نیرنگستان/بعضی از جشنهای باستان

بعضی از جشنهای باستان

 

مهرگان - «جشنی ازین بزرگتر بعد از نوروز نباشد هم چنانکه نوروز عامه و نوروز خاصه بود مهرگان نیز عامه و خاصه بود و تعظیم این جشن تا شش روز کنند… پادشاهان درین روز تاج زرینی که تصویر نیّر اعظم بر آن بودی به سر خود و بر سر اولاد خود نهادندی و روغن بان را بجهت تبرک بر بدن مالیدندی و کسانیکه درین روز نخست نزد پادشاهان جم آمدندی مؤبدان بودندی و هفتخوان را که شکر و ترنج و سیب و بهی و انار و عناب و انگور سپید و کنار در آن بودی با خود آوردندی چه عقیدهٔ پارسایان آنست که در این روز هر کس از میوه های مذکور بخورد و روغن بان بر بدن بمالد و گلاب بپاشد و بر خود و بر دوستان خود بپاشد در آنسال آفات و بلیات بسیاری از وی مندفع گردد..»[۱]

جشن سده - «بفتح اول و دوم بمعنی آتش شعله کشنده و آتش شعله بلند باشد و نام روز دهم بهمن ماه است و درین روز فارسیان عید کنند و جشن سازند آتش بسیار افروزند.. و آتش در کوه و صحرا زنند گویند واضع این جشن کیومرث بوده.»[۲]

سده سوزی - جشنی است که هنوز زرتشتیان کرمان بیادگار جمشید و عادات ایران باستان می‌گیرند و برای اینکار موقوفاتی در کرمان اختصاص داده‌اند. پنجاه روز پیش از جشن نوروز خروار ها بته و هیزم (درمنه) در گبر محله (باغچه بوداغ آباد) گرد میآورند. جنب این باغچه خانه‌ای است مسجدمانند و مؤبدان مؤبد از اعیان شهر و حتی از خارجه ها دعوت شایانی می کند. درین مجلس شراب و شیرینی و میوه زیاد چیده میشود و اول غروب آفتاب دو نفر مؤبد دو لاله روشن میکنند. و بته ها را با آن آتش میزنند و سرود مخصوصی میخوانند. هنگامی که آتش شعله میزند همهٔ مهمانان که بیش از چندین هزار نفر میشوند با فریاد های شادی دور آتش میگردند و این ترانه را میخوانند:

  صد بسده سی بگله پنجاه به نوروز ها بله  

شراب مینوشند و میان هلهله شادی جشن تمام میشود. در کرمان همهٔ مردم منتظر سده سوزی هستند و اهمیت فلاحتی برایشان دارد چون بعد از آن اول بذر افشانی و کشت و کار برزگران است. این عادت در بعضی از شهر های خراسان هم هنوز وجود دارد.

دی بمهر - «روز پانزدهم از هر ماه شمسی و این روز از ماه دی روز عید و جشن مغان است. و این روز بغایت مبارک گیرند و صورتی از خمیر آرد سازند یا از گل و آنرا در راه گذار بنهند و خدمت کنند چنانکه ملوک و سلاطین را. آنگه به آتش بسوزند. آورده‌اند که درین روز فطام فریدون بوده و او بر گاو نشسته و چنین گویند که هر که بامداد این روز سیب بخورد و نرگس ببوید تمامی سال بخیر و راحت بگذراند و دود کردن درین شب بسوسن تمامی سال امان باشد از قحطی و درویشی و درین روز نیکست صدقه دادن و نزد بزرگان و مهتران شدن و گویند درین روز زردشت از ایران بیرون رفته. زراتشت بهرام گفته:

بران که که بنمود خورشید چهر

 بروزی که خوانی ورا دیمهر

از ایران برون شد زراتشت پاک

 همیرفت گریان چو ابر سفاک.»[۳]

کوسه بر نشین - «نام جشنی بوده در میان پارسیان که اول ماه آذر مردی کوسه را سوار کرده بر بدن او داروهای گرم طلا کرده و طعامهای گرم بوی خورانیده بادزنی در دست گرفته خود را باد میزده و از گرما شکایت مینموده و مردم از اطراف برف و یخ بر روی بدن او میزدند و باو چیزی میدادند و اگر کسی باو چیزی ندادی مرکب یا گل تیره که با خود داشتی بر جامه های او پاشیدی و تا وقتی معین باذن و اجازه پیشکاران شهر اینکار را کردی و اگر زیاده کردی مؤاخذت یافتی. پارسیان این روز را گرامی و عزیز داشتندی»[۴].

