نادره ایام حکیم عمر خیام/شهرت خیام و علل آن

شهرت خیام و علل آن

در ایران گویندگان بسیاری مانند رودکی، فردوسی، عنصری، منوچهری، فرّخی، سنائی، عطّار، انوری، نظامی، خاقانی، سعدسلمان، مولوی، سعدی، سلمان ساوجی، حافظ، کماالّدین، جمال‌الّدین، جامی، وحشی، عرفی، هاتف و غیرهم بوجود آمده‌اند که همه در آثار خود داد فصاحت داده و در میدان بلاغت کوی سبقت از همگنان ربوده و در انواع نظم، هنر و استعداد شگفت انگیزی از خود نشان داده و برای بزرگان و سرشناسان عصر خود قصاید و مدایحی ساخته و داستانها پرداخته و شاهکارها نگاشته و آثار پایداری از خود بیادگار گذاشته‌اند. در این کشور شاعری که تعدادی رباعی برجسته و دلچسب نساخته باشد، خیلی کمیابست و برخی از آنان مثل شهید بلخی، ابوشکور بلخی، رودکی، شیخ ابوسعید، مولوی، باباطاهر، افضل کاشی، اوحدی کرمانی، سعدی، حافظ و دیگران در ساختن رباعی یدبیضا نموده؛ افکار بکر، نکات باریک و مضامین شگرف بکار برده بر همهٔ امثال و اقران خود تفوّق و امتیاز جسته و بالنتیجه وسعت قریحه و قدرت مخیّلهٔ خود را بمنصّه ظهور و بروز رسانیده‌اند و بسیاری از آنان در محافل ادبی اروپا و آمریکا معروف گردیده و بعضی از آثار ایشان مورد مطالعه و تتبّع واقع و بالسنهٔ مدنی ترجمه شده؛ حتّی برخی از آنها با کمال بلاغت و براعت بسلک نظم هم کشیده شده است. هریک از آثار سعدی و حافظ، در هر کدام از زبانهای ملل شرقی چندین بار ترجمه شده و هر یک از این ترجمه‌ها چندین مرتبه و چندجور بطبع رسیده است، با وجود مراتب، هیچیک از این سخنوران نامی، در ممالک مغرب زمین، شهرت خارق‌العاده‌ای که موجب حیرت و استعجاب گردد نیافته است.

امّا خیام هیچیک از اعاظم زمان خود را مدح نگفته و برای هیچکدام از امرا و سلاطینی که طرف توجّه و مورد عنایت آنان بوده، قصیده یا قطعه‌ای نساخته و مانند شعرای دیگر بساختن ترکیب بندها، ترجیع بندهـا، مسمّطها، مثنویهای مفصّل و غزلیّات شاعرانه نپرداخته؛ حتی در استفاده از صنایعی مثل جناس، ترصیع، قلب، مراعات الّنظیر، ارسال مثل، لفّ و نشر مرتّب یا مشوّش و غیرها که از بدایع هنر و ادبیّات بشمار است خود را بتکلّف نیانداخته و در اطراف مبالغات ادیبانه و اغراقات شاعرانه هرگز نگردیده و تمام آنچه بعنوان شعر از طبع هنرخیز او تراوش یافته و باقی‌مانده فقط در حدود رباعیاتی و چند قطعهٔ فارسی و عربی است که از وی بما رسیده است و اگر چیزی علاوه بر اینها بود یاران و دوستان نزدیک و شاگردان و هواخواهان اخلاص گسترش مانند ابولحسن بیهقی، نظامی عروضی سمرقندی، عمادالدین کاتب اصفهانی و غیرهم میگفتند و مینوشتند یا دست کم و بایّ نحو کان درباره چیزی از آن آثار، ایما و اشاره‌ای مینمودند؛ پس مسلّم است که همهٔ محصول قریحه هنری وی که باقی مانده در همان حدود است که میدانیم یا لااقلّ نمونه‌ای از آن در دست داریم؛ با همهٔ این احوال در تمام ممالک مترقّی؛ علی‌الخصوص در آمریکا و انگلستان بدان درجه از شهرت و معروفیّت نایل گردیده که موجب حیرت و استعجاب همهٔ مطّلعین گردیده است و چون شمّه ای از آن تحت عنوان (نظریات دانشمندان مغرب زمین درباره خیام) نگاشته شده؛ اینک برای ایضاح بیشتر چند نمونهٔ دیگر اضافه میکنیم:–

معروفترین شاعر دورهٔ ملکه ویکتوریا؛ آلفرد تنّیسن[۱] در تقریظ منظومی که بمناسبت ترجمهٔ رباعیات خیام برای فیتزجرالد نوشته میگوید: «در زبان انگلیسی ترجمه‌ای که زیباتر و الهی‌تر از این نغمهٔ شرقی و طلائی شما صورت گرفته باشد نمی‌بینم. رند بزرگوار شما؛ عمر، سیّاره‌ایست معادل خورشیدی که خود را در فضا پرتاب کرده است» یعنی همه را و بهمه جا روشنائی میبخشد و خود تکیه گاهی ندارد. و در جای دیگر گفته است: «رباعیات اثریست که بصورت مستغنی از آرایش و پیرایش زیبا و نیکو ابداع شده است».

