چرند و پرند/از شماره ۳۲ دوره اول روزنامه صور اسرافیل

چرند و پرند از علی‌اکبر دهخدا
از شمارهٔ ۳۲ دورهٔ اول روزنامهٔ صور اسرافیل
شنبه ۲۰ جمادی الاولی ۱۳۲۶ قمری

از شمارهٔ ۳۲:

ای بابا! برو پی کارت، برو عقلت را عوض کن مگر هر کسی هرچی گفت باید باور کرد؟ پس این عقل را برای چی توی کلهٔ آدم گذاشته‌اند. آدمیزاد گفته‌اند که چیز بفهمد، اگرنه میگفتند حیوان.

مرد حسابی روزی بیست من برنج آب میریزد، روزی دست کم دست کم که دیگر از آن کمترش نباشد ده‌تومن دهشاهی و پنجشاهی مایه میرد، اینها برای چیه! برای هیچ و پوچ؟! هی هی! تو گفتی و منهم باور کردم، این کله را می‌بینی؟ این که خیلی چیزها توش هست، اگر حالا سر پیری من عقلم را بدهم دسته جاهل ماهل‌ها، منهم مثل آنها میشم که.

مردیکه یک من ریش توی روش است. ببین دیروز بمن چه میگوید. میگوید: دولت میخواهد این قشون را جمع کند مجلس را توپ ببندد، خدا یک عقلی بتو بدهد یک پول زیاد بمن، آدم برای یک عمارت پی‌وپاچین دررفته از پشت دروازهٔ طهران تا آن سر دنیا اردو میزند؟ آدم برای خراب کردن یک خانهٔ پوسیدهٔ عهد سپهسالاری آنقدر علی‌بلند، علی‌نیزه، لبویی، جگرکی، مشتی، فعله و حمال خبر میکند؟ به به؟

احمتی گفت و ابلهی باور کرد، خدا پدر صاف صادق بچه‌های تهران را بیامرزد.
یکی دیگر میگوید شاه میخواهد اول با این قشون همه باغ‌شاه را بگیرد، بعد قشون بکشد برود مهرآباد را بگیرد ینگی‌امام را بگیرد و بالاخره همه ایران را بگیرد، من میگویم مرد! آدم بک چیزی را نمیداند ، خوب بگوید نمیدانم دیگر لازم نیست که از خودش حرف دربیاورد . شمارا بخدا این را هیچ بچه‌ای باور میکند که آدم پول خرج بکند، قشون قشون‌کشی بکند لک‌ولک بیفند توی عالم‌ودنیا، که چه خبر است می‌روم مملکت خودم را که از پدرم بمن ارث رسیده و قانون اساسی در خانواده من ارثی کرده ازسرنو بگیرم اینهم شد حرف؟
والله اینها نیست . اینها پولنیک است که دولت میزند، اینها نقشه است ، اینها اسرار دولتی است. آخر بابا هر حرفی را که نمیشد عالم و آشکارا گفت:
من حالا محض خاطر دل قایمی بعضی وکیلها هم شده باشد میگویم ، أما خواهش میکنم . مرک من. سبیلهای دخو را تو خون دیدید این مطلب را بفرنگیها نگویید که بردارند زود بنویسند بمملکتهاشان و نقشه دولت مارا بهم بزنند.
میدانید دولت میخواهد چه بکند؟ دولت میخواهد این قشون را همچه یواشکی بطوری که کسی نفهمد همانطوری که عثمانی باسم مشروطه‌طلب‌های وان قشون جمع کرد و یک‌دفعه کاشف بعمل آمد که میخواهد با روسیه جنک کند. دولت ما هم میخواهد یواشکی این قشونها را باسم خراب‌کردن مجلس و گرفتن سید جمال و ملک و هر چه مشروطه‌طلب یعنی مفسد هست جمع بکند. درست گوش بدهید ببینید مطلب از کجا آب میخوردها . آنوقت اینها را دو دسته کند یکدسته درا باسم مطیع کردن ایل قشقایی و بختیاری بفرستد بطرف جنوب یکدسته را هم باسم تسخیر کردن آذربایجان بفرستد بطرف شمال. آنوقت یکشب توی تاریکی آن دسته اولی را در خلیج فارس یواشکی بریزد توی ده بیست تا کرجی و روانه کند بطرف انگلیس و ازین طرف این یکی دسته را هم همینطور آهسته و بی‌صدا باز دمدمه‌های صبح قلقلک و بار و بنه سفرهٔ نان و هر چه دارند بار کند روی چهل پنجاه تا الاغ و از سرحد جلفا از بیراهه بفرستد بطرف روسیه . آنوقت یکروز صبح زود ادوارد هفتم در لندن و نیکلای دویم در پطرزبورغ یکدفعه چشمهاشان را وا کنند ببینند که هر کدامشان افتاده‌اند گبر بیست‌تا غلام قره‌جه‌داغی والله‌خدا تیغش را برا کند ، خدا دشمنش را فنا کند . اینهم نقشه شاپشال است که کشیده اگر نه عقل ما ایرانیها که باین کار نمیرسد که.
شیطان میگوید هر چه داری و نداری بفروش بده این سربازها درین سفر مال فرنک برات بیاورند ، برای اینکه هم کرایه ندارد هم گمرک ، صد تومنش سر میزند بپانصد تومن . خدا بده برکت. یکدل هم میگویم خودم برم . اما بازمیگم نکند شاپشال بدش بیاد ؟ برای اینکه فکربکند بگویداین بدذات حالا پاش بفرنگستان نرسیده آنجا را هم مشروطه خواهد کرد . باری خدا سفر همه‌شانرا بیخطر کند.

دخو