| | | | | | |
|
غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل |
|
گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل |
|
|
دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید |
|
هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل |
|
|
میان ما بسی فرق است ای همدرد دم درکش |
|
تو خاری داری اندر پا و من پیکانی اندر دل |
|
|
نه بال و پر زند هنگام جان دادن ز بیتابی |
|
که میرقصد ز شوق تیر او در خاک و خون بسمل |
|
|
در اول عشق مشکلتر ز هر مشکل نمود اما |
|
ازین مشکل در آخر بر من آسان گشت هر مشکل |
|
|
به ناحق گرچه زارم کشت این بس خونبهای من |
|
که بعد از کشتنم آهی برآمد از دل قاتل |
|
|
ز سلمی منزل سلمی تهی مانده است و هاتف را |
|
حکایتهاست باقی بر در و دیوار آن منزل |
|