سخنور سخن سنج انگلیسی؛ تماس باله‌ئی آلدریج[۲]، در قطعه‌ای، جاوید و لایموت بودن خیام را بدین بیان تقریر میکنید: «شاه و گدا مانند بهرام گور، رحلت کرده و رفتند، احدی نمیداند و نمیتواند بگوید بکجا رهسپار شدند؛ امّا آن کسی در نیشابور از هفت قرن پیش بدانشمندان فیض روحانی میبخشید، در بخشیدن آن بحکمای امروزه نیز مداومت دارد».

ادیب عالی مقام و افسر عالی رتبهٔ آمریکائی؛ انرا بل ژن هه‌ئی[۳]، درضمن نطقی که در سال ۱۸۹۷ در کلوب عمر خیام لندن کرده رباعیات خیام را بدین عبارات ستوده است. «نخستین باری که ترجمهٔ رباعیات خیام را بخامهٔ فیتزجرالد دیدم در خود هیجانی احساس کردم؛ که هرگز فراموش نخواهم کرد. این احساسات را شاعر معروف (که آت)[۴] در بیتی از قطعه‌ای که راجع بترجمهٔ اشعار (همر) بقلم سخنور مشهور (چاپمان)[۵] نوشته بدین بیانات بلیغ تصویر کرده است: «در آن هنگام (یعنی اوّلین دفعه‌ای که آن ترجمه را دیدم) در خود شور و شعف راصد سماواتی را احساس کردم که در عدسهٔ دوربین خود بناگهان انزوای سیّاره‌ای را در گوشه‌ای از آسمان مشاهده نماید، یعنی آن سیّاره را بطور غیر مترقّبه کشف کرده باشد. ژن هه‌ئی بسخنرانی خود چنین ادامه میدهد: «ترکیب زیبا، بلاغت کامل، دلربائی ساده و بی‌تکلّف این قطعات خارق‌العاده، بتنهائی سبب شگفت و تعجّب من نگردید؛ بلکه فلسفهٔ بسیار عمیق، ادراک عالی در فهم معنی حیات، جسارت بی‌پروا، آرامش روح و حفظ اعتدالی نیز که در موقع طرح معادلهٔ مضاعف حیات و ممات از خود نشان داده است، بهمان اندازه موجبات حیرت و استعجاب مرا فراهم آورد». خطیب نامبرده طی خطابهٔ خود اعلام کرده است که حتی از زبان کسی که در خطهٔ (رکی مونتن)[۶] آمریکا بدنیا آمده و در همانجا نشو و نما یافته و از آن مرز و بوم قدمی بیرون نگذاشته، یکی از رباعیات خیام را شنیده است و ترجمهٔ انگلیسی آن رباعی را هم بیان کرده که اصل فارسی آن اینست:

  «خیام تنت بخیمه میماند راست. سلطان روح است و منزلش دارفناست.  
  فرّاش ازل ز بهر دیگر منزل، ویران کند این خانه چو سلطان برخاست».  

میرزای قزوینی تفصیل تأسیس کلوب فوق‌الّذکر را در لندن و بعضی از اجتماعات و اقدامات اعضای آنرا در حواشی چهارمقاله مشروحاً مرقوم داشته که خلاصه‌ای از آن از این قرار است: «در سنه ۱۸۹۲ در لندن انجمنی تأسیس شد بنام (عمر خیام کلوب) و مؤسسین آن از فضلا و ادبا و بعضی از ارباب جراید بودند. در سنه ۱۸۹۳ انجمن مذکور با رسوم و تشریفات شایان دو بوته گل سرخ بر سر قبر فیتزجرالد مترجم رباعیات عمر خیام نشانیده و یک سرلوحه که حاوی کتیبه ذیل بود در آنجا نصب کردند:–

«این بوته گل سرخ که در باغ (کیو)[۷] پرورده شده و تخم آنرا ویلیام سیمپسن[۸] از سر مقبرهٔ عمر خیام در نیشابور آورده است، بدست چند تن از هوا خواهان ادوارد فیتزجرالد از جانب انجمن عمر خیام غرس شد در ۷ اکتبر ۱۸۹۳».

«اشعار بسیار که اعضاء انجمن مذکور بمناسبت مقام، انشاء نموده بودند در این موقع خوانده شد و همچنین ترجمهٔ بسیاری از رباعیات خیام بزبان انگلیسی قرائت شد؛ امّا بوتهٔ گل سرخ مذکور که بر سر قبر فیتزجرالد غرس نمودند، آنرا مستر سیمپسن که بسمت وقایع نگاری مخصوص از جانب جریده (ایلّوستریتد لندن نیوز)[۹] در مصاحبت کمیسیون سرحدّی افغان در تحت ریاست (سرپتر لمسدن)[۱۰] بصفحات شرقی ایران فرستاده شده بود، از نیشابور از سر مقبره خیام بانگلستان فرستاد. مستر سیمپسن در ماه اکتبر سال ۱۸۸۴ به نیشابور رسید و از آنجا مکتوبی بیکی از دوستان خود نوشته که بعضی از فقرات آن از قرار ذیل است».

