معایب الرجال/بخش یک/صفحه ۸
< معایب الرجال | بخش یک
- موسم ان شد که طبعم باز بنماید عیان همچه بلبل کش بهار افزون شود آه و فغان
- بلبل از شوق کل و کلزار میکوید مدیح منهم از شکر و دعاهای ولیعهد زمان
- من مظفر آمدم از مدح او چون نام او او همایون طالعست و پورشه صاحبقران
- از جمال و وز کمال و فضل و بذل و رزم و بزم هرچه کویم مدح تو کفتند دیکر شاعران
- هیچ مدحی در خورت نبود بجز شاهی که هست من بکویم تا بماند نام تو اندر جهان
- کر شهت خوانم بکویند شاه در ایران یکیست این دم از نطق و بیان کویم جواب دشمنان
- هین شه کوچک توئی وان شهنشاه بزرک این سخن کویم بدانند در جهان خود بخردان
- تا تو را مهر علی و آل او بر دل بود شیعیان بر تو ثنا خوانند از دل هم ز جان
- من یکی نیز از دعا کویانم و وز بندهکی سال و مه کردم دعایت روز و شب ورد زبان
- پیش ازین بودم بخدمت در حضورت روز و شب مینمودم ان زمان از دست و ایندم از زبان
- درد و تیمار غمم افزون بود در هر زمان زنکه از فقر و فلاکت آمدم اندر امان
- چون ولی نعمت توئی بر دیکران نتوان نمود عرض حال خویشتن را نزد نااهلان بیان
- از خدا خواهد عجیبه کاین تو را باشد بقا تا درخشنده بود این اختران بر آسمان