امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/هند چو فردوس شد از صحبت من
هند چو فردوس شد از صحبت من | بهر هوایش کنون آیم به سخن | |||||
شیر صفت مرد به یک توی قبا | گرم چو شیر است گرش نیست عنا | |||||
نه چو خراسان که تن از برف فزون | سرد ساری است به ده شقه درون | |||||
آنکه به گرماست همین رنجش و بس | لیک شود کشته ز سر ما همه کس | |||||
نی چو خراسان که دو سه هفته گلش | آمد و بگذشت چو سیلی ز پلش | |||||
وین گل ما بعضی اگر خشک شود | طبله درون نافه چو از مشک شود | |||||
میوهی بی خسته که نبود به جهان | برگ که چون میوه بود خورد مهان | |||||
موز همان میوهی بی خسته نگر | برگ ز تنبول نگر بابت خور |