میرزای قزوینی پس از نقل قسمتهائی از مکتوب سیمپسن که راجع است بشرح گشت و گذار خود از شهر نیشابور و تفحص وی از احوال و آثار خیام و رسیدنش سرانجام بسر قبر خیام قسمت مربوط بارسال تخم گل سرخ را از آن مکتوب چنین نقل میکند: «مقابل قبر عمرخیام چند بوته گل سرخ یافتم. موسم گل بکلّی گذشته بود؛ ولی چند عدد حقّهٔ بر شاخها باقی مانده بود من چند دانه از آنها را با چند عدد برگ درخت گل چیده و اینک ارسال خدمت داشتم و امیدوارم بتوانید این تخمها را در انگلستان کاشته بعمل آورید و گمان می‌کنم آنچه فرستادم برای هواخواهان عمرخیام بهترین تحفه‌ای خواهد بود و احتمال قوی میرود که این گل از همان جنس گلی باشد که عمر خیام بسیار دوست داشته و در اوقات تفکّر و نظم اشعار بتماشای آنها میپرداخته است».

میرزای قزوینی سپس مینویسد: «در سال ۱۸۹۵ جلسه عمومی از جمیع اعضای انجمن عمر خیام در (برفردبریج هتل)[۱۱] در لندن منعقد گردید و بر عدهٔ اعضای آن خیلی افزوده شده بود و بسیاری از مشاهیر و اعیان رجال انگلیس در آن مجلس دعوت شده و حضور بهم رسانیده بودند و باز اشعار و رباعیات بسیار بزبان انگلیسی گفته و خوانده شد».

«در مهمانی که در ۲۵ مارس سال ۱۸۹۷ انجمن عمرخیام در رستوران فراسکانی در لندن داد عدّهٔ اعضای آن خیلی بیش از پیش بود و جمعی از اعزهٔ رجال انگلیس در آن مهمانی مدعوّ بودند (میرزای قزوینی چند تن از مدعوّین را نام برده است) و بنام عمرخیام جامهای شراب نوشیده نظم و نثر بسیار در مدح و تجلیل او قرائت شد».

مهمانی اخیرالّذکر همان اجتماعی از اعضای کلوب عمر خیام است که انرابل ژن هه‌ئی سخنرانی نگاشته در بالا را در آن کرده است.

اکنون در شهر (بُستن)[۱۲] امریکا نیز کلوبی بنام (کلوب عمر خیام)[۱۳] دایر است که از سالیانی پیش تأسیس یافته است و در اثر بسیار نفیسی بنام (شعرای ایران)[۱۴] که محتوی مطالعات نویسندگان متعدد دربارهٔ شعرای مختلف فارسی زبان است و در آمریکا طبع و منتشر گردیده، در ضمن بحث از خیام گفته شده است که: «در هر حال چنین بنظر میرسد که مردم مغرب زمین از جهة این شاعر شرقی بمردمان مشرق زمین رشک میبرند و از اینکه ناحیه‌ای تنگی از خطّهٔ خاور این شاعر ستاره شناس را بخود اختصاص داده متأثر و دلخور گردیده و میگویند «خیام بتمام دنیا تعلّق دارد».

این شهرت روز افزون خیام از اواسط قرن نوزدهم میلادی آغاز گردیده و متمادیاً در افزایش بوده تا بجائی رسیده که امروز در ممالک متحده امریکا و در انگلستان کسی پیدا نمیشود که با عالم ادبیات، ولو از دور، رابطه‌ای داشته و با نام خیام آشنا نباشد و در لندن بخصوصه کمتر کتابخانه خصوصی هست که از ترجمه فیتز جرالد انواع مختلفی از بزرگ، کوچک، مصوّر، غیر مصوّر، مزیّن، ساده، با ارزشهای متفاوت از شلینگ تا بیست و پنج لیره انگلیس پیدا نشود چاپهای ترجمهٔ رباعیات خیام در کشورهای اروپا و آمریکا باندازه‌ای متنوّع و بسیار است که جمع آوری مجموعه‌ای از آنها کار همه کس نبوده و محتاج ثروت و سرمایه هنگفتی است.

برحسب مندرجات نامه‌ای که خاورشناس معروف آلمانی پرفسر کارل زوسهایم[۱۵] بدکتر عبدالله جودت نوشته فقط در سال ۱۹۱۳ میلادی، تنها، ترجمه انگلیسی رباعیات خیام در یکصد و بیست نوع مختلف بطبع رسیده است.

