| | | | | | |
|
آمد ای سید احرار! شب جشن سده |
|
شب جشن سده را حرمت، بسیار بود |
|
|
برفروز آتش برزین که درین فصل شتا |
|
آذر برزین پیغمبر آذار بود |
|
|
آتشی باید چونانکه فراز علمش |
|
برتر از دایرهی گنبد دوار بود |
|
|
چون ز گردون بر ازین سلسلهی زر اندود |
|
قرص خورشید، فرو خفته، نگونسار بود |
|
|
آتش و دود چو دنبال یکی طاووسی |
|
که بر اندوده به طرف دم او قار بود |
|
|
وان شرر گویی طاووس به گرد دم خویش |
|
لل خرد فتالیده به منقار بود |
|
|
چون یکی خیمهی مرجان ز برش نافهی مشک |
|
که سمنبرگ بر آن نافهی عطار بود |
|
|
یا چو زرین شجری در شده اطراف شجر |
|
که بر او بر ثمر از لل شهوار بود |
|
|
باغبان این شجر از جای بجنباند سخت |
|
تا فرو بارد باری که براشجار بود |
|
|
می خور ای سید احرار، شب جشن سده |
|
باده خوردن بلی از عادت احرار بود |
|
|
زان می ناب، که تا داری در دست و چراغ |
|
باز دانستنشان از هم دشوار بود |
|
|
هرکه را کیسه گران ، سخت گرانمایه بود |
|
هرکه را کیسه سبک ، سخت سبکسار بود |
|
|
من بر خواجه روم تا دهدم سیم بسی |
|
تا مرا نیز به نزدیک تو مقدار بود |
|
|
هست جبار ولیکن متواضع گه جود |
|
متواضع که شنیدهست که جبار بود |
|
|
طالب شعر و جوانمردترین همه خلق |
|
آن جوانمردست کو طالب اشعار بود |
|