انوری (غزلیات)/جان نقش رخ تو بر نگین دارد
جان نقش رخ تو بر نگین دارد | دل داغ غم تو بر سرین دارد | |||||
تا دامن دل به دست عشق تست | صد گونه هنر در آستین دارد | |||||
چشم تو دلم ببرد و میبینم | کاکنون پی جان و قصد دین دارد | |||||
وافکنده کمان غمزه در بازو | تا باز چه فتنه در کمین دارد | |||||
گویی که سخن مگوی و دم درکش | انصاف بده که برگ این دارد | |||||
تا چند که پوستین به گازر ده | خرم دل آنکه پوستین دارد | |||||
در باغ جهان مرا چه میبینی | جز عشق تویی که در زمین دارد | |||||
در خشک و تر انوری به صد حیلت | در فرقت تو دلی حزین دارد |