نگارنده در خاطر دارد که آقای احمد جودت بیک مدیر روزنامه اقبال منطبعه اسلامبول در سر مقاله‌ای نوشته بود که: «در لندن از کتابفروشی که دوست من بـود پرسیدم که در انگلستان کدام کتابی بیشتر از سایر کتب بفروش میرسد؟ در پاسخ گفت که: «کتاب مقدس» دوباره از او سؤال کردم که: «پس از کتاب مقدس چه کتابی بیشتر فروش دارد؟» بی‌هیچ تردیدی جواب داد که: «رباعیات خیام».

دکتر عبدالله جودت از قول مرحوم رضا فیلسوف نقل میکند که «تصویری که قرار بوده روی جلد ترجمه نفیسی از رباعیات خیام در لندن چاپ شود، در جریدهٔ معروف (ده گرافیک)[۱۶] بمسابقه گذاشته شده و برای برنده آن دو هزار لیره انگلیسی جایزه معیّن گردیده بود، برندهٔ جایزه تصویر طاوسی شد که دو بال گشوده و نگارینش در وسط حاشیه‌ای بشکل قاب مزیّنی با مینیاتورهای ایرانی هر دو روی جلد را فـراگرفته بود».

در حال حاضر، رباعیات خیام در میان آثار کلاسیک انگلستان و امریکا مقام مخصوص و معتبری دارد و طرز فکر و طریقه فلسفی و سبک شعر او مکتب خاصی را تشکیل داده و در دانشگاهها و سایر محافل ادبی ممالک مذکور مورد مطالعه و تحقیق و تتبّع است.

بر طبق اخبار واصله از آمریکا که بتاریخ روز پنجشنبه هفتم مهر ماه ۱۳۳۹ هجری شمسی در بعضی از جراید تهران هم منتشر شده، بنا بتقاضای پرفسر مری هاینز استاد ادبیات زبان انگلیسی در دانشگاه شهر میشیکو از سر کنسولگری ایران در سانفرانسیسکو یکی از فضلای معاصر ایرانی برای سخنرانی دربارهٔ خیام و فلسفه او بشهر مذکور اعزام گردیده و در موقع حضور او در اجتماعی در تالار تئاتر دانشگاه مزبور که پر از دانشجویان و مستمعین هواخواه خیام بوده پرفسر هاینز جلسه سخنرانی را با این بیانات خود افتتاح کرده است: «چون یکی از مواد برنامهٔ تدریس من در سال جاری تحصیلی مطالعه و بحث درباره ترجمه رباعیات خیام و فلسفه او میباشد؛ برای تتبّع و تفهیم بیشتر این اثر ادبی و فلسفی مصلحت در این دیدم که از یکی از هموطنان خیام تقاضا کنم که فلسفه و مقام شامخ او را از دریچه چشم خود برای ما تشریح کند».

آنچه نگاشته شد، برای نشان دادن میزان شهرت خیام و اهمیّت اشعار و افکار او در ممالک مغرب زمین کافی بنظر میرسد؛ امّا اینکه سبب اینهمه محبوبیت روزافزون او و مقبولیّت دائم التزاید فکر و فلسفه وی در عالمی چنان مترقّی و مو شکاف چه بوده، خود مسئله‌ایست مورد بسی تشتّت آراء و اختلاف عقاید.

عده‌ای از دانشمندان از جمله شادروان پرفسر ادوارد برون را عقیده بر اینست که سبب عمدهٔ این اشتهار خیام، مساعدت بخت و طالع است که بر حسب تصادف نسخه‌ای از رباعیات او بنظر شاعر معروف و مشهوری مانند فیتز جرالد رسیده و مورد توجّه و علاقهٔ او واقع گردیده و با فصاحت و بلاغت مخصوص بخود آنرا ترجمه کرده است که بدواً در ممالک انگلستان و امریکا انتشار و از آنجا هم بکشورهای دیگر سرایت و انتقال و بالأخره در تمام ممالک مغرب زمین اشتهار یافته است و در این اشتهار معروفیّت خود فیتز جرالد تأثیر تمام داشته بنحویکه اگر بجای آن، رباعیات یکی دیگر از فحول شعرای فارسی زبان را هم ترجمه کرده بود باز بهمان درجه از شهرت و مقبولیت نایل می‌گردید.

نظر استاد آرتر آربری چنانکه قبلاً نگاشته شده غیر از این است بعقیده وی ترجمه فیتز جرالد چنانچه تصادفاً مورد توجه نقّادان زبر دست و معاصر وی واقـع نمیشد؛ آنهم در میان ادبیّات ناچیز دورهٔ ملکه ویکتوریا مقام پستی پیدا میکرد یا بکلّی فراموش می‌گردید. پس بنا بر اعتقاد او سبب شهرت خیام و فیتزجرالد، هر دو، عنایت و اهتمام نقّادانی گردیده که بر حسب تصادف متوجّه ترجمهٔ فیتز جرالد شده‌اند.