مرد گیران - «جشنی است که مغان در پنجروز آخر ماه اسفند ارمذ کنند و درین پنج روز زنان بر مردان مسلط باشند و هر چه خواهند از مردان گیرند و شوهران محکوم ایشانند و در روز اول این پنجروز بجهت دفع عقرب رقعه کژدم نویسند.[۵]

رقعه کژدم - صاحب عجایب المخلوقات آورده که مغان روز نخست از پنج روزی که در آخر اسفندار مذ ماه است و روز جشنی که آنرا جشن مرد گیران خوانند از طلوع سپیده تا طلوع آفتاب بجهت دفع هوام سه رقعه مینویسند و آنرا بر سه دیوار خانه میچسبانند و دیوار چهارم که صدر خانه است خالی می‌گذارند گویند در این روز نیو آفریدون طلسمی فرمودی و سموم هوام و حیوانات را به بستی و موید آنکه واضع نوشتن رقعه کژدم بوده اینست که فارسیان بدان رقعه نویسند که بنام ایزد و بنام آفریدون و جمعی بر آنند از پارسیان که فریدون نوح است و ازین است که عربان در آن رقعه نویسند که: سلام علی نوح فی‌العالمین[۶]».

ابو ریحان بیرونی در الآثار الباقیه گوید که عوام برای دفع زبان کژدم در روز اسفندار مذ از ماه اسفندار مذ میان هنگام سپیده تا بر آمدن آفتاب این افسون را بر کاغذ های چهار گوشه مینویسند: بسم‌الله الرحمن الرحیم اسفندار مذ ماه و اسفندار مذ روز بستم رم و رفت (؟) زیر و زبر از همه جز ستوران بنام یزدان و بنام جم و آفریدون بسم‌الله آدم و حوا حسبی الله وحده و کفی. سه تای از آنها را بر سه دیوار اطاق میچسبانند و دیوار مقابل بصدر حجره را آزاد میگذارند که حشرات از آن راه بگریزند و میگویند اگر بر دیوار چهارم هم ازین طلسم چسبیده شود از اثر و خاصیت این طلسم حشرات سرگردان میشوند و راه فرار نمی یابند سرها را بطرف پنجره خانه بلند میکنند که مگر از آن راه خارج شوند.

جشن پیش از نوروز - چند روز به نوروز مانده در کوچه ها آتش افروز میگردد و آن عبارتست از دو یا سه نفر که رخت رنگ برنگ میپوشند و به کلاه دراز و لباسشان زنگوله آویزان میکنند و به رویشان صورتک میزنند. یکی از آنها دو تخته را بهم میزند و اشعاری میخواند:

  آتش افروز آمده، سالی یکروز آمده.  
  آتش افروز صغیرم، سالی یک روز فقیرم.  
  روده و پوده آمده، هر چی نبوده آمده.  

و دیگری میرقصد و بازی در میآورد.

