هاتف اصفهانی (ماده تاریخها)/آه که از جور فلک شد به باد
آه که از جور فلک شد به باد | تازه گل خرم باغ جهان | |||||
آه که بر خاک هلاک اوفتاد | سرو سهی قامت این بوستان | |||||
رفت محمدعلی آن تازه گل | در چمن دهر به باد خزان | |||||
حیف از آن گوهر یکتا که کرد | جا به دل خاک ازین خاکدان | |||||
حیف از آن کوکب رخشان که ساخت | دور سپهرش ز نظرها نهان | |||||
چون به جوانی ز جهان خراب | گشت روان سوی ریاض جنان | |||||
هاتف دلخسته که در ماتمش | داشت شب و روز خروش و فغان | |||||
گفت به تاریخ که سوی جنان | رفت محمدعلی نوجوان |