عقیدهٔ برخی هم براینست که چون خیام در رباعیات خود نسبت بپاره‌ای از مسائل دینی تظاهر بلاقیدی و بی‌مبالاتی نموده از این جهة رباعیات مذکور مطابق ذوق مردم لاابالی و بی‌پروا افتاده و مورد رغبت و علاقه آنان واقع شده است. این معنی، بنحویکه در یکی از مقدّمه‌های ترجمهٔ فیتز جرالد که بقطع کوچکی در آمریکا چاپ شده، از قول نتان هسکل دل با عبارات شاعرانه و کمی هم در پرده و با کنایه چنین بیان شده است:

«ممکن است پرسیده شود؛ این رباعیات که چیزی جز منظومهٔ بدبینانه‌ای مملوّ از یأس نبوده و غیر از اینکه «امروز باید دم را مغتنم شمرد؛ زیرا که فردا خواهیم مرد» فلسفه‌ای را یاد نمیدهد و حقاً سزاوار آنست که با عنوان (الحاد آمیز) توصیف شود، چرا و بچه سبب مورد اینهمه رغبت خارق‌العاده گردیده است؟!»

«چنانچه چنین سؤالی پیش آید؛ باید جواب داده شود که زیرا این منظومه و این رباعیها سؤالات بلا جوابی را که متوالیاً از ضمیر ما می‌گذرد رد میکند و نگرانیهای خاطر ما را از خوشباوریهائی رفع مینماید که اصابت آنها غیر قابل اثباتست، زیرا که اینها جرئت و جسارت فکری و فلسفی انسان را برای روبرو شدن با جهل مطلق و اعلان مبارزه او را در خور احتمالات بیعدالتی بالا نشان میدهد، زیرا که اینها شکل مثبتی از مسلک جبر را تصویر میکند که مقتضای جنبه فلسفی آنست، زیرا که اینها پیش از طعم تلخی که بیش و کمی باید داشته باشد، دارای تأثیریست عافیت بخش، زیرا که اینها زمره روشنفکری از ابناء بشر را تشکیل می‌دهد که بامّید مقاومت در مقابل سرنوشت اجتناب ناپذیر خود دور هم را نگرفته؛ بلکه برای استقبال آن با کمال متانت گرد هم میآیند».

هر چند در بدو امر اسباب و علل شهرت و مقبولیّت فوق‌العادهٔ خیام در عالـم فضل و هنر مغرب زمین همین جهات و نکات نگاشته در بالا بنظر میرسد؛ ولی با اندکی تأمّل و دقّت معلوم میگردد که پاره‌ای از این جهات در معروفیّت خارق‌العاده او دخالتی نداشته و پاره‌ای دیگر هم برای جلب اینهمه شهرت و محبوبیّت وی کافی نبوده و در مقابل سؤالی که در این مورد پیش آمده جواب مقنع و مسکنی بشمار نمیرود؛ زیرا شهرت خود فیتز جرالد هم با انتشار منظومهٔ او بعنوان (ترجمه رباعیات خیام) روبفرونی و ازدیاد گذاشته و قبل از آن چندان معروفیّتی نداشته که مردم اروپا و امریکا محض از این لحاظ که رباعیات خیام مورد توجه چنان گوینده و نویسنده مشهور و مشار با لبنانی واقع و بقلم او ترجمه شده، طالب و راغب آن گردیده باشند.

تقریظات و تبلیغات نقّادان هم اختصاص و انحصار برباعیات خیام و ترجمهٔ فیتز جرالد نداشته و در مغرب زمین اغلب آثاری که از زیر چاپ درآمده و وارد بازار مطبوعات می‌گردد، بجهاتی که غالباً از دایرهٔ اهمیت خود اثر خارج است، مورد مطالعه و انتقاد زمره‌ای واقع شده؛ چنانچه اثر مورد انتقاد، خود بنفسه، دارای ارزش و اهمیّتی نباشد؛ پس از اندک مدتی جار و جنجالی که براه افتاده بوده، فرو نشسته و موضوع بالمرّه فراموش می‌شود؛ ولی قضیّه، در مورد خیام و رباعیات او، کاملاً، برعکس بوده و از روزی که بعالم فضل و هنر راه یافته، متمادیاً، بر مراتب محبوبیّت او و مرغوبیّت رباعیاتش افزوده شده و هنوز هم در حال افزایش است.

موضوع تخصّص در فنّ و اختصاص اثر برباعی نیز چنان تأثیری در قضیه ندارد، رباعیات عارف معروف: ابوسعید ابوالخیر هم بزبان انگلیسی کاملاً ترجمه شده است، رباعیات بابا طاهر را نیز خاورشناس نامی: ادوارد هرن آلن نظماً و باکمال فصاحت و بلاغت ترجمه کرده و اوّلین دفعه در سال ۱۹۰۲ با اصل همان رباعیات طبع و منتشر ساخته و در ذیل هر رباعی توضیحاتی هم داده شده؛ ولی هیچکدام عشری از اعشار رباعیات خیام شهرت پیدا نکرده است.

