فواید گیاهخواری/جواب ایرادات
فصل یازدهم
جواب ایرادات
گیاهخواری مانند همهٔ عقاید بهانهتراش و ایرادگیر دارد. مابین ایراداتی که باین طرز خوراک وارد میآورند بیشتر آنها بچگانه و روی منطق محکمی نیست معهذا از آنجائیکه ممکن است در نظر بعضی اشخاص اهمیت پیدا بکند در اینجا بعضی از آنها را مینگاریم:
فلاسفه از مشاهدات خودشان راجع بزندگانی حیوانات میخواهند ثابت بنمایند که مدار زندگانی بروی زور سرپنجه و مکر و حیله قرار گرفته هرکسی که قویتر است باید زیردست خودش را بخورد. میگویند سخت باشید این پند اخلاقی تازه است. درنده باشید نسبت بزیردست و ناخوش و زن و پیر و بچه و ناتوان.
هیچ فکر باین درجه پست نمیشود و عین نادانی و حماقت را نمیرساند زیراکه پیکار زندگانی مابین جانوران خونخوار نیز باین اندازه پست و شنیع نمیباشد چون مقصود آنها تنها بدست آوردن خوراک است نه از زورورزی و وحشیگری. طبیعت به حیوانات نمیگوید: سخت و درنده باشید فقط آنها را بسوی خوراک خودشان میکشاند و بایشان میگوید خودتان را بپائید...
این قانون درنده را آدمیزاد برای خودش درست کرده اگرچه برعکس آن نیز مشاهده میشود. اگر زندگانی بزور و قابلیت است هرگاه شیری را در باغ وسیعی بیندازند که در آنجا جانوری وجود نداشته باشد از گرسنگی جان میدهد و یا در جنگ که روی فلسفهٔ گردنکلفتی قرار گرفته جوانان ورزیده و خوشبنیه کشته میشوند و یکمشت سیاسیدان حریص و زرپرست و ناخوش در آخر کار استفاده مینمایند.
فراموش نکنیم آنچه زندگانی را زهرآلود میکند «جنگ برای زندگی»[۱] نیست اما کشمکش سر چیزهای پوچ و بیهوده است. هنگامیکه انسان از شادیهای دروغی و چیزهای مزخرف دست برداشت و این پرستش خونین سیم و زر را کنار گذاشت خواهد فهمید که مهمترین آخشیج زندگانی را طبیعت باو میدهد مانند روشنائی، هوا و آب و خوراک و غیره. همهٔ این کشتوکشتارها و حقهبازیها سر چیزهای بیخود است و کسی دیگر بخیال نمیافتد چیزی را برای خودش احتکار بنماید.
میگویند اطباء گوشت میخورند، عرق مینوشند و سیگار میکشند. اما در مدارس طب چه بدکترها یاد میدهند؟ آیا باو میآموزند که پیشبینی ناخوشیها را بنماید و از خطر آن جلوگیری بکند یا اینکه چگونه زندگانی میکنند و چگونه میمیرند؟ نهتنها باو یاد میدهند که بیمار را چگونه میشود یک ربع ساعت بیشتر زنده نگاهداشت بغیر از آنهائیکه مقصودشان تنها بدست آوردن تصدیقنامه است و بس و زندگانی آنان بروی فساد مردم تأمین میشود.
اطبایی که حقیقةً برای بهبودی و نجات دادن زندگانی انسان کمر همت بسته و برعلیه معایب جامعه و خرافات و افسانهها و برخلاف دروغ و دورویی و دزدی و درندگی که پایهٔ جـامعهٔ متمدن است جنگیدهاند بزودی پامال شدهاند.
در اینجا همهٔ اطباءِ منظور نبودند ولی بآنها درس میدهند غذا چطور هضم میشود اما هرگز راه زندگانی را یاد نمیدهند و فن او را یک صنعت کردهاند. او خیلی مایل است که امراض زیاد بشود تا از حفظالصحهٔ خراب و موهومات مردم استفاده بکند.
آیا طبیب یک موجود فوقالبشر است یا اینکه از آسمان پائین افتاده؟ آیا علم خود را مطابق عقیدهاش بکار میبرد؟ در یک جامعه که همهچیز خریدوفروش میشود که زندگانی یکدسته با زجر و مرگ دیگران تأمین میگردد؟ آیا امروزه در تمام دنیا دیپلم از روی اسحقاق داده میشود؟ آیا دیپلم انسان را پرهیزکار و نیکسیرت میکند؟ نه، دلیل نمیشود هرکه پول دارد هوش هم داشته باشد چون بکمک آن دیپلم هر علمی را میشود بدست آورد.
