اصول مذهب دیوانیان
اصول مذهب دیوانیان
میرزا ملکمخان
خداوند عالم خاک ایران و اهل ایران را از برای چه آفریده است ؟
– از برای اینکه به چند نفر الواط بی دین خوش بگذرد.
اسم مبارک این الواط چیست؟
– اولیای دولت علّیّه ایران.
این اولیای شریف به چه هنر صاحب چنان امتیاز شدهاند؟
– به هنر اینکه ایران را فقیرتر و ذلیلتر و خرابتر از هر نقطهٔ روی زمین ساختهاند.
از برای پیشرفت چنان مأموریت مقدس باید صاحب چه فضایل باشند؟
– اولاً باید از هیچ نوع رسوایی ابداً خجالت نکشند.
ثانیاً باید از روی صدق و ایمان دشمن معرفت و مروج منتهای قرمساقی باشند
ثالثاً باید خود را به حدی بیغرض بسازند که از روی انصاف آن رذلی، که برحسب پستی ذاتی و به حکم شرافت جنون بر همهٔ ایشان مرجح باشد، او را شخص اول قرار بدهند.
تکلیف چنان وجود بزرگ چه باید باشد؟
– باید در این ملک آنچه آدم آبرومند و صاحب شعور هست، همه را بدنام و منکوب و به هر قسم شناعت تا به هر جا تعاقب و فانی نماید.
باید برادران و اقوام و جمیع منسوبان خود را علیالخصوص آنها که نالایقتر هستند بر دور سلطنت طوری سوار کار بسازد و جمیع لوازم زندگی ملوکانه را چنان به یدِ قدرت خود بگیرد، که ذات همایون نتواند، بدون اجازهٔ او نه قدمی بردارد و نه نفسی بکشد.
باید جمیع ولایات و مناصب و نشانها و القاب و کل حقوق ملت را به وضعی که از آن قبیحتر نباشد، حراج نماید. و در آن ضمن تمام ایران را به هر قسم شقاوت سراسر به چاپد و هر شب یک قسمت کثیف غارت خود را به دهن شاهنشاه ایران پرور بیندازد.
چون لفظ نظم و عدالت و قانون از برای رونق این وضع مبارک سم قاتل است، باید هر کس اسم قانون و کلمهٔ آدمیت به زبان آورد، او را بیناموس و کافر و خائن ملت و واجبالقتل بداند. باید از هیچ فضاحی خارجه، و از هیچ رسوائی داخله ابداً باکی نداشته باشد. اما از رنگ جریدهٔ قانون مثل اسافل حلاج یهودی بلرزد.
این شخص بزرگوار دیگر چه نوع فضیلت باید داشته باشد؟
– باید هر بدبختی که یک پارچه ملک یا جزئی اعتباری داشته باشد، او را به هزار وعدهٔ دروغ و به آئین آن قسم گوشبری که به اصطلاحِ دیوان، تقدیم حضور میگویند، برهنه بکند. و بعد به یک پارچه کاغذ کثیف که اسم آنرا فرمان جهان مطاع گذاشتهاند، او را حاکم یک خرابه قرار بدهد، و پس از چند روز به افتضاح تمام معزول و به جای او یک احمق دیگر پیدا نماید.
به جهت مزید شکوه سلطنت شاهنشاهی دیگر چه حکمت باید به کار ببرد؟
– چون اقتضای مذهب دیوان و مصلحت این دستگاه اسلامپناه این است که اهل ایران بزرگ و کوچک از شدت پریشانی به جز پرستش اولیای دیوان حالت هیچ تعقل دیگر نداشته باشند. لهذا باید کفایت وزیر اعظم، اعتبار و سکهٔ دولت و لوازم زراعت و جمیع اصول معاملات را طوری مغشوش بکند، که عامهٔ ولایات ایران خرابتر از هر قبرستان ممالک خارجه، و کل تجار ایران به قدر یک یهودی دهات فرنگستان سرمایه نداشته باشد.
در زیر بیدق این دولتِ رعیت نواز، تکلیف اهل نظام چیست؟
– در دول کفر تکلیف اهل نظام این است، که بروند در مقابل خارجه، حقوق و حدود ملت را حفظ نمایند. ولیکن در ممالک ایران مأموریت اهل نظام این است که در همهٔ سرحدات از مقابل هردشمن فرار بکنند و از برای اثبات جلادت خود، در داخلهٔ مملکت، به یک اشارهٔ انگشت مبارک، زن و بچه و زندگی برادران مسلم خود را بدون سؤال و جواب، به اشد شقاوت آتش بزنند.
در میان مفاخر این خدمات شایسته، قسمت مأمورین دولت در ممالک خارجه چه خواهد بود؟
– مأمورین دولت به محض پوشیدن خلعت رذالت باید التزام بدهند، که در هر جا یک ایرانی صاحب مایه سراغ نمایند، او را یک دقیقه آسوده نگذارند تا اینکه به هر وسیله که ممکن شود، هست و نیست او را غارت بکنند، و بدون تخلف قسمت اولیای ظلمت ایران را هر چه زودتر تقدیم حضور باهر النور نمایند.
باید مخصوصاً منتهای مواظبت را به عمل بیاورند، که هیچ ایرانی نه از اتفاق، نه از عدالت، نه از قانون، نه از آدمیت، به هیچ وجه بوئی نشنود، زیرا که اقتضای دین دیوان این است، که مسلمانان ایران به جز پرستش رأی این دستگاه حکمتپناه هیچ آرزوی دیگر نداشته باشد.