قضیّهٔ بی‌مبالاتی دربارهٔ مسائل دینی هم که بخیام نسبت داده شده، چندان مؤثر نیست؛ چه آنکه فرضاً در بعضی از ممالک اروپا لاقیدی در امور دینی رواجی داشته باشد؛ لااقل در انگلستان و در ممالک متحدهٔ آمریکا رویّه‌ای چندان مطبوع و مقبولی نمیباشد. در همان اوانی که رباعیات خیام شروع بانتشار و اشتهار کرده، موضوع تدیّن در انگلستان باندازه‌ای اهمیّت داشته که دادگاهها شهادت اشخاص بیدین را هرچند هم که معروف به عفّت و پاکدامنی بوده‌اند، نمیپذیرفته‌اند و اکنون هـم در عالم مسیحیّت ملیونها مردم دیندار خلّص وجود دارد که از هر حیث مستظهر بآزادی و حریّت بوده و در عین حال پیرو عقاید دینی و شاید هم تا اندازه‌ای متعصّب میباشند؛ حتی در میان مسیحیان اروپا جماعتهائی هستند که با کمال صدق و صفا سالک طریقت صوفیّه بوده و احکام آنرا با نهایت اخلاص رعایت مینمایند و از حیث عقیده هم با صوفیهٔ ما چندان فرقی ندارند.

سایر جهات مذکور در مقدمهٔ نتان هسکل دل هم اسباب و علل چندان مهمّی بشمار نمیرود که بتوان شهرت روزافزون و خارق‌العادهٔ خیام را بر آن حمل کرد؛ زیرا اندیشه و تأمل و بالأخره اظهار عجز و اعتراف بجهل در مسائلی از مابعدالطبیعه، مانند روح، جبر، اراده، عدالت، حیات و ممات و مبدأ و معاد آن، اختصاص بخیام نداشته و بسیاری از دانشمندان در این موضوعات اعمال نظر و اظهار عقیده کرده‌اند؛ حتی شاعر مشهور عرب: ابوالعلاء معرّی در این خصوصها بمراتبی صریحتر و تندتر از خیام ابراز ما فی‌الضمیر نموده و هرچه در دل داشته گفته و چنانکه در موقعش نوشته خواهد شد، شخص ادیبی از هموطنانش لزومیّات او را بانگلیسی ترجمه کرده و با تذکّر دادن مقایسه بین او و خیام تصوّر کرده است که شاید بتواند خیام را از مقام شامخی که احراز کرده عزل و معرّی را بجای وی نصب کند؛ ولی موفّق نگردیده است.

در میان همه اسباب و عللی که در این مورد ذکر شده مرحوم رضا فیلسوف را نظر خاصّی است مهمتر و مؤثرتر از همه و شایستهٔ آنست که قدری مشروح‌تر نقل شود.

فیلسوف نامبرده میگوید: «سرّ موفّقیت و رمز اینهمه شهرت و مقبولیّت خیام اینست که او معنی زندگانی را بر وفق روح تمدّن کنونی دریافته و برطبق عقیدهٔ مردم متمدّن امروزه حلّ کرده و دستورالعمل‌های اساسی این اعتقاد را در ضمن رباعیات خود با بیانات شاعرانه و بلیغی اظهار و اعلام داشته است. اکنون در تمام عالم غرب؛ چه در اروپا و چه در آمریکا، کافّهٔ انام از خواصّ و عوام؛ هر که و مذهب و مشربش هرچه باشد، در فلسفهٔ معیشت، توحید افکار و عقاید نموده و درحیات دنیوی طالب و پای‌بند مقصد و غایه واحـدی میباشند که میتوان آنرا در دو کلمه سهل و سادهٔ «زندگانی مرفّه» تلخیص کرد».