دواساز و دوافروش و یک گروه دیگر زندگانی ایشان روی ناخوشی دیگران میگردد شماری مردهها در بعضی ممالک به ۷۵ درصد رسیده و جنایات علمی هر روز گورستان را پر از زندگانیهای کمتر از ۴۰ سال مینماید. میکروب بیشاز پیش زورآور شده ناخوشیهای کوفت و سرطان و دیوانگی و سل و ناخوشیهای تازه درآمد روزبروز زیادتر میشود.
آیا بنظر غریب نمیآید که در امتحانات راجع بخوراک انسان یکی از پروفسورهای معروف بیک عده سگ فقط گوشت خام داده و بدستهٔ دیگر گوشت پخته میدهند. آنهائی که از گوشت خام تغذیه کرده بودند خیلی سالم و قویبنیه میشوند و عدهٔ دیگر که گوشت پخته خورده بودند دیری نمیکشد که میمیرند. آنوقت نتیجه میگیرد که گوشت خام برای انسان یک خوراک مقوی است و اکسیر اعظم میباشد و همهٔ ناخوشیها را شفا میدهد! چه اشتباه بزرگی است چه سگ حیوان گوشتخوار میباشد و خوراک او را نمیشود سرمشق از برای خودمان قرار بدهیم درصورتیکه همهٔ آزمایشهای بیشتر اطباء روی حیوانات گوشتخوار و دانهچین و غیره است مثل سگ و موش و کبوتر.
انسان از هرچه میخورد زندگانی نمیکند و نه از آنچه هضم مینماید ولی از آن چیز زندگانی میکند که جذب بدن او میشود. گوشت یک خوراک کامل است برای موجودی که دندانهای کلبی بلند و تیز داشته باشد آنرا بدراند و دارای غدههایی باشد که بمقدار زیاد آمونیاک تولید کرده «پیتومائین»ها را نابود بنماید و رودههای او خیلی کوتاه بوده که گوشت در آن توقف نکند تا فاسد بشود.
هر خوراکی را که انسان بیشتر بخورد همان را دوست دارد. انگلیسها «پودینگ» را دوست دارند چونکه هر روز خوردهاند. وزغ بدهان فرانسویان مزه میکند درصورتیکه دیگران از آن متنفرند. چینیان برنج را زیاد دوست دارند چونکه چیز دیگری نمیخورند. ازینجهت ترک گوشتخواری در ابتدا کمی دشوار است ولی بعداز چندی اغذیهٔ نباتی خیلی طبیعی و گوارا خواهد شد و خواهند دید که گوشت چه خوراک چرکینی بوده است.
ممکن است بگویند انسان پساز قرنها گوشت خورده و اکنون معتاد گشته و گوشتخوار شده ولی او همانطوری به گوشتخواری عادت کرده که یکنفر وافوری بتریاک و عرقخوار بمسکر خودش. گوشت برای انسان حکم یک مهیج خطرناک را دارد نه خوراک و ترک آن سودمند نباشد ضرر نمیرساند. از طرف دیگر میبینیم اعضای او بهیچوجه تغییر نکرده نه دستهای او مبدل بچنگال شده و نه دندان کلبی او رشد کرده و نه معدهٔ او کوچک و ضخیم گردیده و نه رودههای او کوتاه گشته رویهمرفته اعضای بدن او شبیه جانوران درنده نشده از جانب دیگر روزبروز از بنیه و قوای او کاسته میگردد و کلیةً در سلامتی و نیرومندی و اخلاق او نتایج خوبی نبخشیده بلکه برعکس خون و نژاد او فاسد شده. چرا مابین همهٔ جنبندگان روی زمین تنها انسان است که دندانهایش خراب میشود بزحمت باید نگاهداری بکند؟ نه در ته بیشهها و نه در دشت و هامون و نه در عمق دریاها هیچ حیوانی دیده نمیشود که دندانهای او ریخته باشد اگر پیدا شد معلوم میگردد که نژاد او رو به اضمحلال است. ساختمان دندان انسان پس از تشکیل همهٔ اعضاء بوجود میآید و چون عموماً پیشاز بلوغ دنداندرد میگیریم و تقریباً بیشتر مردم دندان سالم در دهانشان ندارند نشان میدهد که نژاد ما بسوی نیستی میرود.
