پدیدآورنده:محمدعلی فروغی/ادبیات ایران
نگارش: جناب آقای محمدعلی فروغی
ادبیات ایران[۱]
«بمناسبت کتاب آقای بدیعالزمان در شرح احوال مولانا جلالالدین»
ایرانیان و عموم فارسیزبانان نعمت خدادای دارند که قدرش را بدرستی نمیدانند و آن ادبیات فارسی است یعنی آقار قلمی که از دانشمندان ایرانی باقی مانده است.
برای اینکه قدر این نعمت معلوم شود باید بیاد آورد که ملل اروپائی در امر تعلیم و تربیت چه اندازه بادبیات اهمیت میدهند و بموانست با ادبیات ملی خود اکتا نکرده آشنائی با ادبیات ملل خارج و همچنین با ادبیات یونان و روم قدیم را نیز لازم میدانند.
کسانی که از احوال اروپائیان آگاه هستند میدانند که آغاز ترقی کامل و سریع ملل اروپا از زمانی است که در تاریخ آن اقلیم رنسانس[۲] خوانده میشود و این کلمه بمعنی تجدید حیاتست و مراد تجدید حیات ادبی و صنعتی است چرا که ملل اروپا که تا آنزمان از خود ادبیات قابل اعتنا نداشتند در آن هنگام بموجباتی که شرحش مفصل و در تواریخ مسطور است بادبیات و صنایع یونان و روم قدیم پی بردند و جنان مهم و گرانبها یافتند که تعلیم آنرا اساس تربیت ملی خود قرار دادند و این روش تاکنون بافی است با این تفاوت که چون در ظرف چهارصد سال که از زمان رنسانس میگذرد ملل اروپائی خود نیز آثار ادبی گرانبهای فراوان دارا شدهاند تعلیم آنها را هم بر ادبیات یونان و روم افزودهاند.
بعقیدهٔ اروپائیان اساس تربیت باید تعلیماتی باشد که جوانان را دارای قوهٔ فکر و تعقل بسازد و مایهٔ فکری و عقلی و اخلاقی بآنها ببخشد و نفوس ایشانرا در طریق انسانیت بیندازد و بآداب مخصوص آدمیت پرورش دهد و ملکهٔ آداب و عقایدی که هر شخص مهذب باید بآن آداب مؤدب و بآن عقاید معتقد باشد در ایشان ایجاد کند و معتقدند که این نتیجه از تعلیمات ادبی حاصل میشود یعنی آنچه مردم را آدم میکند تعلیمات ادبی است وبهمین جهت اروپائیان تعلیمات ادبی را که در سالهای آخر در دبیرستانها بجوانان داده میشود، اومانیته[۳] یعنی تحصیل آدمیت میخوانند و تعلیم ادبیات یونان و روم قدیم جزء مهم این تحصیلات است.
از این مقدمه اینجانب چنین نتیجه میگیرم که ما ایرانیها باید به نیاکان خود سپاسگذار باشیم که برای ما بقدری آثار ادبی نفیس بیادگار گذاشتهاند که میتوانند برای ما بقول اروپائیها مایه تحصیل آدمیت شود بشرط اینکه قدر این نعمت را بدانیم و بلوازمش عمل کنیم.
دانستن قدر این نعمت بدو چیز است:
اول ایمان باینکه آن نوع تربیتی که اروپائیها تحصیل آدمیت مینماند برای ما هم لازم است و چون اثبات این معنی موضوع مقاله ما نیست در آن باب بحث نمیکنیم و اگر کسی منکر باشد داستانی را یادآوری میکنم که شخصی کسی را دید که بر شکم افتاده آب میخورد گفت ایسان آب مخور که ذهنت کور میشود او پرسید ذهن چیست؟ جواب داد اشتباه کردم بخور که عیب ندارد.
دوم اعتقاد باینکه ادبیات فارسی میتواند اساس تکمیل تربیت انسانیتی ما بشود اثبات این مدعا هم در مقابل کسیکه منکر باشد طول و تفصیل دارد و جای آن اینجا نیست. همینفدر خاطر نشان میکنم که آشنائی اینجانب با ادبیات اروپائی کمتر از ادبیات ایرانی نیست و از بن دندان میپسندم و از آن تمتع فراوان برده و استفاده بسیار کردهام و دقایق لطائفی در آن آثار ادبی دیدهام که مخصوص خود آنهاست و معتقدم که هر کس با ادبیات اروپائی آشنا نباشد امروزه از جهت بهرهیابی از فکر و ذوق غبن فاحش دارد و لیکن با تصدیق بهمه این مراتب اطمینان میدهم که مقام ادبیات ایرانی پستتر از هیچیک از ادبیات ملل دیگر قدیم و جدید نیست و آشنائی باین ادبیات بخوبی میتواند برای ما اساس تکمیل لوازم آدمیت باشد و باید چنین باشد و ما باید موانست با ادبیات فارسی این منطور را بنحو اتم تأمین بکنیم جز اینکه البته بسیار مستحسن و شاید واجب باشد که بوسیلهٔ آشنائی با ادبیات ملل دیگر نیز معلومات خویش را بسط داده افق فکر را وسیع سازیم.