تمّدن کنونی که در سایهٔ ترقّیّات عظیم صنعتی و اکتشافات و اختراعات سریع فنّی حائز قوّه و قدرتی فوق‌العاده گردیده، استحقار این دنیا را که ما شرقیان آنرا «دنی» مینامیم، و بالنتیجه استخفاف حیات و اهمال شئون زندگانی را با ضلالت کفر، علی‌العاده، یکسان میشمارد و در هر حال، طیب معیشت را منظور اعلی و غایه قصوای انسان مدنی تلقّی کرده و از جان و دل پای‌بند آن شده است؛ بنابر افکار و عقاید امروزه، یگانه معنی صریح «سعادت دنیوی» همین است و بس. توانائی یا عدم قدرت مدنیّت حاضر بتأمین این حقّ برای هر فردی از افراد اجتماع، در این مورد، بهیچوجه داخل در حساب نبوده و مورث هیچگونه ضعف و نقصی در اعتقـاد عام و راسخ مذکور نمیباشد؛ زیرا میتوان محرومیّتها را بعلل و عوارض بسیار دیگری مربوط و معطوف دانست؛ لیکن اَمَل عزیزی که در این عالم همه کس آرزومند تحقّق آنست، فقط زندگی بوده و مخصوصاً یک زندگی است که تا آخرین درجهٔ امکان دارای شرایط راحت و آسایش باشد. همه کس؛ چه دیندار و چه بی‌دین، چه عارف و چه عامی، چه صوفی و چه صافی: خلاصه آنکه هر کس و بهر مذهب و مسلک و صنف و جمعیّت منسوب و منسلک بوده باشد، طالب ثروت و سامان بوده و آنرا از این لحاظ دوست میدارد که وسیلهٔ موفّقیّت در تأمین حظوظ و اذواق خود میداند. همه کس، باستثنای ولگردان، از آرایش خویش فروگذاری و از طهارت و نظافت خودداری نمیکند. همهٔ مردم خوب میخورند، خوب میخوابند، منزل و مضیف‌شان را منظّم و مزیّن میدارند و میکوشند که از محاسن طبیعت و مآثر صنعت، بقدر مقدور، مستفید و مستفیض گردند. اختلاف عقاید و ادیان در جای خود موجود و محفوظ است؛ ولیکن در مقام عمل، یگانه مذهب مختار همین است. در حیات ممالک متمدّن، حالی بارزتر و جالبتر از فعالیّت روزها و شطارت شبها مشاهده نمیشود. کسی نیست که بمفهوم حقیقی کلمه، «تارک دنیا» محسوب گردد؛ حتّی شخصی که بوضع و حال موجود خود قانع باشد، بسیار نادر بوده و شاید، پیدا نشود و چنانچه پیدا شود؛ حتماً، غربی نبوده و معنی مدنیّت امروز را نفهمیده است. فرق اساسی و مهمّ تمدّن کنونی از لحاظ فلسفهٔ معیشت و بالنتیجه از جهة طرز حیات، با قرون وسطی این است. واقعاً هم، در اغلبی از مردم مغرب‌زمین که متدیّن هستند آثاری از فضایل مسیحیّت دیده میشود، در راه انسانیت زجر دیده و رنج کشیده، محضاً للخیر، ملیونها در حال تبرّع است؛ ولیکن کسی وجود ندارد از طرز معیشتی که دین عیسوی توصیه میکند، پیروی نموده و حیاتی مانند زندگانی حواریّون بسر برد؛ همه کس بدنیا با چهار دست و پا چسبیده و سرگرم ذوق و صفای خویش است. فلسفهٔ حیاتی هم که خیام توصیه میکند چیزی جز این نمیباشد. در این صورت، میتوان گفت که کافّهٔ افراد ملل متمدّن امّت خیام بوده و در موقع عمل، همه پیرو مذهب او میباشند و با این حال، اشتهار و اعتبار او را، در نزد مردم مغرب‌زمین، بهر میزانی باشد و بهر پایه‌ای برسد، نمیتوان یک امر غریب و عجیب و شگفت‌انگیزی شمرد».

بعقیدهٔ نگارنده، تا مقدار زیادی حقّ با مرحوم رضا فیلسوف است؛ زیرا رباعیات خیام شامل یک سلسله دستورهائی است که برنامهٔ جامع عمومی و معقولی برای زندگانی بشر تشکیل میدهد که با افکار و عقاید هر یک از ارباب مذاهب و مسالک قابل توافق و انطباق بوده و برای همهٔ آنها، علی‌الّسویّه، هادی و مفید میباشد و زندگانی اشخاص بسیار معتقد و متدیّن هم از دایرهٔ شمول آن بیرون نمیماند و بقول مرحوم رضا فیلسوف، در میان خود ما شرقیها هم مردمان دیندار زیادی، معروف و مشهور هستند که حتّی بمقام اولیا نایل شده و در عین حال، عمری با ثروت و سامان بسر برده و از رفاه و آسایش برخوردار بوده و لیکن باسباب و عوامل تجمّل و احتشام تعلّق خاطری نشان نداده و با وجود این، از شکر و سپاس آلا و نعمای حضرت باری تعالی شأنه خودداری ننموده‌اند؛ چه آنکه این دو امر جداگانه، مانع و مخلّ یکدیگر نیستند؛ فقط نباید اشتباه شود که افراط جاهلانهٔ برخی از ما مردم خاورزمین که مدّت موقّتی را بعنوان تقلید از ظواهر حیات مغرب زمین، با زیاده‌روی در عیش و عشرت بلهوسانه گذرانده و عاقبةالأمر بمکافات ارتکاب این گناه کبیر، جهان خوش و خرّم را برای خود و بدست خویش مولمترین جهنّمی میسازند، با طیب معیشتی که منظور خیام بوده هیچگونه رابطه‌ای نداشته و در رباعیات او هم هیچ قسم ترغیب و تشویقی بدان دیده نمیشود. خیام در ضمن دستورالعملهائی که داده، نهایت اعتدال را رعایت کرده و در مقابل هر گونه افراط و تفریطی با یک منطق شوخ و شاعرانه و در عین حال بسیار قوی، مقاومت و دفاع نموده و سبب عمدهٔ دیگر محبوبیّت او نیز همین بوده است. و بدین جهة هم کسانیکه مورد اعتراضات ناروا و حملات بیرحمانهٔ تعصّب و رهبانیّت بوده و میباشند، باو، مانند متّهم بیگناهی بسوی مدافع زبردست خود، نگریسته و می‌نگرند. گرچه در ازمنهٔ اخیر، از حدّت و شدّت حملات مذکور خیلی کاسته شده است؛ با وجود این، در وجدانهای مورد حمله و تعرّض، خالی از تأثیر نبوده و در هر حال، عکس‌العملهای ناگواری تولید می‌کند و بالّنتیجه رباعیات خیام هم در مقابل آنها برای جوامع متمدّن بصورت یک سلسله مدافعات تسکین دهنده و تسلّی بخش و بسیار گرامی و گرانبها تلقی گردیده است.