ایراد دیگر آن است که میگویند گیاهخواران نیز ناخوش میشوند و میمیرند و از سایر مردم چندان بیشتر عمر نمیکنند. البته ادعا نداریم که گیاهخواری انسان را روئینتن مینماید و از قانون طبیعی مرگ او را ایمن میگذارد یا اینکه هیچوقت ناخوش نشود بلکه میگوئیم کسیکه این طرز خوراک را پذیرفت مقاومت او در جلو ناخوشیها بیشتر شده امراضی را که از گوشتخواری تولید میشود نمیگیرد و و هرگاه واگیر نمود زودتر خوب میشود چونکه بدن او مسموم نشده و بطور کلی پساز چندین نسل برتری گیاهخواری آشکار میگردد چون کسانیکه ترک خوراک خونین را مینمایند نباید فراموش کرد که دارای ناخوشیهای موروثی و از خون فاسد پدران گوشتخوار و تریاکی یا عرقخوار بدنیا آمدهاند و برای تصفیهٔ خون بعداز دوسه پشت برتری آن بخوبی نمایان میشود.
اغلب بهانه میآورند که حیوانات گوشتخوار مانند شیر و ببر و غیره پرزورتر از حیوانات علفخوار میباشند — اما تند نرویم اولا زور حیوانات گیاهخوار مانند فیل و اسب و گاو و غیره که همهٔ آنان کارهای شاقه مینمایند اگر زیادتر از جانوران درنده نباشد کمتر نیست. ازاینگذشته انسان هیچ شباهتی با شیر ندارد که گوشت زندهٔ قربانیهای خود را میبلعد بلکه برعکس او مابین میمونهای بزرگ میوهخوار طبقهبندی شده که دارای یک قوهٔ فوقالعاده است و از انسان مسمومشده بتوسط خوراکهای مرداری خیلی نیرومندتر میباشد.
خیلی اشخاص پساز آنکه متقاعد شدند که گوشت برای بدن انسان لازم نیست با ناامیدی تلخی میگویند: پس چه بخوریم؟ مثل اینکه بگرگ پیشنهاد کرده باشند کاه بخورد. اما هیچ چیز باین آسانی نیست و کسی که آنقدر اراده داشته باشد که جلو هویوهوس خودش را بگیرد از خوردن گوشت پرهیز خواهد کرد. اشخاص ترسو و نادان و خرافاتپرست چیز تازهای را اگرچه حقیقت روشن و محسوس هم باشد نمیپذیرند و پی بهانه میگردند و اشکالتراشی میکنند همچنین هیچ دلیلی آنها را قانع نخواهد کرد. ما با کسانیکه ترسو یا مردد هستند و این عقیده را میپذیرند بدون اینکه از روی آن رفتار بنمایند کار نداریم و چون در فن آشپزی سررشته نداشتیم نمیتوانیم کتابی در این خصوص ترتیب بدهیم و این کار را بدیگران واگذار مینمائیم.
بهانه میآورند که بجای گوشت باید مقدار زیادی نباتات خورد تا جای آنرا بگیرد اما بهیچوجه لازم نیست که حجم خوراک نباتی زیاد باشد زیراکه از یکطرف خوراکهای نباتی را میشود بطور نامحدود تغییر داد چون بیاندازه فراوان است و بعضی از آنها با حجم کوچک مانند گردو و بادام خیلی بیشتر از گوشت مغذی و مقوی هستند و بواسطهٔ انتخاب دقیق خوراک خیلی مقوی در تحت یک حجم کوچکی آماده بنمایند و از طرف دیگر خوراکهای حیوانی بیشتر تهییج میکند و مقدار زیادی نان با آن صرف میشود که در معده حجم آن بزرگ میگردد بعضی از غلات مثل لوبیا و نخود و عدس و باقلا خوراکهای کاملی هستند که صد مثقال آنها بهتنهایی با صد مثقال گوشت و صد و بیست مثقال نان برابری میکنند.