در اینوقت میمون باز، بند باز، لوطی، خرس برقص و غیره کارشان رواج دارد و ترانه های ذیل خوانده میشود:

  فلفلی مرده؟ نمرده،  
  چشماش که وازه تخم گرازه.  
  نون خورده و جون نداره دستش استخون نداره  
  میل پشت بون نداره  
  امان از آش رشته بابام بزغاله کشته  
  ننم سر کار آشه دائیم قاشق تراشه  
  خالم میخوره میشاشه  
  دختر یه دندونه سوار پوس هندونه  
  هندونه یرغه میره در خونه داروغه میره.  
  داروغه جون عرضی دارم دل پر دردی دارم  
  شوورم زن کرده پشتشو بر من کرده  
  یه نون ازم کم کرده  
  این یدونه نون پرپری من بخورم یا اکبری؟  

چهار شبنه سوری[۷] چهار شنبهٔ آخر سال است بروایت آخوندی درین روز پس از قضایای کربلا مختار برای اینکه شیعه و سنی را از هم تمیز بدهد قرار گذاشت شبهای چهار شنبه هر کس شیعه است بالای بام خانه‌اش بته روشن بکند و از آنوقت این کار مرسوم شد. برای بخت گشائی دختر ها را از زیر توپ مروارید رد میکنند، در کوزه پول سیاه انداخته و غروب آفتاب آن را از بالای بام در کوچه میاندازند و میگویند: درد و بلام بره تو کوزه بره تو کوچه! و یا سبوئی را پر از آب میکنند و غروب آفتاب آن را از بام بکوچه میاندازند و به پشت سرشان نگاه نمیکنند که مبادا بلا بر گردد و بعد روی آن آتش میریزند. در شب چهار شنبه سوری دختر هائی که بختشان بسته (یعنی شوهر گیرشان نمی آید) قفلی را بسته بزنجیری آویخته بگردن خود می‌اندازند که قفل روی سینه میان دو پستانشان قرار میگیرد بعد وقت غروب میروند سر چهار راه سید که رد میشود صدا میکنند که باید قفل را باز کند تا بختشان باز شود (مخصوصاً شوهر سید گیرشان بیاید).

در همین شب و یا چهار شنبهٔ آخر صفر هر گاه نیت بکنند و کلید دو دندانه بزمین گذاشته پشت در اطاق همسایه گوش بایستند اگر صحبت آنها موافق با نیتشان باشد بمراد میرسند واگر بر خلاف آن باشد مرادشان بر آورده نخواهد شد.

قاشق زنی - اگر کسی ناخوش داشته باشد به نیت سلامتی او در شب چهار شنبه سوری ظرفی برداشته میرود در خانه همسایه‌ها در را میکوبد و بدون اینکه چیزی بگوید با قاشق به آن ظرف میزند صاحب خانه یا خوراکی و یا پول در ظرف او میاندازد. آن خوراکیها را به ناخوش میدهد و یا با آن پول چیزی می‌خرد و به ناخوش میخوراند که شفا خواهد یافت.

نیت - در همین شب کوزه آبی زیر ناودان رو بقبله می‌گذارند و هر کسی از اهل خانه نیت کرده چیزی در آن کوزه می‌اندازد. صبح چهار شنبه یکنفر فال از حافظ میگیرد و دختر نا بالغی دست کرده از کوزهٔ آب یک بیک چیز هائی که متعلق بهر کس است بیرون میآورد و با فال مطابقه میکند.

شب چهار شنبه بتهٔ خشک و یا گون بیابان در هفت کپه و یا سه کپه روی زمین آتش میزنند و همهٔ اهل خانه از کوچک و بزرگ از روی آن میپرند و میگویند:

  زردی و رنجوری من از تو سرخی و خرمی تو از من  

به این آتش نباید فوت کرد و خاکسترش را سر چهار راه میریزند.

نوروز - پانزده روز پیش از نوروز گندم یا عدس سبز میکنند، خانه تکانی میکنند و برای شب جشن سر تا پا لباس نو میپوشند[۸].

شب اول سال باید همهٔ اطاقهای خانه روشن باشد چند ساعت به تحویل مانده سفرهٔ هفت سین پهن میکنند.