پس از آنکه معتقد شدیم که ادبیات فارسی میتواند بلکه باید اساس تربیت انسانیت ما باشد باید بلوازمش عمل کنیم و آن بچند چیز است که اگر بخواهم شماره کنم سخن دراز میشود از جمله یکی از نخستین وظائف اینست که آن آثار ادبی را بدسترس عامه بگذاریم و بمردم بشناسانیم باینکه بطور مقتضی و مرغوب بچاپ برسانیم و منتشر سازیم و ترویج کنیم بانواع مختلف یعنی هم باید آن آثار را تمام و کمال چاپ کرد و هم آن آنها که مفصل است (مانند شاهنامه و مثنوی) باید خلاصهها ترتیب داد و هم منتخباتی باید تهیه نمود با نظرهای مختلف یعنی برای کودکان و برای جوانان و برای عوام و برای خواص و برای طبقات گوناگون از اهل علم و فن و مناسب حال هر طبقه باید توضیحات و افادات بر اصل متنها ضمیمه نمود تا آنچه از خواندن آنها منظور است دستگیر خوانندگان گردد و در موضوعهائیکه آن آثار شامل آنهاست باید تحقیقات بعمل آورد انتقاد باید کرد حسن و عیبها و درستی و نادرسی گفتهها باید توجه داد باری این آثار را از همه جهت بقول معروف باید حلاجی کرد تا خوانندگانیکه قوهٔ استفاده شخصاً ندارند بآن وسیله صاحب قوه شوند و آنها مستعدند متنبه و متوجه گردند و این کاری است که ملل دیگر دربارهٔ آثار ادبی خود بلکه نسبت بآثار ادبی دیگران کرده و میکنند و هر روز توجه مردم را بسوی آنها تازه مینمایند و ما باید تصدیق کنیم که در این باب بسیار کوتاهی کردهایم و همین فقره دلیل است بر اینکه ایمان و اعتقادی که باید نسبت بآثار ادبی خود داشته باشیم نداشتهایمو در این چند سال آخر میبینیم یک اندازه بعضی از اهل ذوق جستهجسته در این خط کار میکنند و لیکن هنوز خیلی باقی دارد و میدانی وسیع برای این عملیات باز است.
یکی دیگر از لوازم قدردانی از آثار ادبی اینست که باحوال کسانی که آن آثار را برای ما گذاشتهاند شناسائی پیدا کنیم و در این باب از قسمت اول هم بیشتر کوتاهی کردهایم چنانکه میتوان گفت در واقع ما بزرگان علمی و ادبی خود را خوب نمیشناسیم و این موضوع هم نشانهٔ ناسپاسی ما نسبت باحسان کنندگان ماست و هم مایهٔ محرومی از فواید بسیار که از معرفت احوال بزرگان بدست میآید و اکنون در دنیای [...] از تاریخ آنچه بیش از همه محل توجه دانشنمدان است این قسمت است و چون امروزه برای اثبات هر مدعا باید بگفتار و کردار اروپائیان استناد جست توجه میدهم که ملاحظه کنید آن مردم چگونه در معرفت باحوال دانشمندان و هنرمندان گذشته خود اهتمام میورزند و همواره رسالهها و کتابها و مقالههای گوناگون دربارهٔ ایشان میپردازند و منتشر میسازند و هر روز ببهانهٔ بنام یکی از آنها جشن میگیرند و تجلیل و تعظیم میکنند و دست آویزی برای گفتگو از مردان نامی و شناساندن آنها میجویند.
کوتاهی ما در ادای این وظیفه چنان بوده که امروز چون بخواهیم آنرا تدارک کنیم بمشقت میافتیم و جستجوهای دور و دراز باید بکنیم تا از گوشه و کنار موادی فراهم سازیم و این کیفیت برای اصل مقصود بسیار مایهٔ تأسف است و لیکن برای کسانیکه در این راه قدم میزنند و میدانند چه بکنند مایه سرفرازی و افتخاز خواهد بود.
