نظیری نیشابوری (غزلیات)/ز هنر به خود نگنجم چو به خم میِ معانی
ز هنر به خود نگنجم چو به خم میِ مُغانی | بدرد لباس بر تن چو بجوشدم معانی | |||||
ملکا به فضل و همت، من و تو چرا ننازیم | نه مرا عوض نه قیمت، نه تو را بدل نه ثانی | |||||
تو ز من مدیح خواهی، به سخن فرو نمانم | ز تو من نوال خواهم، به کرم فرو نمانی | |||||
همه دُر به بحر ریزم ز عطای خانخانان | که محیط، کشتیم را نکشد ز بس گرانی | |||||
همه عیش این جهانی ز عنایت تو دیدم | چه شود اگر ببینم ز تو زاد آن جهانی | |||||
بجز این دعا نگویم که جز این ریاست دیگر | که به مقصدت رساند چو به مقصدم رسانی |