هاتف اصفهانی (غزلیات)/آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن
آن کمان ابرو کند چون میل تیرانداختن | ناوک او را نشان میباید از جان ساختن | |||||
سروران چون گو به پای توسنش بازند سر | چون کند آن شهسوار آهنگ چوگان باختن | |||||
داد مظلومان بده تا چند ای بیدادگر | رخش بیداد و ستم بر دادخواهان تاختن | |||||
باغبان پرداخت گلشن را، اکنون باید به می | در چمن ز آیینهی دل زنگ غم پرداختن | |||||
سازگاری چون ندارد یار هاتف بایدت | ز آتش غم سوختن با سوز هجران ساختن |