چرند و پرند/از شماره ۳ دوره اول روزنامه صور اسرافیل

چرند و پرند از علی‌اکبر دهخدا
از شمارهٔ ۳ دورهٔ اول روزنامهٔ صور اسرافیل
پنجشنبه اول جمادی الاولی ۱۳۲۵ هجری قمری

از شماره ۳:

اخبار شهری

دیشب بعد از آنکه راپورت مجلسی را بسفارت روس بردم از آنجا دستورالعمل سفارت را بپالکونیک رساندم. انگلیسها را برای پاره‌ای مطالب دیدم. و اکبر شاه را ملاقات کردم. از آنجا برگشته صورت تظلمات تازهٔ سادات قمی را بمتولی باشی گفتم.

بعد مراجعت کرده خدمت پسر حاجی آقا محسن رسیدم. و در سه چهار انجمن مخفی که بهزار حیله و تدبیر خود را داخل کرده‌ام حضور بهم رساندم.

آخر شب که خسته و مرده از پارک بر می‌گشتم جلو مدرسهٔ ارمنی‌ها یک دفعه دیدم جناب دکتر... و سرکار دکتر... توی دو تا کالسکه نشسته چهار نعل میرانند، خیلی متوحش شدم که مبادا خبری که در باب بریدن پای جناب حاجی ... منتشر شده راست باشد. بسرعت پیش رفتم و بواسطهٔ سابقهٔ محبتی که بود کلاه برداشته شب بخیر گفتم مقصد را پرسیدم. گفتند: هیچ... جناب مستطاب حاجی. چون این روزها یک چند هزار تومان از حاجی آقا محسن یک... هزار تومان از حشمت الملک. یک... هزار تومان از آصف الدوله. یک... هزار تومان از قوام بفاصلهٔ چند روز پخته نپخته روی هم میل فرموده‌اند و سده‌ای روی دلشان پیدا شده شما می دانید که ماشاءالله این جماعت اختیار شکمشان را ندارند هوا هم گرم است. این قبیل اتفاقات می‌افتد. مسئله‌ای نیست گفتم خدا نکند خداوند درد و بلای این نوع علمای ما را بزند بجان ما شیعیان. خدا از عمر ما بردارد روی عمر آنها بگذارد.

سگ حسن دله

اختراع جدید

یکنفر دکتر اطریشی موسوم به آف شنیدر وقتی که حکایت نانهای طهران را شنید برای اینکه مینای روی دندان نرود و دندانها ضایع نشود غلافی از فولاد برای دندان اختراع کرده. با استعمال این غلاف دندان حکم آسیایی را پیدا می‌کند که قوهٔ چهار اسب دارد و سنگ و چارکه و کلوخرا بخوبی خرد میکند. آدرس لازارت گاسه فنگوهیلاشتال، نمره ۲۱.

جواب مکتوب

عزیزم خرمگس اولاد ادم مثل تو سر سلامت بگور نمیبرد تو را چه افتاده خودت را داخل کارهای دولتی بکنی لقب بدهی لقب بگیری. مگر نشنیده ای که شاعر میگوید صلاح مملکت خویش خسروان دانند. از این گذشته تو چرا باید حق نمک را فراموش کنی و خدمت‌های دکتر میرزا رضاخان پرنس ارفع‌الدوله را از نظرت محو نمایی. مگر مواد قرارداد قرض ایران را از روس نخوانده‌ای؟ مگر غریب نوازیها و مهمان‌دوستی‌های او را مسبوق نیستی؟ مگر روزنامه‌های خارجه را نمی‌بینی که هر روز پرنس بیچاره از کوتاهی اسم خودش گله میکند. اگر من جای تو باشم این لقب را میدهم بپرنس و دعوا را کوتاه میکنم و بعد از این هم ایشان را اینطور خطاب مینمایم: سفیر کبیر افیالتس پرنس صلح دکتر امیر نویان میرزا رضا خان ارفع الدوله دانش.

مخلص شما دخو

***