انوری (غزلیات)/آتش ای دلبر مرا بر جان مزن
آتش ای دلبر مرا بر جان مزن | در دل مسکین من دندان مزن | |||||
شرط و پیمان کردهای در دوستی | دوستی کن شرط بر پیمان مزن | |||||
هجر و وصلت درد و درمان منست | مردمی کن وصل بر هجران مزن | |||||
دیدهی بخت مرا گریان مکن | گردن بخت مرا خندان مزن | |||||
چشم را گو در رخم خنجر مکش | زلف را گو بر دلم چوگان مزن | |||||
پردهی یاقوت بر پروین مبند | خیمهی سنجاب بر سندان مزن | |||||
جان و دل چون هر دو همراه تواند | گر مسلمانی ره ایشان مزن |