و آن مأمورین معالی صفات که خود را از روی حقیقت مستعد منتهای رذالت میبینند، باید بدون خجالت خود را عاشق مخصوص وزیر اعظم قرار بدهند و با هر پوستهٔ به آیه و قَسَم ثابت بکنند، که همهٔ وزرای دنیا متحیر ماندهاند که ذات صدارت پناهی این همه نجابت و کفایت را به چه کرامت در یک خورجین آبداری[۱] جمع فرموده است.
رأی انور این صدارت عظمی در مقابل سفرای دول خارجه باید مصدر چه نوع کرامت دیگر باشد؟
– مسئله خیلی روشن است.
باید از املاک و از حقوق ایران آنچه میخواهند، فیالفور تسلیم آنها نماید.
باید همهٔ آنها را به نشان و تعارف و به هر قِسم تملق به طوری مشغول لغویات این ملک بهسازد، که هرگز در خیر این مظلومینِ بینوا یک کلمه حرف ترحم نزنند، سهل است، جمیع سفاهتها و شقاوتهای این وضع شاه پسند را تصدیق و تمجید نمایند.
اجر چنان خدمات معظم چه خواهد بود؟
– حق سواری بر الاغ سلطنت ایران.
علامت این حق کدام است؟
– نشان اقدس.
این نشان را به چه سند به آن ذات اشرف دادند؟
– به سند اینکه ید قدرت او، مهر و امضا و دستخط و فرمان ذات مقدس شاهنشاهی را در خارج و داخل مبدل فرموده است به آفتابهٔ طهارت فرنگی.
در تکمیل شوکت چنان صدارت، ایران را دیگر چه باید کرد؟
– باید مجتهدین و علما و فضلای این ملت را به قدر قوه بدنام و تحقیر و ذلیل کرد.
چرا؟
– بعلت اینکه همه کفر میگویند.
چه طور کفر میگویند؟
– میگویند این وزیر بینظیر هیچ حق ندارد، که مال و جان مسلمانان را جزو میراث اجداد خود قرار بدهند.
میگویند این دستگاه موافق شرع اسلام غاصب و ظالم است.
میگویند هیچ جانور دولتی، اصلاً حق ندارد که به میل خود یک موئی از سر مسلمانان کم بکند.
میگویند آن دستگاهی که بدون قانون خدا مردم را حبس بکند و مالشان را به زور بگیرد، آن دستگاه مخرب دین و دشمن خداست.
میگویند آن دولتی که مواجب نوکر را بخورد، و جمیع حقوق امت را به فروشد و علمای اسلام را در به در بکند، و بیتالمال مسلمانان را به میل ملیجکهای خود اسباب رسوائی ملت بسازد، آن دولت دزد و خائن و شقی و ملعون خدا است.
میگویند هر کس که به چنان جانواران ملتکش خدمت یا تقویت یا تملق بکند، او نامرد و نامسلمان و خائن ملت و مستوجب عذاب الیم است.
از برای دفع شر این علمای نمک به حرام چه باید کرد؟
– تدبیر منحصر است.
باید عموم اهل دربخانه را به وعدهٔ مواجب و به زور میرغضب، بیغیرتتر از هر جنده و بیحستر از هر حیوان ساخت.
باید طوری کرد که هر یک از آنها به جهت قبول هر قسم قرمساقی جرأت شیر داشته باشد و از واهمهٔ قطع مواجب مثل سگ لاس بلرزد.
باید درجهٔ دنائت اینها را به مقامی رساند که وقتی میل مبارک شاهنشاهی، یک نقارهچی را مالکالرقاب ایران قرار بدهد، کل بزرگان، خواه شاهزاده، خواه ملا، خواه وزیر، و خواه امیر، هر صبح و شام بروند، در آستان جلالت او، فضلهٔ آن ذات اشرف را حنای ریش افتخار خود بسازند.
در میان این همه شوکت دربخانهٔ شاهنشاهی، تکلیف خود شاه چه باید باشد؟
– دقایق آن در فصل دیگر بیان خواهد شد. نکتهای که در هر فصل باید بر عهدهٔ ملوکانه مقرر باشد این است که به فغان مردم و به هیچیک از نالههای قلب ایران ابداً گوش ندهد. و جمیع اصول این وضع مبارک را از برای افتخار سلطنت قاجاریه (...) تا آخر خوب محکم نگاه بدارد.
- ↑ کنایه به حاجی میرزا علیاصغرخان امینالسلطان اتابک است، که میگویند از حضیض آبدارخانه به رفیع صدارت عظمایی استبداد قَجَری بر آمده بود، او که از دشمنان آشتیناپذیر و مکار آزادی و آزادگان بود، در ۲۱ رجب ۱۳۲۵ ه ق به دست عباسآقا صراف تبریزی اعدام شد.
این اثر در ایران، کشوری که برای اولین بار در آنجا منتشر شده است، در مالکیت عمومی قرار دارد. همچنین در ایالات متحده هم طبق بخشنامه 38a دفتر حق تکثیر ایالات متحده در مالکیت عمومی قرار دارد. در مورد اشخاص حقیقی این بدین معنا است که مؤلف این اثر قبل از ۳۱ مرداد ۱۳۵۹ درگذشته یا اینکه از تاریخ مرگش بیش از ۵۰ سال گذشته است. در مورد اشخاص حقوقی نیز نشان دهنده این است از تاریخ اولین انتشار اثر بیش از ۳۰ سال گذشته است. |