چیزی که خیلی مضحک است گمان میکنند خداوند بعضی از حیوانات علفخوار را آفریده تا برخلاف همهٔ قوانین طبیعت آدمیزاد آنها را کشته و بخورد درصورتیکه اگر بگوئیم خدا انسان را آفریده تا شیر و ببر از او تغذیه بنمایند بیشتر نزدیک بحقیقت است. آیا میتوانیم بگوئیم دست و پا و سر حیوان برای کلهپاچه خلق شده؟ یا رودههای او را آفریدهاند که در آن گوشت و خون انباشته و مزهٔ عرقخوارها بشود یا معدهٔ او را برای سیرآبی درست کردهاند؟
هرگاه ساختمان بدن حیوان را با دیدهٔ عبرت بنگریم موشکافی و دقایقی که در اعمال بدنی او انجام میگیرد قلب او مانند قلب ما خون را در بدن گردش میدهد تا مواد حیاتیه را بآن برساند. آلات هاضمهٔ او نیز مانند بدن انسان در نهایت دقت کار میکند و بیک انتظام شگفتانگیزی کار خود را به انجام میرساند. اعصاب و مغز او آیا یک آلت عجیبی نیست که مانند مغز ما با دستگاه مرتب بکار انداخته شده؟ نه، نه، صد بار نه! این ماشین غریب را که آنقدر با ماشین آدمی شبیه است برای کشتن نیافریدهاند مثل اینست که بگوئیم بهترین تار یا پیانو را برای سوزانیدن ساختهاند.
بعضیها با آهنگ فاتحانه میگویند اگر انسان حیوانات را نمیخورد روی زمین را پر میکردند اما راستگو باشیم هرکسی اول فکر خودش را میکند و به توالد و تناسل اغراقآمیز جانوران اهمیتی نمیگذاریم آیا ما در توالد و تناسل جانورانی که عادت نداریم بخوریم دخالت میکنیم و ازاینجهت روی دنیا را گرفتهاند؟
گوشت ماهی که انسان صرف میکند در مقابل توالد و تناسل فوقالعادهٔ او چه است؟ نه انهدام خودش در طبیعت انجام میگیرد بدون اینکه از انسان کمک خواسته باشند و جای او تنگ نمیشود چون طبیعت پیشبینی این مسئله را کرده در مقابل میلیونها ماهی کوچک یک نهنگ گذاشته و در جلو بره گرگ میباشد لازم نیست انسان کار آنها را پیشهٔ خود بکند.
میگویند باید گوشت خورد چونکه شبیه عضلات بدن ماست بدبختانه نمیبینیم عقل مردم بچشمشان است. آیا حیوانات علفخوار و میوهخوار مانند ما عضلات ندارند؟ ساختمان جسمانی میمونها عضلات و خون آنها شبیهترین و نزدیکترین حیوان است بانسان آیا تنها از میوه تغذیه نمیکنند؟
قبایل و طوایف وحشی آدمیزاد هستند که آدمخوار میباشند. آیا میتوان گفت این خوراک طبیعی انسان است؟ همین اضمحلال پستی نژاد انسانی را نشان میدهد. حیوانات درنده یکدیگر را نمیخورند این عادت مخالف طبیعت از گوشتخواری پیدا شده و از کمیابی همجنس خود را درانیدهاند.
آیا چه میشود اگر اطباء و دواسازان و ماماها و آبلهکوبها و داروغهها و زندانبانها و عدلیهها را از مابین تمدن ساختگی آدمیزاد بردارند، تمام جامعهٔ انسانی بسوی پرتگاه خوفناکی میرود که زمانهای بربریت را روسفید میکند و پایهٔ شکنندهٔ بت آدمیزاد که چشمها را خیره کرده و دورش اسفند دود میکنند روی زمین میغلطد.
فساد نژاد آدمیزاد از چهرههای چینخورده و پلاسیدهٔ رنگپریده و دندانهای افتاده و کچلی و چاقی یا لاغری او هویدا و آشکار میباشد. برای پوشانیدن همین فساد عمومی است که بیشتر مردم بچیزهای ساختگی خودشان را بزک میکنند. صنایع دواسازی ، سلمانی، عطرفروشی، کفشدوزی، جامهدوزی، دندانسازی، پیراهندوزی و غیره برای این است که یک جوانی موقتی باو بدهد اگرچه همیشه از او گریزان است.
ناخوشیهائیکه هر روز هزاران نفر را برمیچیند برای آن است که آنها از راه طبیعت منحرف شدهاند و باضافه میکرب سوزاک و کوفت و سل پشتدرپشت در خون انسان زیادتر میشود — این فساد در حیوانات آزاد بهیچوجه دیده نمیشود مگر آنهائی را که انسان با زندگانی خودش پرورانیده و حیوان متمدن کرده است.
- ↑ The Struggle for life