و نیز در بین علل عمدهٔ شهرت روزافزون خیام، صراحت لهجهٔ او را هم نباید فراموش کرد. گرچه خود او میگوید:–

«اسرار جهان، چنانکه در دفتر ماست،
گفتن نتوان؛ که آن وبال سر ماست.
چون نیست درین مردم نادان اهلی؛
نتوان گفتن هر آنچه در خاطر ماست»

با اینهمه، او، دلاورترین پیشوای حریّت افکار و عقاید است که راه آزادی زبان و بیان را برای اخلاف خود کوبیده و هموار ساخته است. مرحوم محمّد هاشم میرزا افسر که از ادبا و شعرای معاصر خراسان بود، در این معنی قطعه‌ای ساخته که بسیار بموقع و بدین عباراتست:–

  «جهانی ستایند خیام را که اندیشه‌هائی کم و کاست گفت.  
  پسندید هر چیز را در جهان؛ نترسید از هیچکس راست گفت.  
  دل عالمی را بشعری ببرد؛ چرا؟... چون دلش هرچه میخواست گفت».  

لله درّ قائل ... واقعاً، شهامت خیام را در بیان حقایق، با سبک ساده و صریح و سلیقهٔ محکم و متین خراسانی در سه بیت مفید و مختصر، بسیار بجا و رسا ساخته و پرداخته و حق سخن را ادا کرده است.

علاوه بر این دو، سه سبب عمده و اصلی، علّت متمّم شهرت و محبوبیّت او، زیبائی ساده و بی‌آرایش و آلایش سبک ادا و شیوهٔ بیان و سایر جهاتی است که مایهٔ علوّ مقام وی در میان سایر سخنوران بوده و بشرح مذکور در مقدّمهٔ این مقال ممکن است که بنظر پیروان سمساران عهد موهومبافی موجب کسر شأن او تصوّر گردد؛ یعنی همان که خود را هرگز بقصد هنرنمائی بتکلّف نیانداخته و در استفاده از زرق و برق صنایع لفظی افراط ننموده و در ابداع الفاظ و عبارات پر طمطراق اصرار و ابرام نورزیده و بگزاف گوئی و مبالغات اغراق‌آمیز نپرداخته و پایهٔ بلند حکمت و صنعت را دستخوش لفّاظی و عبارت‌پردازی پوچ و بیهوده نساخته و در نتیجهٔ توسّل بدینگونه وسائل بلاطایل اسباب اتلاف وقت گرانبهای خود و خوانندگانش را فراهم نیاورده است و بدین جهات رونق سخن او در موقع ترجمه، از میان نمی‌رود؛ بلکه بلاغت کلام و براعت بیان وی، مانند وجاهت و ملاحت عروس دلارامی که حسن و آتش طبیعی و خداداد بوده و حاجت بدستکاری مشّاطه نداشته و با آب و رنگ و خط و خال ساختگی آرایش نیافته باشد، بهنگام انتقال از زبان مادری بحجلهٔ السنهٔ دیگر، هرچه شست و شو بیند، برعکس آنکه از لطف جمالش کاسته شود بر جلوهٔ کمالش افزوده میشود. و همین چند علّت عمده و اساسی است که با تأیید و تقویت پاره‌ای از جهات دیگر؛ که سایرین هـم متذکّر آنها شده‌اند، در میان مردمان نکته سنج و مشکل پسند مغرب‌زمین شهرت و معروفیت او را در ذروهٔ اعلی بدرجهٔ قصوی رسانیده است.


  1. A. Tennyson
  2. Thomas Balley Aldrich
  3. Honorable John Hay
  4. Keats
  5. Chapman
  6. Rocky Mountains
  7. Kew Garden کیو غاردن – باغ بزرگی است در لندن که نباتات اقالیم مختلفه در آن تربیت میشود.
  8. William Simpson
  9. Illustrated London News
  10. Sir Peter Lumsden
  11. Burford Bridge Hotel
  12. Boston
  13. Omar Khayyam Club
  14. Persian Poets
  15. Dr. Karl Sussheim
  16. The Graphic