواهم چون سوالی مطرح کردید و فرمودید که هر کس ‹‹ شهادتی دارد میتواند بیان کند ›› دو سه دقیقه وقتتان را به آقایان بدهید که اگر کسی شهادتی دارد بگوید .

معزی – اجازه بدهید عرض دیگری دارم صحبت قبلی ام تمام است ، دو دقیقه میخواهم صحبت کنم آنوقت هر کس بخواهد صحبت کند . عرض کنم بخدمت شما ، یکی از موارد قانون اساسی مان مهمترین و اساسی ترین ماده قانون اساسی ولایت فقیه است که همه ما قبول داریم . در مکه هم که بودم بحث کردم و گفتم اولی الامر است باید امام یا پیغمبر به ایشان بگوید ‹‹ حق داری امر بکنی ›› هر کسی نمی تواند تا آخرت به او بگوید من امر میکنم همانطوریکه رسول الله را خدا تعیین میکند اولی الامر را هم باید رسول الله تعیین کند . اولی الامر فقیه جامع الشرایط است همانطوریکه امام ، به امر او در این مجلس آمدیم من در آن تلگراف که به خدمت امام زدم ، عرض کردم آقا شما بودید که ما را به این مجلس فرستادید هر کدام بخواهیم در مسیر خط شما نباشیم خیانت بشما هم کرده ایم اگر یکی از مواد قانون اساسی که ولایت فقیه است مرحوم آیت الله العظمی بروجردی فقیه بودند ، جامع الشرایط بودند ، ثابت هم شد که ایشان فرمودند اگر آن اندازه ای هم که ما تفرق میکردیم حالا دیگری زده یا نزده هر کاری کرده ، کرده است . من نه دفاعی از کسی میخواهم و نه کاری دارم . اگر من اطاعت از او کرده ام مسلما مجرم نیستم اگر شما هم بخواهید (رئیس-‌آقای معزی وقت شما تمام شد ) بنده را مجرم حساب کنید . یارد قول فقیه بکنید خودتان میدانید . شما را به وحدانیت حق قسم میدهم آنچه را که حقیقت است به آن عمل کنید ملاحظه کیب را نکنید ، دین خود را حفظ کنید . پنج دقیقه دیگر ، یک روز دیگر ، ۱۰ روز دیگر ، پیشمان نشوید همه عرایضم را بیان کردم ، والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته (همهمه نمایندگان- زنگ رئیس ) .

رئیس- عده ای پیشنهاد کفایت مذاکرات کردند ، پیشنهاد مقدم است ، آقایانی که با کفایت مذاکرات موافقند ، قیام فرمایند ( اکثر برخاستند )‌تصویب شد ، اعلام رای میشود . (همهمه نمایندگان)

( در این هنگام اخذ رای بعمل آمد )

رئیس- آقایان توجه داشته باشید ممکن است بعد از رای گیری جلسه ختم بشود ، چون تذکری دادند که احتمال دارد روز شنبه اعضای حقوقدان شورای نگهبان معرفی بشوند ،‌تقاضا شده است که روز شنبه جلسه داشته باشیم اما چون قبلا عده ای از آقایان خواستند مسافرت بروند بمن مراجعه کرده بودند و ما هیچ مطلبی در دستور نداشتیم گفتم روز شنبه جلسه نخواهیم داشت . بنابراین هم از آن جهت و هم از نظر اطلاعی که آقای هاشمی دادند ، جلسه را به روز یکشنبه موکول میکنیم بنابراین ساعت ۹صبح روز یکشنبه جلسه علنی خواهیم داشت .

منشی – از کمیسیون تدوین آئین نامه مجددا تذکر دادند که فردا ۱۰ صبح جزوه تکثیر شده آئین نامه در ۱۷۹ ماده تدوین یافته است در اختیار نمایندگان قرار می گیرد . آقایان میتوانند فردا این جزوه را دریافت کنند و در این دو روز مطالعه کنند .

منشی – مجددا یکی از نمایندگان محترم مراجع کردند که ‹‹ دیروز بودم و مرا جزء غائبین قرائت کردید › توضیح عرض میکنم نمایندگان محترم که وارد مجلس میشوند باید آن لیست حضور و غیاب را امضاء بفرمایند و اگر امضاء نکنند اسمشان جزء غائبین محسوب میشود چون از روی آن لیست حضور و غیاب اسامی غائبین را استخراج می کنیم ایشان دیروز تشریف داشتند و چون امضاء نکردند اسم ایشان جزء غائبین محسوب شد .

