| | | | | | |
|
مسجدیی بسته آفات شد |
|
معتکف کوی خرابات شد |
|
|
می به دهن برد و چو می میگریست |
|
کای من بیچاره مرا چاره چیست |
|
|
مرغ هوا در دلم آرام گرد |
|
دانه تسبیح مرا دام کرد |
|
|
کعبه مرا رهزن اوقات بود |
|
خانه اصلیم خرابات بود |
|
|
طالع بد بود و بد اختر شدم |
|
نامزد کوی قلندر شدم |
|
|
چشم ادب زیر نقاب از منست |
|
کوی خرابات خراب از منست |
|
|
تنگ جهان بر من مهجور باد |
|
گرد من ازدامن من دور باد |
|
|
گر نه قضا بود من و لات کی |
|
مسجدی و کوی خرابات کی |
|
|
همت از آنجا که نظر کرده بود |
|
گفت جوابی که در آن پرده بود |
|
|
کاین روش از راه قضا دور دار |
|
چون تو قضا را بجوی صد هزار |
|
|
بر در عذر آی و گنه را بشوی |
|
آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی |
|
|
چون تو روی عذر پذیرت برند |
|
ورنه خود آیند و اسیرت برند |
|
|
سبزه چریدن ز سر خاک بس |
|
نیشکر سبز تو افلاک بس |
|
|
تا نبرد خوابت ازو گوشه کن |
|
اندکی از بهر عدم توشه کن |
|
|
خوش نبود دیده به خوناب در |
|
زنده و مرده به یکی خواب در |
|
|
دین که ترا دید چنین مست خواب |
|
چهره نهان کرد به زیر نقاب |
|
|
خیز نظامی که ملک بر نشست |
|
همسر اینجا چه شوی پای بست |
|