پروین اعتصامی (مثنویات و تمثیلات و مقطعات)/بلبلی شیفته میگفت به گل
بلبلی شیفته میگفت به گل | که جمال تو چراغ چمن است | |||||
گفت، امروز که زیبا و خوشم | رخ من شاهد هر انجمن است | |||||
چونکه فردا شد و پژمرده شدم | کیست آنکس که هواخواه من است | |||||
بتن، این پیرهن دلکش من | چو گه شام بیائی، کفن است | |||||
حرف امروز چه گوئی، فرداست | که تو را بر گل دیگر وطن است | |||||
همه جا بوی خوش و روی نکوست | همه جا سرو و گل و یاسمن است | |||||
عشق آنست که در دل گنجد | سخن است آنکه همی بر دهن است | |||||
بهر معشوقه بمیرد عاشق | کار باید، سخن است این، سخن است | |||||
میشناسیم حقیقت ز مجاز | چون تو، بسیار درین نارون است |