رئیس- نتیجه استخراج آراء به عرض می رسد از صدو هشتاد و هفت رای که در جلسه داده شد ، ( خلخالی – اگر رای بیشتر باطل است ) .

منشی – اجازه بفرمائید این توضیح داده بشود بعضی ها دو تا کارت انداخته اند و چون دو عدد کارت انداخته اند در مجموع نود و پنج رای شده است ،‌که هشت رای اضافه است و این هشت رای طبق قوانین که وجود دارد بایستی با قرعه این هشت رای را در آوریم ( خلخالی – میخواهم یک جمله ای عرض کنم ) .

رئیس- آقای خلخالی بفرمائید .

خلخالی – آقایان اول اینجا گفتند رای داده اند بعد آقایان که آنجا ( اشاره به قسمت عقب جلسه ) رای داده نشد . اشتباه از اینجهت شده است که در آنطرف دو دفعه رای داده اند .

رئیس- تذکری که داده شد صحیح است رای تجدید میشود ، آقایان تجدید رای بکنید . اگر اکثریت نباشد به روز یکشنبه موکول خواهیم کرد .

منشی – از آقایان نمایندگان خواهش میکنم سر جایشان قرار بگیرند تا شمارش آراء امکان پذیر باشد .

محمد یزدی – این مساله قانونی است که اگر تعداد آراء اضافه شد آراء اضافی را به قید قرعه در میآورند . در مجلس خبرگان بارها این مساله عمل شد . (همهمه نمایندگان)

رئیس- خوب حالا تذکر دادند که این عملی نیست یک مرتبه دیگر رای می گیریم . ( محمد یزدی – چرا عملی نیست ) برای اینکه شما نمیدانید .

منشی – آقایان هر کسی بلند نشود ، توضیح بدهد باید یک ضوابطی اینجا حاکم باشد .

رئیس- بفرمائید بنشینید .

خلخالی – ما نمیگوئیم خدای نکرده کسی تقلب کرده است یا نکرده است . رای خودشان را با اسم روی ورقه بنوسیند تا معلوم بشود . خلاصه جلو تقلبات گرفته بشود .

منشی – برای پیش گیری از هرگونه شایعه .

محمد یزدی – چرا ، آخر دلیل تجدید رای چه هست ؟ آبروی مجلس را نباید برد شمارش آراء بکنید .

رئیس-‌اشتباه شده است . بنابراین باید تجدید شود .

محمد یزدی – چه اشتباهی شده است . تجدید نمیشود کرد ، خلاف آئین نامه است . علت آراء زیادی اینست که وقتی نماینده مخواهد رای بدهد این کتابها کوچک است و گاهی هم چسبیده میشود و از اینجهت اشتباه می شود . بنابراین باید به قید قرعه آراء اضافی را بیرون آورد ولی تحدید نمی شود کرد زیرا خیلی از آقایان را ی داده اند و رفته اند .

یکی از نمایندگان – آقای دکتر سحابی خیلی از آقایان نمایندگان رای داده اند و رفته اند و الان خیلی از آنها نیستند .

رئیس- اکثریت نمایندگان که هستند .

محمد یزدی – با اکثریت کافی نیست عده ای رفته اند .

یکی از نمایندگان – عده ای رای داده اند و رفته اند .

رئیس- اجازه بفرمائید مجددا شمارش میشود .

یکی از نمایندگان – رای علنی بگیرند .

یکی از نمایندگان – آقای دکتر سحابی اگر بنا باشد این رای تجدید بشود ، آیا این امکان را فراهم نمی آورد که اگر یکنفر تصمیم گرفت رای مجلس را باطل کند بجای یک رای دو رای در گلدان بیندازد ؟( منشی – نتیجه رای که اعلام نشده است ) ما کاری به نتیجه رای نداریم . ما تجدید رای را میگوئیم .

محمد یزدی – مجلس موظف است نتیجه رای را اعلام بکند زیرا آقایان نمایندگان رای داده اند و تشریف برده اند . اگر محددا بخواهید تشکیل مجلس بدهید و همه آقایان باشند وقت مجلس بدون دلیل گرفته میشود .

