امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/جانب سایه شده مردم روان
جانب سایه شده مردم روان | سایه به دنباله مردم دوان | |||||
پرده نشین گشت فلک سوبسوی | با همه زالی شد پوشیده روی | |||||
از سم اسپش که زمین کرد چاک | خاک پر از مه شد و مه پر ز خاک | |||||
دیدن او را کله افگند ماه | بلکه فتادش گری، دیدن کلاه | |||||
خواست که پیشش ز سپهر برین | ماه فرود آید و بوسد زمین | |||||
سوی فلک رفت زمیدانش گرد | هم به فلک ماه زمین بوس کرد | |||||
اوج معانی نه به مقدار طبع | بلکه گذشته ز سماوات سبع | |||||
رفت زمین را چو حجاب از میان | گشت پدید از تهی آب آسمان | |||||
بس که زمین رفت ز همراهیش | گاو زمین شد خورش ماهیش |