| | | | | | |
|
شب خرگه سیه زد و در وی بیارمید |
|
وز هر کرانه دامن خرگه فرو کشید |
|
|
روز از برون خیمه دراستاد و جابهجای |
|
آن سقف خیمهاش را عمدا بسوزنید |
|
|
گفتی کسی به روی یکی ژرف آبگیر |
|
سیصد هزار نرگس شهلا پراکنید |
|
|
یارب! کجاست آن که چو شب در چکد به جام؟ |
|
گویی به جام، اختر ناهید در چکید |
|
|
چون پر کنی بلور و بداری به پیش چشم |
|
گویی در آفتاب گل سرخ بشکفید |
|
|
همبوی بیدمشک است اما نه بیدمشک |
|
همرنگ سرخبید است اما نه سرخبید |
|
|
آن می که ناچشیده هنوز از میان جام |
|
چون فکر شد به مغز و چو گرمی به خون دوید |
|
|
گر پر وی نبستی زنجیرهی حباب |
|
از لطف، می ز جام همی خواستی پرید |
|
|
بر نودمیده خوید بخوردم یکی شراب |
|
خوشا شراب خوردن بر نودمیده خوید |
|
|
از شیشه تافت پرتو می ساعتی به مرز |
|
نیرو گرفت خوید و به زانوی من رسید |
|