رئیس-‌تردید است .

محمد یزدی – در مجلس خبرگان بین ۷۳ و یا ۷۴ نفر گاهگاهی اشتباه پیش می آمد و عمل می شد . چه دلیلی برای گرفتن وقت مجلس دارد .

دکتر دیالمه ( منشی ) – شانزده نفر از آقایان نمایندگان از جلسه بیرون رفته اند . اگر میخواهید مجددا رای گرفته شود چند دقیقه ای تحمل بفرمائید که آن شانزده نفر تشریف بیاورند .

دکتر یزدی – من یک پیشنهاد دارم .

رئیس- خیلی ساده است . اگر آقایان هم متذکر نمی شدند ، منطق هم حکم میکرد که تمام آرامجددا داخل گلدان ریخته شود و یک نفر ۸عدد از آراء را خارج کند .

محمد یزدی – اینکار را کردند .

رئیس- بلی اینکار را کردند و من هم خواندم . مع ذلک آقایان گفتند تعداد افرد حاضر ۱۹۵ نفر که موجب توهم شد . حالا به سه طریق می توان عمل کرد یا اینکه موافقت کنید دو مرتبه آراء را در گلدان می ریزیم و یک یا دو نفر از آقایان ۸رای اضافی را خارج کنند . یا اینکه چون هنوز اکثریت نمایندگان حاضر هستند و فقط تعدادی از رای دهندگان خارج شده اند ،‌میتوانیم تجدید رای بکنیم . یا اینکه قدری تحمل می کنیم اگر نمایندگانی که بیرون رفته اند برنگشتند رای گیری را به جلسه بعد موکول میکنیم .

عده ای از نمایندگان – رای گیری در جلسه بعد صحیح نیست .

محمد یزدی – بفرمائید علت تجدید رای چیست ؟

رئیس- آقایان منشیها اینکار را کرده اند و تعداد ۸رای را خارج کرده اند و بعد از خارج شدن ۸رای ، ۱۸۷ رای قابل تقسیم و قابل احتساب . . . (همهمه نمایندگان) یک قدری تحمل کنید . آقایانی که موافق هستید ، قبل از اینکه من بخوانم چه بوده است . همین ۱۸۷ رای را ما به احتساب بگذاریم و مخالف و موافق و ممتنع را معلوم بکنیم قیام بفرمائید ( اکثر برخاستند ) تصویب شد . بنابراین من اعلام رای میکنم .

خلخالی – باید رای گیری مجدد بشود .

رئیس- نتیجه استخراج آراء نسبت به ۱۸۷رای احتساب شده .

خلخالی – هشت رای اضافه ریخته شده است این کار تقلب است .

رئیس- آرا اضافی را خارج کرده اند .

خلخالی – آقایانی که موافقند که تقلب شده است از جلسه خارج شوند . (همهمه نمایندگان)

آقا محمدی – این چه کاری است که شما می کنید .

چند نفر از نمایندگان – اکثریت رای داده اند . اعلام بفرمائید .

رئیس- آقایان با قیامشان تایید کردند تعداد آرائی که ۸رای از آن به قید قرعه خارج شده است قرائت شود .

خلخالی – تقلب است ، هشت رای اضافی ریخته شده است .

یکی از نمایندگان – اکثریت رای داده اند (همهمه نمایندگان) .

خلخالی – خون واحدی در این مجلس دارد می جوشد . (همهمه نمایندگان)

انصاری – یکنفر که نباید خواستش را به همه ما تحمیل بکند . آقای خلخالی توقع دارند هرچه گفتند همه مجلس شمعا و صاعه بپذیرد .

رئیس- طبق صورتی که بمن داده اند . تعداد رای دهندگان ۱۸۷ نفر آراء موافق ۷۱ رای مخالف ۶۶ رای ممتنع ۵۰ رای ، بنابراین اعتبارنامه آقای معزی تصویب شد . ( تکبیر نمایندگان ) .

پایان جلسه

ویرایش

رئیس- جلسه ختم میشود جلسه آینده به روز یکشنبه ساعت ۹صبح موکول میشود .

( ساعت سیزده و پنجاه دقیقه جلسه پایان یافت )

رئیس سنی مجلس شورای ملی جمهوری اسلامی ایران – دکتر یدالله سحابی [۱]

جستارهای وابسته

ویرایش