معجم‌البلدان/نیسابور

نیسابور

«نیسابور» که عامه آن را «نشابور» خوانند.آن‌جا شهر بزرگی است که فضایل چشمگیر دارد .معدن فضلا و منبع علماست.کهن‌ترین دروازه‌ی هرات به سوی نیشابور باز می‌شد.در نیشابور کاریزها دارند که در زیر زمین روانند و در تابستان سرد هستند و با پایین رفتن از چهار تا هفتاد پله به آن‌ها می­رسند. کاریزها در آبادی آفتابی می‌شوند و برخی از آن‌ها در شهر آشکار شده در کوچه‌ها می‌گردند. مانند آن‌چه که در حیره و باب معمر و ... دیده می‌شود .

در نیشابور کاریزها دارند که در زیر زمین روانند و در تابستان سرد هستند و با پایین رفتن از چهار تا هفتاد پله به آن‌ها می­رسند. کاریزها در آبادی آفتابی می‌شوند و برخی از آن‌ها در شهر آشکار شده در کوچه‌ها می‌گردند. مانند آن‌چه که در حیره و باب معمر و ... دیده می‌شود .

به هنگام هجمه مغولان تعداد زیادی از مردم خراسان و دیگران از نیشابور جمع شدند و حصن‌های آن را تقویت کردند تا این‌که دسته‌ای از کفار به آن‌جا رسیدند و مردم مانع آن‌ها شدند. روزی مقدمه سپاه کفار به دیوار شهر نزدیک شدند و مردی از نیشابوریان به او تیر انداخت و او را کشت. تاتار بازگشتند و پادشاه بزرگ آن‌ها «جنکزخان» یا «چنگیزخان» نام داشت به آن‌جا آمد و فرد کشته شده شوهر دختر وی بود. او با جدیت سرگرم نبرد با مردم شد. در این حین گروهی به سرکردگی فردی در یکی از دروازه‌های شهر فکر کردند، پیکی را نزد کفار بفرستند به آن شرط که در ازای تسلیم شدن، پس از فتح شهر آن فرد را در رأس شهر و حاکم آن قرار دهند. چنگیز پذیرفت و آنان دروازه‌های شهر را گشودند و نخستین کسانی که به دستور چنگیز کشته شدند، همان فرد و یارانش بودند. به نظر می‌رسد مقاومت نیشابور در برابر سپاه مغول قوی و طولانی مدت بود. یاقوت تأکید کرده است: گفته شده که تاتارها با مورد حمله قراردادن شهر با منجیق و دیگر وسایل به زور آن را گشودند و به خشم وارد شهر شدند و مردم و اموال را می‌طلبیدند و هر بزرگ و کوچک، زن و کودک را که یافتند، کشتند. پس از آن شهر را ویران و با خاک یکسان کردند و همه مناطق را برای یافتن گنجینه‌ها کندند. یاقوت تأکید دارد که به او خبر رسیده است که آنان هیچ دیواری قائم باقی نگذاشتند. البته ویران کردن شهر به این امر خاتمه نیافت و پس از رفتن آن‌ها گروهی از جانب خوارزم‌شاه آمدند و برای یافتن دفینه‌ها آن‌جا را زیر و رو کردند.انالله و إنّا الیه راجعون.اسلام هرگز مصیبتی مانند مغول ندیده است.

سروران، پیش مردم این شهر کوچکند و اشراف نزد بزرگانش پستند و پیشوایانش امامان را گیج کرده­اند