انوری (غزلیات)/ای غارت عشق تو جهانها
ای غارت عشق تو جهانها | بر باد غم تو خان و مانها | |||||
شد بر سر کوی لاف عشقت | سرها همه در سر زبانها | |||||
در پیش جنیبت جمالت | از جسم پیاده گشته جانها | |||||
در کوکبهی رخ چو ماهت | صد نعل فکنده آسمانها | |||||
نظارگیان روی خوبت | چون در نگرند از کرانها | |||||
در روی تو روی خویش بینند | زینجاست تفاوت نشانها | |||||
گویم که ز عشوهای عشقت | هستیم ز عمر بر زبانها | |||||
گویی که ترا از آن زیان بود | الحق هستی تو خود از آنها | |||||
تا کی گویی چو انوری مرغ | دیگر نپرد از آشیانها | |||||
داند همهکس که آن چه طعنهست | دندانست بتا در این دهانها |