چنانکه در احیا و نشر و ترویج آثار ادبی گذشته این اوقات جستهجسته کوششی میشود جای بسی خوشوقتی است که راجع بمعرفی صاحبان آن آثار هم گاه گاه اقدامی بعمل میآید از آنجمله افتخاری است که نصیب آقای بدیعالزمان فروزانفر شده است باینکه در شرح احوال مولانا جلالالدین محمد صاحب مثنوی معنوی و دیوان شمس تبریزی کتابی پرداختهاند که میتوان گفت از اینگونه کتاب در زبان فارسی باین صفت پرداخته نشده و بینظیر است.
اولا آقای بدیعالزمان برای نوشتن این کتاب همتی ورزیده و حوصلهٔ بخرج دادهاند که امروزه نویسندگان ما کمتر چنان حوصله و همت بکار میبرند زیرا که مدت چندین سال دنبال گرد آوردن مآخذ و فراهم ساختن مواد بوده و از داخله و خارجه آنچه میسر بوده است اسناد و مدارک برای اینکار بدست آوردهاند ثانیاً از این مهمتر آنکه در این مواد و مآخذ و گفتههای دیگران نظر تحقیق بکار برده و چنانکه عادت پیشینیان ما بوده اکتفا بنقل اقوال صحیح و سقیم و منتهی ساختن باللهاعلم را روا ندانسته بهر قولی که برخوردهاند بمیزان عقل و علم و اطلاع سنجیده شایستگی رد و قوبل آنرا معلوم ساختهاند و با فکری درست و ذوقی سلیم و روش مستقیم و بیانی شیوا احول و زندگانی مولانا را از آغاز ولادت تا انجام و زمان وفات مفصل و مشروح حکایت کرده و فواید بسیاری دیگر از ذکر معاصرین و صورت و سیرت مولانا و آثار و بازماندگان او بر آن افزوده و نکتهسنجیها نموده و لطائف ادبی بسیار بکار برده مختصر نمونه کامل و سرمشقی از این جنس تألیف و تصنیف بدست محققین دادهاند و از این بهتر آنکه وعده کردهاند جلد دومی باین جلد ملحق ساخته بتحقیق و بررسی آثار و عقاید مولانا پدازند و نظیر اینکار هم نسبت بآثار علمی و ادبی فارسی کمتر واقع شده و با کمال بیصبری باید منتظر بود که قریحه خاص و احاطهٔ که آقای بدیعالزمان بادبیات فارسی و عربی دارند هر چه زودتر جلد دوم را نیز بپردازند تا نسبت بیکی از بزرگان درجهٔ اول فارسی زبان این تکلیف که نسبت بهمهٔ آنان بر گردن ایرانیان است چنانکه باید ادا شده باشد.
در مقدمهٔ این مقاله اظهار عقیده کردیم که بررسی ادبیات فارسی برای ما ایرانیان مایهٔ تکمیل لوازم انسانیت است. اینک آن عقیده را تتمیم میکنیم باینکه آثار ادبی فارسی از نظم و نثر بسیار است و همه آنها شایسته توجه و اعتنا میباشند اما فرهنگ ایرانی در نظر من چهار رکن بزرگ دارد که تربیت ایرانی بر آن چهار رکن استوار میشود: شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی و کلیا شیخ سعدی و دیوان خواجه حافظ. البته ناصر خسرو و سنائی و نظامی و شیخ عطار و خیام و باباطاهر و بعضی از آثار قصیدهسرایان و چندین کتاب نثر از قبیل کلیله و دمنه بهرامشاهی و چهار مقاله عروضی و قابوسنامه و سیاستنامه نظامالملک و بعضی از کتب تاریخ و غیره را هم نباید فراموش کرد (گلستان سعدی در ضمن کلیات شیخ مندرج است) اما آن چهار کتاب نسبت بآثار دیگر نه تنها در ادبیات فارسی بلکه در ادبیات سراسر جهان مقام خورشید را دارد در میان ستارگان و از اینرو میتوان دانست که وظیفهٔ که آقای بدیعالزمان نسبت بیکی از آن چهار رکن ادا کرده و خواهند کرد چه خدمت بزرگی بفرهنگ و ادب ایرانی است و قدر این خدمت را بسزا باید دانست و امیدوار باید بود که نسبت بآثار دیگر و صاحبان آنها نیز این وظیفه بهمین خوبی ادا شود تا کمکم بهرهمندی ما از تحصیلات آدمیت بکمال رسد.
پاورقی
ویرایش[[#ref_{{{1}}}|^]]