انوری (غزلیات)/ای برده دل من و جفا کرده
ای برده دل من و جفا کرده | بافرقت خویشم آشنا کرده | |||||
آخر به جفا مرا بیازردی | در اول دوستی وفا کرده | |||||
روی از تو بتا چگونه گردانم | پشت از غم عشق تو دو تا کرده | |||||
هر روز مرا هزار بد گویی | من بر تو هزار شب دعا کرده | |||||
ای رنج فراق روی و موی تو | جان ودل من ز من جدا کرده | |||||
وانگه من مستمند بیدل را | در محنت عاشقی رها کرده |