امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/آنچه زسر جوش دل نقشبند
آنچه زسر جوش دل نقشبند | معنی نو بود و خیال بلند | |||||
موئی به مویش به هنر به بختم | پخته و سنجیده درو ریختم | |||||
و صف نه زان گو نه شد از دل برون | کان دیگری را به دل آید که چون | |||||
هر صفتی را که بر انگیختم | شعبهی تازه درو ریختم | |||||
نیست ز کس لولوی لالای من | ژرف ببین در تهی دریای من | |||||
نکتهی من گوهر کان من ست | زان کسی نیست ، ازان من ست | |||||
دزدنیم ، خانهی بردیگری | خانه گشاده ز در دیگری | |||||
مایهی هر دزد، که در عالم است | گر چه فزون ست، به قیمت کم است ؟ |