| | | | | | |
|
آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کرد |
|
خلق را از طرهات آشفتهتر خواهیم کرد |
|
|
اول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواست |
|
پس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کرد |
|
|
جان اگر باید، به کویت نقد جان خواهیم یافت |
|
سر اگر باید، به راهت ترک سر خواهیم کرد |
|
|
هرکسی کام دلی آورده در کویت به دست |
|
ما هم آخر در غمت خاکی به سر خواهیم کرد |
|
|
تا که ننشیند به دامانت غبار از خاک ما |
|
روی گیتی را ز آب دیده تر خواهیم کرد |
|
|
یا ز آه نیمشب، یا از دعا، یا از نگاه |
|
هرچه باشد در دل سختت اثر خواهیم کرد |
|
|
لابهها خواهیم کردن تا به ما رحم آوری |
|
ور به بیرحمی زدی، فکر دگر خواهیم کرد |
|
|
چون بهار از جان شیرین دست برخواهیم داشت |
|
پس سر کوی تو را پرشور و شر خواهیم کرد |
|