هفت سین - بالای سفرهٔ هفت سین یک آینه میگذارند دو طرفش جار با شمعدان که در آنها بعدهٔ اولاد صاحبخانه شمع روشن میکنند - چیز هائی که در سفره میگذارند از اینقرار است: قرآن، نان بزرگ، یک کاسه آب که رویش برگی سبز است، یک شیشه گلاب، سبزه علاوه بر آجیل شیرین و میوه و شیرینی و خروس و ماهی در خوانچه هفت چیز که اسمشان با سین شروع میشود باید باشد: سپند، سیب، سیه دانه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سمنو، سبزی، باضافهٔ ماست، شیر، پنیر و تخم مرغ رنگ کرده …

در موقع تحویل همهٔ اهل خانه باید سر هفت سین باشند و پول یا خرخاکی در دستشان میگیرند چون شگون دارد اگر کسی در موقع تحویل در خانهٔ خودش پای هفت سین نباشد تا سال دیگر از خانه‌اش آواره خواهد بود. کسیکه مزاجش حرارتی باشد موقع تحویل سر هفت سین یک انگشت ماست می‌خورد و اشخاص رطوبتی یک انگشت شیره میخورند تا مزاجشان معتدل بشود. در موقع تحویل زنها باید سنجاق زیر گلویشان باشد وگرنه رشتهٔ کارشان گسسته میشود.

علامت تحویل تکان خوردن برگ سبز روی آب است و یا چرخیدن تخم مرغ روی آینه. شمعی که به نیت سلامتی در هفت سین روشن است باید تا آخرش بسوزد و نباید به آن فوت کرد چونکه عمر را کوتاه میکند و در صورت اجبار با دو برگ سبز آنرا خاموش کنند.

کسیکه صبح عید وارد خانه می شود اگر زن باشد بد است و اگر مرد بیاید خوبست بطور کلی اولین کسیکه وارد خانه میشود باید خوشقدم باشد و بگوید: صد سال باین سالها برسید! در صورتیکه خود صاحبخانه خوشقدم باشد باید از در خانه بیرون برود و بر گردد. هر کسی درین روز شادی و خرمی بکند تا سال دیگر باو خوش خواهد گذشت[۹].

سفره خواجه خضر - با همان تشریفات هفت سین است تنها فرقی که دارد این سفره از شب جمعه آخر سال چیده میشود تا ساعت تحویل و چیزی که اضافه دارد شیر برنج بی نمک، اسفناج پخته و قاویت آرد نخود چی است. علامت اینکه خواجه خضر سر سفره بیاید اینست که انگشت خودش را میزند در قاویت آرد نخود چی.

سیزده بدر - سیزدهمین روز بعد از نوروز است همه مردم درین روز باید از شهر خارج بشوند خوش بگذرانند و تفریح و گردش بکنند تا اینکه نحوست سیزده را بصحرا ببرند. دختران برای اینکه بختشان باز بشود سبزه ها را گره میزنند و میگویند:

  سیزده بدر سال دگر  
  خانهٔ شوهر بچه به بغل  


  1. فرهنگ جهانگیری.
  2. فرهنگ انجمن آرا.
  3. فرهنگ انجمن‌آرا.
  4. فرهنگ انجمن‌آرا.
  5. فرهنگ انجمن‌آرا.
  6. فرهنگ جهانگیری.
  7. در آذربایجان جشن چهارشنبه سوری از سایر جاهای ایران مفصل‌تر است.

    نیز رجوع شود بتاریخ بخارای نرشحی

  8. مثل: رخت بعد از عید برای گل منار خوبست.
    فقرا گویند: عید آمد و ما قبا نداریم با کهنه قبا صفا نداریم
    «زردشت گفت که روان مردگان در ایام فروردگان به خانه‌های ایشان باز میگردند و امر کرد که در آن ایام خانه‌ها را پاک کنند و فرشهای پاک بگسترند و آنجا خوردنیهای خوشمزه و اشتها آور بنهند و بخورند تا روان مردگان به بو و نیروی آن قوت گیرند.»

    ترجمه از غرر اخبار ملوک فرس ثعالبی

  9. «هر که روز نوروز جشن کند و بخرمی پیوندد تا نوروز عمر در شادی و خرمی گذارد.»

    ص ۵ نوروزنامه.