هاتف اصفهانی (غزلیات)/جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم
جانا ز ناتوانی از خویشتن به جانم | آخر ترحمی کن بر جان ناتوانم | |||||
اغیار راست نازت، عشاق را عتابت | محروم من که از تو نه این رسد نه آنم | |||||
مرغ اسیرم اما دارم درین اسیری | آسایشی که رفته است از خاطر آشیانم | |||||
نخلم ز پا فتاده شادم که کرد فارغ | از فکر نوبهار و اندیشهی خزانم | |||||
زنهار بعد مردن فرسوده چون شود تن | پیش سگان کویش ریزند استخوانم |