انوری (غزلیات)/خه از کجات پرسم چونست روزگارت
خه از کجات پرسم چونست روزگارت | ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت | |||||
در آرزوی رویت دور از سعادت تو | پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت | |||||
ما را نگویی ای جان کاخر به چه عنایت | بیگانگی گرفتی از یار دوستدارت | |||||
ای جان و روشنایی به زین همی بباید | تو برکناری از ما، ما در میان کارت | |||||
با مات در نگیرد ماییم و نیم جانی | یا مرگ جان گزینم یا وصل خوشگوارت | |||||
گر بخت دست گیرد ور عمر پای دارد | یکبار دیگر ای جان گیریم در کنارت |