انوری (غزلیات)/اگر نقش رخت بر جان ندارم
اگر نقش رخت بر جان ندارم | به زلف کافرت ایمان ندارم | |||||
ز تو یک درد را درمان مبادم | اگر صد درد بیدرمان ندارم | |||||
ز عشقت رازها دارم ولیکن | ز بیصبری یکی پنهان ندارم | |||||
صبوری را مگر معذور داری | دلی میباید و من آن ندارم | |||||
مرا گویی ز پیوندم چه داری | چه دارم جز غم هجران ندارم | |||||
گر از تو بوسهای خواهم به جانی | تو گویی بوسهی ارزان ندارم | |||||
لبت دندانم از جا برکشیدست | چو گویی با لبت دندان ندارم |